22.04.202518:56
بله؛ ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم، اما لازم است در رابطه یاد بگیریم چگونه به دیگری کمک کنیم تا ما را بهتر بفهمد.
☁️
-امین عدالتخواه
☁️
20.04.202509:14
❝ ابودرداء
رضیاللهعنه
فرمود: ملامت برادر از فِقدانش آسانتر است. چه کسی میتواند جای برادرت را پر کند؟ پس به او مهر بورز و به نرمی با او رفتار کن. دنبال دشمنش نیفت که تو نیز مانند او خواهی بود. تو را فقدان او در فردایی که مرگش فرا رسد بس است و دیگر این گریستنِ هنگام مردن چیست؟ آن هم وقتی که زمان حیات، پیوندت را با او گسسته بودی؟ ❝☁️📖دُرّستان | پژواک
08.04.202517:26
یه خبر خوب دارم برای دوستان و همراهان قدیمی.کتاب لأني عبدك_عمرآلعوضه
که خیلیهاتون برای خوندنش مشتاق بودین، به زودی انشاءالله ترجمهی اون منتشر میشه. زمان انتشار رو در استوری اینستاگرام اطلاع میدم.
☁️📖
08.04.202510:08
06.04.202521:33
تنها ساعتی از تنها ماندن با خودش میگذشت، آشفتگی در تمام حرکاتش هویدا بود. تاب نیاورد، سوئیچ را برداشت و ساعتها بیهدف با دوستانش در خیابانها پرسه زد…☁️
15.03.202513:04
و مرا به راههای صلح و آرامش هدایت کن،
و قلبم را از آزار دنیا و آنچه در آن است در امان بدار.☁️


21.04.202518:20
آدمِ امن ✨☁️
20.04.202509:14
08.04.202517:22
06.04.202521:49
این پست و پست بعدیِ اون رو اگر مایل بودید، بخونید. قبلا توضیحاتی دربارهی تابنیاوردنِ تنها ماندن نوشته بودم.☁️
21.03.202520:32
15.03.202513:01
وَاهدني إلى سُبُل السَّلام وَ سلَّم قلبـي من أذى الدُّنيا ومافیها.☁️
١٥|رمضان


21.04.202516:34
کودک، درد را با زبانِ خاص خود بروز میدهد. او گاهی با تنِشهای موجود بازی میکند. زبانش، زبان بازیست؛ اضطرابش را با پازلها میسازد و با عروسک پنهان میکند، و در تکرارهای بیدلیلِ حرکات کوچک، فریاد میزند.
چون روانِ کوچکش هنوز تابِ اندوههای بزرگ را ندارد، سکوت میکند، اما درونش پر از فریاد است. بزرگترها هر رویدادی را در ذهن مرور میکنند، اما گاهی روانِ کودک تابِ این همه تکرار را ندارد، او آنچه تجربه کرده، با بدنِ خود و در بازیهایش نشان میدهد، گویی اتفاقات را اینگونه مرور میکند.
•☁️
چون روانِ کوچکش هنوز تابِ اندوههای بزرگ را ندارد، سکوت میکند، اما درونش پر از فریاد است. بزرگترها هر رویدادی را در ذهن مرور میکنند، اما گاهی روانِ کودک تابِ این همه تکرار را ندارد، او آنچه تجربه کرده، با بدنِ خود و در بازیهایش نشان میدهد، گویی اتفاقات را اینگونه مرور میکند.
•☁️
19.04.202516:38
او جهان را به دو بخش تقسیم کرده بود: خوب یا بد. امن یا تهدیدگر.
و چون نمیخواست عزیزانش را بر لبهی تیغِ خشمش ببرد، آنها را در منطقهی امن، بیصدا، بیتعارض، نگاه داشته بود.
اما حالا، در اتاقی ساکت، شاید برای اولینبار، تلاش میکرد بفهمد که میتوان هم دوست داشت، هم خشمگین شد، که عشق، اگر یکپارچه باشد، تابِ خشم را هم دارد. و خشم، اگر پذیرفته شود، قرار نیست ویران کند.
و چون نمیخواست عزیزانش را بر لبهی تیغِ خشمش ببرد، آنها را در منطقهی امن، بیصدا، بیتعارض، نگاه داشته بود.
اما حالا، در اتاقی ساکت، شاید برای اولینبار، تلاش میکرد بفهمد که میتوان هم دوست داشت، هم خشمگین شد، که عشق، اگر یکپارچه باشد، تابِ خشم را هم دارد. و خشم، اگر پذیرفته شود، قرار نیست ویران کند.
☁️𝐬𝐤𝐲|میثاء
08.04.202514:52
یه ویدیو خیلی کوتاه هم از اون مسیر گذاشتم یوتیوب، اگر دوست داشتید ببینید🤍☁️
https://youtube.com/shorts/uYZv4lTOxmA?si=SBB5WLSgMA29pfVd
06.04.202521:45
یاد شعر امیرخسرو دهلوی افتادم که میگه:
«هر جانور که باشد بگریزد از بلایی
من خود بلای خویشم، از خود کجا گریزم؟»☁️
19.03.202522:55
«قُلۡ إِنَّ ٱلۡأَمۡرَ كُلَّهُۥ لِلَّهِۗ»
همه چیز، نه فقط بخشی از آن!
حتی آن امری که گمان میکنی در دستان یک انسان است، پیش از هر چیز در دست الله است. بیماریای که پزشکان از درمانش ناتوان ماندهاند، هر مسئلهای که تو را نگران کرده و به درد آورده، هرقدر هم که بزرگ باشد، پیش از همه در اختیار الله است و تنها به فرمان اوست که سختیها آسان میشوند. پس کارت را به الله واگذار و نگران نباش، چراکه همهی امور به او بازمیگردد!
☁️
بگو: همهی کارها (اعم از پیروزی و شکست) در دست الله است.
همه چیز، نه فقط بخشی از آن!
حتی آن امری که گمان میکنی در دستان یک انسان است، پیش از هر چیز در دست الله است. بیماریای که پزشکان از درمانش ناتوان ماندهاند، هر مسئلهای که تو را نگران کرده و به درد آورده، هرقدر هم که بزرگ باشد، پیش از همه در اختیار الله است و تنها به فرمان اوست که سختیها آسان میشوند. پس کارت را به الله واگذار و نگران نباش، چراکه همهی امور به او بازمیگردد!
#ترجمه
☁️
15.03.202512:58
20.04.202511:14
آدم اشتباه، یعنی کسی که وقتی با همهی وجودت، خودت را برای او توضیح میدهی، باز او توانِ فهمیدن تو را ندارد.
☁️📖ابری که فهمیده شده،بارونه.
-امین عدالتخواه
10.04.202508:50
جایی خواندم که نوشته بود …
آدمها از همانجا که رنج کشیدهاند، میرنجانند.
خودشیفتهها؛ تحقیر شدهاند و تحقیر میکنند.
کمالگراها؛ ترسیدهاند و میترسانند.
بدبینها؛ تهدید شدهاند و تهدید میکنند.
سایکوپاتها؛ آزار دیدهاند و آزار میرسانند.
نمایشیها؛ دیده نشدهاند و نمیبینند.
مرزیها؛ طرد شدهاند و طرد میکنند.
اکثرِ آدم هایی که ما را رنج می دهند؛ رنج کشیده هایی هستند، که از زخم هایِ خودشان نتوانستهاند عبور کنند ...
☁️
08.04.202514:46
در این چند سال شاید بارها از این مسیر گذشتهام، اما تازه چند روز پیش متوجه این مسجد شدم؛ جایی بین دانشکده علوم پزشکی و یک هتل.
آن روز وقتی برای کاری از خانه بیرون آمدم، ایرپاد و کتابم را با خود نبردم. آن روز را خواستم فقط ببینم، صداها را همانطور که اطرافم هست بشنوم. این بار در مترو، به فاصلهی رسیدن تا مقصد، به جای غرق شدن در کتاب، سعی کنم به اطرافم بیشتر نگاه کنم، آدمها را ببینم، دغدغههایشان را از چهرههایشان بخوانم، صدای قطار هنگامی که از سنگریزهها میگذرد را در حافظهام نگه دارم، آسمان را بیشتر ببینم، همانجا که همیشه آرامش را در آن یافتهام.
اما آن روز...آن روز دانستم از کنار چه چیزها و چه کسانی بیدرنگ گذشتهام، که دیدن و شنیده شدنشان را از دست دادهام....
•☁️
آن روز وقتی برای کاری از خانه بیرون آمدم، ایرپاد و کتابم را با خود نبردم. آن روز را خواستم فقط ببینم، صداها را همانطور که اطرافم هست بشنوم. این بار در مترو، به فاصلهی رسیدن تا مقصد، به جای غرق شدن در کتاب، سعی کنم به اطرافم بیشتر نگاه کنم، آدمها را ببینم، دغدغههایشان را از چهرههایشان بخوانم، صدای قطار هنگامی که از سنگریزهها میگذرد را در حافظهام نگه دارم، آسمان را بیشتر ببینم، همانجا که همیشه آرامش را در آن یافتهام.
اما آن روز...آن روز دانستم از کنار چه چیزها و چه کسانی بیدرنگ گذشتهام، که دیدن و شنیده شدنشان را از دست دادهام....
مگرآخر این همه عجله برای چه بود؟!
•☁️
06.04.202521:43
آنچه همیشه در رفتار آدمها مرا به فکر وامیدارد، این است که چرا انسان تا این اندازه از تنها ماندن با خود میگریزد؟ چه میشود که تنها یک ساعت خلوت، اینگونه بیقراری و آشفتگی با خود میآورد؟!
“ تا کجا میتوان آن صدای بلندی که در درون طنین انداخته را، خفه کرد؟ ”
☁️
“ تا کجا میتوان آن صدای بلندی که در درون طنین انداخته را، خفه کرد؟ ”
☁️


19.03.202522:48
الیك أتیتُ منکسراً،،منیبا أغبرُ القدم
لیلة٢٠رمضان 🌙☁️
14.03.202513:21
بهراحتی حمله میکرد. رفتارهایش تماماً مملو از خشونت بود، بدون احساسی از همدلی، شرم یا گناه. در نگاه او، دنیا یک دشمن و آدمها پرخطر و تهدیدگر بودند. پس برای دور کردن خطر، باید به آنها چیره میشد و عوامل خطر را به هر طریقی از بین میبرد؛ چراکه دنیا ناامن بود.
حمله میکرد تا احساس قربانی بودن نکند، قدرتنمایی میکرد تا مبادا ضعف درونیاش نمایان شود. تمام این کارها برای ندیدن ترسهایش بود؛ نپذیرفتن ناامنی، خطر و ضعفی که از درون او سرچشمه میگرفت، نه از دنیای بیرون.
☁️
حمله میکرد تا احساس قربانی بودن نکند، قدرتنمایی میکرد تا مبادا ضعف درونیاش نمایان شود. تمام این کارها برای ندیدن ترسهایش بود؛ نپذیرفتن ناامنی، خطر و ضعفی که از درون او سرچشمه میگرفت، نه از دنیای بیرون.
#projection
☁️
Паказана 1 - 24 з 29
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.