
آنچه گذشت
چنانکه روسو در نخستین سطرهای اعترافاتش مینویسد:
در صور که بدمند، خواهم آمد این نوشته را به دست گرفته، آواز خواهم داد:
اینست آنچه کردم و اندیشیدم و بودم.
.
.
.
سرگذشت و سرآمد و سرآورد ممدِ پرنده
این داستان ادامه دارد...
در صور که بدمند، خواهم آمد این نوشته را به دست گرفته، آواز خواهم داد:
اینست آنچه کردم و اندیشیدم و بودم.
.
.
.
سرگذشت و سرآمد و سرآورد ممدِ پرنده
این داستان ادامه دارد...
Рэйтынг TGlist
0
0
ТыпПублічны
Вертыфікацыя
Не вертыфікаваныНадзейнасць
Не надзейныРазмяшчэнне
МоваІншая
Дата стварэння каналаApr 10, 2025
Дадана ў TGlist
Apr 10, 2025Прыкрепленая група
Апошнія публікацыі ў групе "آنچه گذشت"
10.04.202509:58
نکته حائز اهمیت البته اینه که این روش برای من معناداره و میپذیرمش و در جهت بهینگی و کنترل اضطراب بهم کمک کرده.
ولی لزومی نداره برای شما هم جواب بده و خب قاعدتا هم من براتون نسخه نمیپیچم، ولی پیشنهادش میکنم.💘
ولی لزومی نداره برای شما هم جواب بده و خب قاعدتا هم من براتون نسخه نمیپیچم، ولی پیشنهادش میکنم.💘
10.04.202509:55
یه چیزی اینجوری در هر روز.
چون این اولین طرحش بود بخش احساساتش یکم تو دیواره ولی خب، شما خوشگل در نظرش بگیرید.
چون این اولین طرحش بود بخش احساساتش یکم تو دیواره ولی خب، شما خوشگل در نظرش بگیرید.


10.04.202509:40
دیروز با هوریار از این مدل کنترل پروژه حرف زدیم و من گفتم که چقدر در کنترل پروژه پلتفرم بدون اهمیته و برعکس اون نگرش تخصیص صحیح منابع در جهت رسیدن به مایل استونهای زمانی و منابع مالی حائز اهمیته.
گفتم اینجا هم بگمش شاید واسه شما هم کمک کننده باشه.
روشی که برای من جواب میده، یه برنامه چند وجهی با درنظر گرفتن گذشته، حال و آیندست که از مدل PID کنترلر الهام گرفتمش. این روتین به من در جهت مدیریت اضطرابم به شدت کمک کرد و من رو موفق به کنترل بخش نسبتا خوبی از غول احساساتم کرد.(چهار وجه اصلی: ۱.سلامت جسم(تغزیه، ورزش و خواب) ۲.سلامت روان(بازبینی احساسات و احوالات) ۳.سلامت اجتماعی(انرژی ارتباطات و برخوردهای رندم) ۴.تسکها در جهت اهداف)
در کل بخوام در چند خط نکات مهمش رو خلاصه کنم،
●کار خودت رو فان کن، برو جاهای مختلف انجامش بده(پیشنهاد من: کتابخونه شهید یاسمی ثبت نام کن و برو کتابخونه علامه امینی جردن، و ببین که خودت رو از چه بهشتی محروم کرده بودی. یا بشین تو پارک کارتو انجام بده. وقتی آفتاب هست و باد میاد و هر از چندگاهی سرتو بگیر بالا و به گنجیشکا نگاه کن. واقعا لازمه و تاثیر میذاره روت/ یا مثلا تجهیزاتی در جهت فان کردن کارای سختت تهیه کن مثلا من یه دفتر پاندایی برای برنامهنویسی گرفتم)
●هدفتو نقطهای نذار و خودتو ملزم به رسوندن خودت به دقیقا یک نقطه خاص نکن، نقطههای خاص به شدت آدمو دیوانه و مضطرب میکنن، یکم نسبت به نتیجه منعطفتر باش، به هر حال، اگر اونجا نشه، یه جای دیگه اقدام میکنیم.
●روتین روزانت رو جوری تنظیم کن که بدنت و هورمونات هیچ بهونهای برای بهم ریختن اعصابت نداشته باشن. ورزش و نرمش کن، تغزیه خودت رو سالم و غنی نگه دار، روزانه از احساساتت و دلایل اونها بنویس و سعی کن به خودت این حق رو بدی که اون احساسات رو تجربه کردی. سعی کن برای ماه و هفته برنامه کلی و برای روزهات از شب قبل تسکهای روز رو بنویس. سعی کن هر شب بنویسی که چیشد برنامه اون روز درست پیش نرفت و اشتباهاتت رو یادداشت کن. (اشتباه کردن طبیعی و اصلا ضروریعه) سعی کن اگر تسک روز قبلت با امروز یکیه اشتباهاتش و نکاتش رو مرور کنی و سعی کنی انجامش ندی.
●نهایتا این رو با خودت مرور کن که: اگر این بازی مسابقه هم بود، تنها بازیکنش تویی. نه نتیجه رو به کسی بدهکاری نه میتونی توش برنده یا بازنده باشی، تو فقط داری زیست میکنی و تنها چیزی که به خودت بدهکاری حال خوبه. فراموش نکن که اصلا از ابتدا چرا این کار رو شروع کردی. و لطفا لطفا لطفا پروسه رو به خودت زهرمار نکن، به خدا که بهترین نتیجه هم به این هزینههای روانی که داریم میدیم نمیارزه. بُرد هم اگر باشه اینه که کی با روان سالمتری خودش رو به هدف رسونده.(هدف نقطهای نیست دیگه)
گفتم اینجا هم بگمش شاید واسه شما هم کمک کننده باشه.
روشی که برای من جواب میده، یه برنامه چند وجهی با درنظر گرفتن گذشته، حال و آیندست که از مدل PID کنترلر الهام گرفتمش. این روتین به من در جهت مدیریت اضطرابم به شدت کمک کرد و من رو موفق به کنترل بخش نسبتا خوبی از غول احساساتم کرد.(چهار وجه اصلی: ۱.سلامت جسم(تغزیه، ورزش و خواب) ۲.سلامت روان(بازبینی احساسات و احوالات) ۳.سلامت اجتماعی(انرژی ارتباطات و برخوردهای رندم) ۴.تسکها در جهت اهداف)
در کل بخوام در چند خط نکات مهمش رو خلاصه کنم،
●کار خودت رو فان کن، برو جاهای مختلف انجامش بده(پیشنهاد من: کتابخونه شهید یاسمی ثبت نام کن و برو کتابخونه علامه امینی جردن، و ببین که خودت رو از چه بهشتی محروم کرده بودی. یا بشین تو پارک کارتو انجام بده. وقتی آفتاب هست و باد میاد و هر از چندگاهی سرتو بگیر بالا و به گنجیشکا نگاه کن. واقعا لازمه و تاثیر میذاره روت/ یا مثلا تجهیزاتی در جهت فان کردن کارای سختت تهیه کن مثلا من یه دفتر پاندایی برای برنامهنویسی گرفتم)
●هدفتو نقطهای نذار و خودتو ملزم به رسوندن خودت به دقیقا یک نقطه خاص نکن، نقطههای خاص به شدت آدمو دیوانه و مضطرب میکنن، یکم نسبت به نتیجه منعطفتر باش، به هر حال، اگر اونجا نشه، یه جای دیگه اقدام میکنیم.
●روتین روزانت رو جوری تنظیم کن که بدنت و هورمونات هیچ بهونهای برای بهم ریختن اعصابت نداشته باشن. ورزش و نرمش کن، تغزیه خودت رو سالم و غنی نگه دار، روزانه از احساساتت و دلایل اونها بنویس و سعی کن به خودت این حق رو بدی که اون احساسات رو تجربه کردی. سعی کن برای ماه و هفته برنامه کلی و برای روزهات از شب قبل تسکهای روز رو بنویس. سعی کن هر شب بنویسی که چیشد برنامه اون روز درست پیش نرفت و اشتباهاتت رو یادداشت کن. (اشتباه کردن طبیعی و اصلا ضروریعه) سعی کن اگر تسک روز قبلت با امروز یکیه اشتباهاتش و نکاتش رو مرور کنی و سعی کنی انجامش ندی.
●نهایتا این رو با خودت مرور کن که: اگر این بازی مسابقه هم بود، تنها بازیکنش تویی. نه نتیجه رو به کسی بدهکاری نه میتونی توش برنده یا بازنده باشی، تو فقط داری زیست میکنی و تنها چیزی که به خودت بدهکاری حال خوبه. فراموش نکن که اصلا از ابتدا چرا این کار رو شروع کردی. و لطفا لطفا لطفا پروسه رو به خودت زهرمار نکن، به خدا که بهترین نتیجه هم به این هزینههای روانی که داریم میدیم نمیارزه. بُرد هم اگر باشه اینه که کی با روان سالمتری خودش رو به هدف رسونده.(هدف نقطهای نیست دیگه)
10.04.202506:52
پديدار شناسي از نظر لغوي، عبارت است از مطالعه پديده ها از هر نوع، و توصيف آنها با در نظر گرفتن نحوة بروز تجلي آنها، قبل از هرگونه ارزش گذاري، تأويل و يا قضاوت ارزشي.
در نگاه ديگر اگر پديدار شناسي را معناشناسي بدانيم، معناهايي كه در زندگي انسان پديدار مي شوند، يك نظام معنايي را شكل مي دهند. اين نظام معنايي با اضافه نمودن وجود به زمان و مكان به دست مي آيد و شناسايي اين نظام معنايي نيز از همين راه حاصل مي شود؛
يعني يك شناخت مضاف به زمان و مكان مي نامند.
« تجربه زندگي » كه آن را پديدار شناسي، اساساً مطالعه تجربه زيسته يا جهان زندگي است. پديدار شناسي به جهان، آنچنان كه به وس يله ي ك فرد زيسته مي شود، نه جهان يا واقعيتي كه چيزي جداي از انسان باشد ، توجه دارد.
لذا اين پرسش را مطرح مي سازد كه "تجربه زيسته چه نوع تجربه اي است؟"
زيرا پديدارشناسي مي كوشد معاني را آنچنان كه در زندگي روزمره زيسته مي شوند، آشكار نمايد.
پولكينگ هورن توجه به تجربه زيسته را به منزله تلاش براي فهم يا درك معاني تجربه انسان، آن چنانكه زيسته مي شود، تلقي مي كند."
جهان زندگي" همان تجربه اي است كه بدون تفكر ارادي و بدون متوسل شدن به طبقه بندي كردن يا مفهوم سازي، حاصل مي شود و معمولاً شامل آن چيزهايي است كه مسلم دانسته مي شوند يا متداول هستند.
هدف مطالعه جهان زندگي، بازبيني تجارب بديهي پنداشته شده و آشكار ساختن معاني جديد و يا مغفول مانده است؛
آن است كه براي همه ما « هوسرل » صحبت اصلي يك چيز وجود دارد كه بدون هيچ ترديدي به آن يقين همان « هوسرل » داريم و آن، آگاهي ماست.
تا اين جا مشي است، اما او بر خلاف دكارت معتقد است « دكارت » روش آگاهي هميشه آگاهي از چيزي است. آگاهي بايد موضوعي داشته باشد و نمي تواند بدون آنكه موضوعي برايش در (دكارت ) نظر گرفت، شناخته شود.
اين در حالي است كه بر « هوسرل » . آگاهي را صرفاً يك حالت در نظر مي گيرد خلاف شكاكان كه موضوع آگاهي را زير سؤال مي بردند، معتقد است، مي توان از پديدار موضوع آگاهي شروع كرد و خود موضوع را در پرانتز گذاشت. به همين جهت، مكتب نام نهاده اند. يعني نيازي نيست « پديدارشناسي » وي را كه از خود اشيا براي كسب معرفت پرسش كنيم، بلكه مي توانيم پديدار اشيا را به جاي آنها بگذاريم. پديدارشناسي، تحليل هر چيزي است كه به تجربه در مي آيد. البته تجربه مستقيم نه تنها اشياي مادي، بلكه بسياري از انواع امور انتزاعي را نيز در بر مي گيرد.
اين تجربه، انديشه ها، دردها، عواطف، خاطرات، موسيقي، رياضيات و … را شامل مي شود اساس انديشه هوسرل اين بود كه ذهن بايد از جنبه خاصي به سوي پديده(وجود خارجي) جهت پيدا كند.
به عنوان مثال، من مي توانم صندلي را به ياد بياورم و اعتقاد و احساس خاصي در مورد آن داشته باشم. سخن اين بود كه اين جهت يافتگي يك ويژگي است « هوسرل » كه تنها به ذهن منحصر است.
در همه عالم هيچ چيز ديگري نيست كه به سوي چيزي بيرون از خودش جهت پيدا كند.
به نظر هوسرل اين يكي از ويژگيهاي شگفت آميز عالم است. هر چيزي تنها به خود توجه دارد و اين تنها ذهن است كه به بيرون از خود توجه نشان مي دهد. با اين حال، هوسرل معتقد است نوعي محتوا بايد در ذهن باشد كه اين جهت يافتگي را توجيه كند. هوسرل معتقد بود هيچ كس نمي تواند تجربه اي از چيزي(هنر، دين، فلسفه، علم و …) كسب كند، مگر به بركت محتواي ذهني جهت يافته خويش. او با تشريح اينكه فاعل شناسايي به چه نحو به سوي عين يا موضوع شناسايي جهت پيدا مي كند، به كشف همه اين امور نايل شد. بنابراين هوسرل ديدگاه جديدي را بنام پديدارشناسي ارائه نمود كه در اين نگاه معني پديده و روش درك آن متفاوت از روشهاي پذيرفته شده تا قبل از وي بود.
_
پدیدار شناسی
مدرسه پژوهش کمی و کیفی
در نگاه ديگر اگر پديدار شناسي را معناشناسي بدانيم، معناهايي كه در زندگي انسان پديدار مي شوند، يك نظام معنايي را شكل مي دهند. اين نظام معنايي با اضافه نمودن وجود به زمان و مكان به دست مي آيد و شناسايي اين نظام معنايي نيز از همين راه حاصل مي شود؛
يعني يك شناخت مضاف به زمان و مكان مي نامند.
« تجربه زندگي » كه آن را پديدار شناسي، اساساً مطالعه تجربه زيسته يا جهان زندگي است. پديدار شناسي به جهان، آنچنان كه به وس يله ي ك فرد زيسته مي شود، نه جهان يا واقعيتي كه چيزي جداي از انسان باشد ، توجه دارد.
لذا اين پرسش را مطرح مي سازد كه "تجربه زيسته چه نوع تجربه اي است؟"
زيرا پديدارشناسي مي كوشد معاني را آنچنان كه در زندگي روزمره زيسته مي شوند، آشكار نمايد.
پولكينگ هورن توجه به تجربه زيسته را به منزله تلاش براي فهم يا درك معاني تجربه انسان، آن چنانكه زيسته مي شود، تلقي مي كند."
جهان زندگي" همان تجربه اي است كه بدون تفكر ارادي و بدون متوسل شدن به طبقه بندي كردن يا مفهوم سازي، حاصل مي شود و معمولاً شامل آن چيزهايي است كه مسلم دانسته مي شوند يا متداول هستند.
هدف مطالعه جهان زندگي، بازبيني تجارب بديهي پنداشته شده و آشكار ساختن معاني جديد و يا مغفول مانده است؛
آن است كه براي همه ما « هوسرل » صحبت اصلي يك چيز وجود دارد كه بدون هيچ ترديدي به آن يقين همان « هوسرل » داريم و آن، آگاهي ماست.
تا اين جا مشي است، اما او بر خلاف دكارت معتقد است « دكارت » روش آگاهي هميشه آگاهي از چيزي است. آگاهي بايد موضوعي داشته باشد و نمي تواند بدون آنكه موضوعي برايش در (دكارت ) نظر گرفت، شناخته شود.
اين در حالي است كه بر « هوسرل » . آگاهي را صرفاً يك حالت در نظر مي گيرد خلاف شكاكان كه موضوع آگاهي را زير سؤال مي بردند، معتقد است، مي توان از پديدار موضوع آگاهي شروع كرد و خود موضوع را در پرانتز گذاشت. به همين جهت، مكتب نام نهاده اند. يعني نيازي نيست « پديدارشناسي » وي را كه از خود اشيا براي كسب معرفت پرسش كنيم، بلكه مي توانيم پديدار اشيا را به جاي آنها بگذاريم. پديدارشناسي، تحليل هر چيزي است كه به تجربه در مي آيد. البته تجربه مستقيم نه تنها اشياي مادي، بلكه بسياري از انواع امور انتزاعي را نيز در بر مي گيرد.
اين تجربه، انديشه ها، دردها، عواطف، خاطرات، موسيقي، رياضيات و … را شامل مي شود اساس انديشه هوسرل اين بود كه ذهن بايد از جنبه خاصي به سوي پديده(وجود خارجي) جهت پيدا كند.
به عنوان مثال، من مي توانم صندلي را به ياد بياورم و اعتقاد و احساس خاصي در مورد آن داشته باشم. سخن اين بود كه اين جهت يافتگي يك ويژگي است « هوسرل » كه تنها به ذهن منحصر است.
در همه عالم هيچ چيز ديگري نيست كه به سوي چيزي بيرون از خودش جهت پيدا كند.
به نظر هوسرل اين يكي از ويژگيهاي شگفت آميز عالم است. هر چيزي تنها به خود توجه دارد و اين تنها ذهن است كه به بيرون از خود توجه نشان مي دهد. با اين حال، هوسرل معتقد است نوعي محتوا بايد در ذهن باشد كه اين جهت يافتگي را توجيه كند. هوسرل معتقد بود هيچ كس نمي تواند تجربه اي از چيزي(هنر، دين، فلسفه، علم و …) كسب كند، مگر به بركت محتواي ذهني جهت يافته خويش. او با تشريح اينكه فاعل شناسايي به چه نحو به سوي عين يا موضوع شناسايي جهت پيدا مي كند، به كشف همه اين امور نايل شد. بنابراين هوسرل ديدگاه جديدي را بنام پديدارشناسي ارائه نمود كه در اين نگاه معني پديده و روش درك آن متفاوت از روشهاي پذيرفته شده تا قبل از وي بود.
_
پدیدار شناسی
مدرسه پژوهش کمی و کیفی
10.04.202506:50
تجربه گرايان بر اين باور بودند كه معرفت ما نمي تواند از تجربه ما بالاتر برود، به تعبير ديگر معرفت ما در حد تجربه ماست.
در سالهاي بعد برنتانو تجربه گرا بر آن باور شد كه همه استنتاج هاي فلسفي بايد برگرفته از تجربه انسان باشد اما با اين وجود وي درون نگري و خودكاوي را به عنوان راهنماي غير قابل اعتماد نسبت به واقعيت، طرد نمود؛
در عوض از تحليل بي واسطه تجربه خودآگاه كه آنرا ادراك باطني يا شهود مفهوم مي ناميد، حمايت و پيروي نمود.
هر چند برنتانو، به طور صريح نمي تواند به عنوان يك پديدار شناس در نظر گرفته شود. با اين وجود تأثيري كه او بر شاگردش هوسرل بر جاي گذاشت، مرحله اي تازه را براي اين جنبش جديد پديد آورد.
بنابراين هرچند مكتب پديدارشناسي با نام ادموند هوسرل به عنوان پايه گذار مكتب و فيلسوفاني همانند مارتين هايدگر، ژان پل سارتر و موريس مرلوپونتي به عنوان توسعه دهندگان اين مكتب گره خورده است، اما زبان آلماني كه همواره زبان فلسفه بوده* پيش از هوسرلنيز با اين اصطلاح آشنايي داشته است. البته بعد از هوسرل اين اصطلاح معناي جديد و متفاوتي يافت.
در واقع اصطلاح پديدارشناسي به لحاظ مفهومي به دو دورهي تاريخي پيش از هوسرل و پس از هوسرل قابل تقسيم است:
در مقطع زماني قبل از هوسرل، پديدارشناسي عمدتاً فهم و ادراك هستي را مورد توجه قرار ميداد، اما در دوراهي زماني بعد از هوسرل، پديدارشناسي با نوعي از تكثر مفهومي مواجه ميشود. با اين تقسيم بندي پديدارشناسي دو تعريف توصيفي و معنا شناسانه (تفسيري) پيدا مي كند. در اين زمان بود كه تفكر هايدگر جلوه گر شد.
_
پدیدار شناسی
مدرسه پژوهش کمی و کیفی
*: خواستم بگم اگر هم دلیلی باشه که این زبان رو بخونم و سختیش رو روزی به جون بخرم همین خواهد بود.
در سالهاي بعد برنتانو تجربه گرا بر آن باور شد كه همه استنتاج هاي فلسفي بايد برگرفته از تجربه انسان باشد اما با اين وجود وي درون نگري و خودكاوي را به عنوان راهنماي غير قابل اعتماد نسبت به واقعيت، طرد نمود؛
در عوض از تحليل بي واسطه تجربه خودآگاه كه آنرا ادراك باطني يا شهود مفهوم مي ناميد، حمايت و پيروي نمود.
هر چند برنتانو، به طور صريح نمي تواند به عنوان يك پديدار شناس در نظر گرفته شود. با اين وجود تأثيري كه او بر شاگردش هوسرل بر جاي گذاشت، مرحله اي تازه را براي اين جنبش جديد پديد آورد.
بنابراين هرچند مكتب پديدارشناسي با نام ادموند هوسرل به عنوان پايه گذار مكتب و فيلسوفاني همانند مارتين هايدگر، ژان پل سارتر و موريس مرلوپونتي به عنوان توسعه دهندگان اين مكتب گره خورده است، اما زبان آلماني كه همواره زبان فلسفه بوده* پيش از هوسرلنيز با اين اصطلاح آشنايي داشته است. البته بعد از هوسرل اين اصطلاح معناي جديد و متفاوتي يافت.
در واقع اصطلاح پديدارشناسي به لحاظ مفهومي به دو دورهي تاريخي پيش از هوسرل و پس از هوسرل قابل تقسيم است:
در مقطع زماني قبل از هوسرل، پديدارشناسي عمدتاً فهم و ادراك هستي را مورد توجه قرار ميداد، اما در دوراهي زماني بعد از هوسرل، پديدارشناسي با نوعي از تكثر مفهومي مواجه ميشود. با اين تقسيم بندي پديدارشناسي دو تعريف توصيفي و معنا شناسانه (تفسيري) پيدا مي كند. در اين زمان بود كه تفكر هايدگر جلوه گر شد.
_
پدیدار شناسی
مدرسه پژوهش کمی و کیفی
*: خواستم بگم اگر هم دلیلی باشه که این زبان رو بخونم و سختیش رو روزی به جون بخرم همین خواهد بود.
Пераслаў з:
To dear moon🌚

10.04.202506:39
●Światłocień
به معنای "سایهروشن" یا بازی نور و تاریکی؛ نه فقط در نقاشی، بلکه در زندگی.
به معنای "سایهروشن" یا بازی نور و تاریکی؛ نه فقط در نقاشی، بلکه در زندگی.
Пераслаў з:
To dear moon🌚

10.04.202506:39
●Przestrzeń
یعنی "فضا" یا "گستره"، ولی وقتی لهستانیها ازش استفاده میکنن، گاهی حس آزادی ذهنی، نفس کشیدن، و جستوجوی معنا توش نهفتهست.
یعنی "فضا" یا "گستره"، ولی وقتی لهستانیها ازش استفاده میکنن، گاهی حس آزادی ذهنی، نفس کشیدن، و جستوجوی معنا توش نهفتهست.
Пераслаў з:
To dear moon🌚

10.04.202506:39
●Tęsknota
دلتنگی عمیق، برای چیزی یا کسی که شاید نتونی دقیق توصیفش کنی.
دلتنگی عمیق، برای چیزی یا کسی که شاید نتونی دقیق توصیفش کنی.
Пераслаў з:
To dear moon🌚

10.04.202506:39
فکر کردم این با flow یکیه ولی flow یا جریان از انجامدادن و حرکت و تمرکز میاد وقتی غرق شدی در کاری که دوستداری و ازش لذت میبری.
اما zaduma نوعی درنگ و اندیشناک شدنه و ممکنه با ملال شاعرانه هم گره بخوره.
اما zaduma نوعی درنگ و اندیشناک شدنه و ممکنه با ملال شاعرانه هم گره بخوره.
Пераслаў з:
To dear moon🌚

10.04.202506:30
●Czułość
به معنی "لطافت" یا "ظرافتِ دل"، ولی شامل همدلی، درک عمیق، و نزدیکی روحی هم هست.
به معنی "لطافت" یا "ظرافتِ دل"، ولی شامل همدلی، درک عمیق، و نزدیکی روحی هم هست.
Пераслаў з:
To dear moon🌚

10.04.202506:30
●Respiro
یعنی "نفس"، ولی نه فقط فیزیکی- بلکه مثل لحظهای که زندگی رو حس میکنی.
یعنی "نفس"، ولی نه فقط فیزیکی- بلکه مثل لحظهای که زندگی رو حس میکنی.
Пераслаў з:
To dear moon🌚

10.04.202506:30
●Dolcezza
شیرینی درونی؛ یه جور ملایمت و نرمی که خجالتی نیست، بلکه قوی و عمیقه.
شیرینی درونی؛ یه جور ملایمت و نرمی که خجالتی نیست، بلکه قوی و عمیقه.
Пераслаў з:
To dear moon🌚

10.04.202506:30
●Innamorata della vita
«عاشق زندگی»- با همه پیچیدگیها، دردها و زیباییهاش.
«عاشق زندگی»- با همه پیچیدگیها، دردها و زیباییهاش.
Пераслаў з:
To dear moon🌚

10.04.202506:30
●Sprezzatura
ظرافت بیتلاش. اون حالت خاصی که کاری رو با وقار، بیادعا و زیبا انجام میدی، در حالی که عمق پشتش پنهانه.
ظرافت بیتلاش. اون حالت خاصی که کاری رو با وقار، بیادعا و زیبا انجام میدی، در حالی که عمق پشتش پنهانه.
Рэкорды
10.04.202523:59
72Падпісчыкаў09.04.202523:59
0Індэкс цытавання10.04.202523:59
45Ахоп 1 паста22.04.202511:37
0Ахоп рэкламнага паста10.04.202523:59
8.89%ER10.04.202523:59
62.50%ERRРазвіццё
Падпісчыкаў
Індэкс цытавання
Ахоп 1 паста
Ахоп рэкламнага паста
ER
ERR
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.