Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
کافه نبش شکسپیر و شرکا avatar

کافه نبش شکسپیر و شرکا

از نوادگان سیلویا بیچ
t.me/HidenChat_Bot?start=1178442834
Рэйтынг TGlist
0
0
ТыпПублічны
Вертыфікацыя
Не вертыфікаваны
Надзейнасць
Не надзейны
Размяшчэнне
МоваІншая
Дата стварэння каналаAug 19, 2022
Дадана ў TGlist
Jan 08, 2025

Апошнія публікацыі ў групе "کافه نبش شکسپیر و شرکا"

بچه ها من اینجا رو وقتی زدم که اینستاگرام داشتم یعنی بخاطر بچه های پیجم بود که زدم اینجارو شاید 1k اول همش اونا بودن و اینکه واقعا نمیدونم چطور اومد بالا، بچه ها لطف داشتن دوستش داشتن، همین جدی
فائزه جون من یه سوالی داشتم اگر دوست نداشتی اشکال نداره جواب ندادی. می‌خواستم بپرسم چنلت رو چجوری آوردی بالا؟ اگر تجربه‌ای داری که چه کارهایی کمکت کرد دیده بشه چنلت بهم بگی ممنونت می‌شم. و اینکه جایی تبلیغات دادی؟ اگه دادی چقدر ممبر داشتی چون بعضیا می‌گن باید برسی بالای چند کا تا بتونی تبلیغ بدی.
عسسسسلم😭🌹💌
فایده جااان
علاوه بر اینکه من و دوستمو کتابخون کردی، هرجا کتاب می‌بینیم یاد تو میفتیم🥹💙
شاید پایتون، چون راحت تره
فائز جان به نظرت برای شروع برنامه نویسی زبان پایتون خوبه یا سی پلاس پلاس و اینا؟
میخوام مرگ قسطی رو شروع کنم
جدی منم
وای فائز بی صبرانه منتظر وقت آزادم برای با خیال راحت کتاب خوندن🪻
همون
قبل اینگه یخ اب شه خوردیش تموم شده رفته😭
خیلی برام با ارزشه این حرف😭😭
فائزه عاشقتم😭
تو‌منو‌کتابخون کردی
دوتاشون جدی خیلی انتخابای خوبین😭🐢
فائز لطفا جواب بده
من واسه روز معلم میخواستم کتاب هدیه بدم
سلیقه شون رو نمیدونم
داشتم به آخرین انار دنیا و نقش هایی به یاد فکر میکردم
نمیدونم چیکار کنم

Рэкорды

31.03.202515:38
9KПадпісчыкаў
31.12.202423:59
0Індэкс цытавання
25.02.202511:11
1.7KАхоп 1 паста
22.04.202522:18
0Ахоп рэкламнага паста
04.04.202523:59
5.76%ER
01.03.202523:59
18.90%ERR

Папулярныя публікацыі کافه نبش شکسپیر و شرکا

02.04.202500:14
بودن یا نبودن، مسئله این است. آیا شریف‌تر در اندیشه آن است که سنگ‌باران سنگ‌انداز و تیرباران بخت ستم‌کار را تاب آوریم، یا بر دریایی از دشواری‌ها سلاح برکشیم و با پیکار به آنان پایان دهیم؟ مردن، خفتن... همین و بس، و با خفتن چنین بینگاریم که به درد دل و جان پایان بخشیم، و به هزاران آسیب جسمانی که تن انسان وارث آن‌هاست. چنین فرجامی اوج کامجویی است، که باید پارسایانه آن را طلبید. مردن، (همان) خوابیدن! و شاید خواب دیدن. آری، مشکل همین جاست. زیرا که در این خواب مرگ، هنگامی که خود را از چنبره‌ی زندگانی فانی می‌رهانیم، چه رؤیاها که شاید گرفتارشان گردیم و این دغدغه‌هاست که ما را به تأمل و تردید وا می‌دارند. هموست که عمر مصایب شدید را چنین دراز و مدید می‌سازد. زیرا کیست که تازیانه‌ی توهین زمانه را تاب آورد، و بیداد ستمکاران خودکامه و تحقیر گران‌سران خودپسند را، و درد عشق سرخورده و خوارداشته را، و تعلل قانون و اعاده حق را و گستاخی مقامات را، و اهانت‌ها و خوار شمردن‌ها را، که شایستگان بردبار از فرومایگان مردم آزار پذیرا می‌شوند، حال آنکه خود می‌توانست تنها با خنجری پرونده‌ی خود را ببندد؟ چه کسی چنین باری را بر می‌تابد تا زیر بار زندگی توان فرسا ناله و شکوه کند و عرق بریزد؟
هملت/ ویلیام شکسپیر
03.04.202519:44
تحمل ناپذیرترین چیز درمورد مرگ اين است كه دنيا پس از آن ادامه دارد و زمان اهميتى نمى دهد. صبح روز بعد از طوفان، خورشيد بر فراز يك جنگل آشفته و شهرى ويران شده طلوع مى كند؛ گویی قصد تمسخر ما را دارد.
16.04.202519:50
چرا دلتنگی آدم مثل درخت خشک نمی‌شد؟ چرا نمی‌شد دلتنگی را مثل یک بلوط خشکاند و تبر افتاد به جانش؟
نام تمام مردگان یحیاست/ عباس معروفی
14.04.202515:26
من می‌دانستم که نومیدی هست، اما نمی‌دانستم یعنی چه. من هم مثل همه خیال می‌کردم که نومیدی بیماری روح است. اما نه، بدن زجر می‌کشد. پوست تنم، سینه‌ام، دست و پایم درد می‌کند. سرم خالی است و دلم به هم می‌خورد. و از همه بدتر این طمعی است که در دهنم است. نه خون است، نه مرگ و نه تب، اما همه اینها با هم. کافی است که زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همه موجودات نفرت کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن!
کالیگولا/ آلبر کامو
14.04.202515:48
کدام تنهایی؟ تو نمی‌دانی که آدم تنها هیچ‌وقت تنها نیست! تو نمی‌دانی که همه‌جا بارِ آینده و گذشته همراه ماست!
کالیگولا/ آلبر کامو
05.04.202520:36
به ياد مى‌آورم كه آن روز هم رؤياهايم پر از اندوه بود و گرچه پیش از آن وضع بهتر نبود، با وجود اين احساس مى كردم كه زندگی پیش از آن انگاری آسان تر بود و آرام تر و اين فكر سياه اين جور به ذهنم بندشده نبود و جانم اين جور در سياهى غوطه ورنبود و اين ندامت روح آزار، اين غصه هاى سياه كه شب و روز آرام از من مى ربايد، نبود و آدم حيران است كه پس اين رؤياها كجارفتند؟ وآدم از روى بهت سر مى جنباند و در دل مى‌گوید که عصر چه زود مى گذرد! آدم از خود مى‌پرسد که تو با اين سال‌ها كه گذشت چه كردى؟ بهترين سال هاى عمرت را كجا در خاك كردى؟ زندگی كردى يانه؟
شب های روشن/ فئودور داستایفسکی
28.03.202522:53
What could I have said to raise you from the dead?
17.04.202517:50
گاهی آدم وقتى مى فهمد همان جاى پارسالی گم شده به طرز عجیبی دیگر آنچنان احساس غريبى نمی‌کند. شايد هرگز خودت را پیدانكنى؛ اما قشنگ به خاطر دارى چطور دنبالِ خودت مى گشتى؛ اين خودش يكجور تسلاى خاطرى است.
شفق در خم جاده ی بی رهگذر/ آندره سیمان
02.04.202513:33
13.04.202518:41
22.04.202513:15
فائز لطفا جواب بده
من واسه روز معلم میخواستم کتاب هدیه بدم
سلیقه شون رو نمیدونم
داشتم به آخرین انار دنیا و نقش هایی به یاد فکر میکردم
نمیدونم چیکار کنم
Пераслаў з:
Fox books avatar
Fox books
19.04.202517:36
سالاد بهترین چیز دنیاست، هر مدلی که میخواد باشه😭
20.04.202507:34
Пераслаў з:
Mary's avatar
Mary's
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.