20.04.202522:05
یکی بود یکی نبود
توی یه جنگل بزرگ یه خرسی بود به اسم زردک که خیلی تنها بود و زیر یه درخت کاج زندگی میکرد. بقیه ی خرس ها بخاطر اینکه رنگ بدنش قهوه ای نبود، مسخرش میکردن.
خونه ش از بقیه خرس ها دور بود و نمیتونست با اونا بره شکار.
یبار که تنهایی رفته بود به برکه، یدونه ماهی گرفت. همین که میخاست ماهی رو بذاره تو دهنش، ماهی گفت : تو رو خدا منو نخور. میدونم تو با بقیه خرس ها فرق داری و دوستت ندارن و مسخرت میکنن، اما اگه منو نخوری، بهت چیزی میدم که هیچ کدومشون نداشته باشن.
زردک یکم فکر کرد و گفت: چی بهم میدی؟
ماهی گفت چند شب قبل یدونه ستاره از آسمون افتاد توی برکه و من قایمش کردم. اون ستاره رو بهت میدم تا بذاری بالای سر درخت کاجت.
اونوقت دیگه شبا همیشه بالای سرت میدرخشه و نیازی نیست آتیش روشن کنی.
زردک قبول کرد و ماهی رو برگردوند توی برکه. ماهی هم رفت و ستاره رو گرفت به دهنش و داد به زردک.
زردک ستاره رو برداشت و رفت به سمت درخت کاج. بعدش ازش بالا رفت و ستاره رو روی بالا ترین شاخه گذاشت.
حالا خونه ش خیلی قشنگ و پرنور شده بود و یواش یواش پرنده ها اومدن روی کاج آشیونه ساختن.
بعدش هم یه عالمه پروانه اومدن و رفتن و گرده افشانی کردن. چیزی نگذشت که خونه ی زردک شد پر از گل نرگس و پروانه و صدای پرنده.
بقیه ی خرس ها اما هنوز تو خونه های تاریکشون بودن و حسودیشون میشد.
تا اینکه یه شب خیلی هوا سرد شد و اونقدر بارون و باد بود که خرس ها نمیتونستن با آتیش خودشون رو گرم نگه دارن.
برای همین دسته جمعی رفتن پیش زردک تا ازش بخوان پیش ستاره ی اون بشینن تا گرم بشن.
زردک خیلی ازشون ناراحت بود اما چون دل خیلی مهربونی داشت بهشون گفت اگه پرنده هارو نترسونن، گلهای نرگس رو لگد نکنن و پروانه هارو له نکنن میتونن تا تموم شدن طوفان اونجا بمونن.
خرس ها هم قبول کردن و بجاش از غذاهایی که جمع کرده بودن به زردک دادن.
بعد از تموم شدن طوفان، زردک بهشون گفت که اگر میخوان میتونن کنارش بمونن. بقیه خرس ها هم قبول کردن و هر کدوم زیر یدونه کاج خونه کردن.
از اون به بعد دیگه حسابی با زردک دوست شدن و فهمیدن نباید آدما رو چون باهاشون فرق دارن مسخره و طرد کنن.
گنجیشک لالا
سنجاب لالا
شب شد دوباره
مهتاب لالا.
توی یه جنگل بزرگ یه خرسی بود به اسم زردک که خیلی تنها بود و زیر یه درخت کاج زندگی میکرد. بقیه ی خرس ها بخاطر اینکه رنگ بدنش قهوه ای نبود، مسخرش میکردن.
خونه ش از بقیه خرس ها دور بود و نمیتونست با اونا بره شکار.
یبار که تنهایی رفته بود به برکه، یدونه ماهی گرفت. همین که میخاست ماهی رو بذاره تو دهنش، ماهی گفت : تو رو خدا منو نخور. میدونم تو با بقیه خرس ها فرق داری و دوستت ندارن و مسخرت میکنن، اما اگه منو نخوری، بهت چیزی میدم که هیچ کدومشون نداشته باشن.
زردک یکم فکر کرد و گفت: چی بهم میدی؟
ماهی گفت چند شب قبل یدونه ستاره از آسمون افتاد توی برکه و من قایمش کردم. اون ستاره رو بهت میدم تا بذاری بالای سر درخت کاجت.
اونوقت دیگه شبا همیشه بالای سرت میدرخشه و نیازی نیست آتیش روشن کنی.
زردک قبول کرد و ماهی رو برگردوند توی برکه. ماهی هم رفت و ستاره رو گرفت به دهنش و داد به زردک.
زردک ستاره رو برداشت و رفت به سمت درخت کاج. بعدش ازش بالا رفت و ستاره رو روی بالا ترین شاخه گذاشت.
حالا خونه ش خیلی قشنگ و پرنور شده بود و یواش یواش پرنده ها اومدن روی کاج آشیونه ساختن.
بعدش هم یه عالمه پروانه اومدن و رفتن و گرده افشانی کردن. چیزی نگذشت که خونه ی زردک شد پر از گل نرگس و پروانه و صدای پرنده.
بقیه ی خرس ها اما هنوز تو خونه های تاریکشون بودن و حسودیشون میشد.
تا اینکه یه شب خیلی هوا سرد شد و اونقدر بارون و باد بود که خرس ها نمیتونستن با آتیش خودشون رو گرم نگه دارن.
برای همین دسته جمعی رفتن پیش زردک تا ازش بخوان پیش ستاره ی اون بشینن تا گرم بشن.
زردک خیلی ازشون ناراحت بود اما چون دل خیلی مهربونی داشت بهشون گفت اگه پرنده هارو نترسونن، گلهای نرگس رو لگد نکنن و پروانه هارو له نکنن میتونن تا تموم شدن طوفان اونجا بمونن.
خرس ها هم قبول کردن و بجاش از غذاهایی که جمع کرده بودن به زردک دادن.
بعد از تموم شدن طوفان، زردک بهشون گفت که اگر میخوان میتونن کنارش بمونن. بقیه خرس ها هم قبول کردن و هر کدوم زیر یدونه کاج خونه کردن.
از اون به بعد دیگه حسابی با زردک دوست شدن و فهمیدن نباید آدما رو چون باهاشون فرق دارن مسخره و طرد کنن.
گنجیشک لالا
سنجاب لالا
شب شد دوباره
مهتاب لالا.
14.04.202511:25
خونه ت همیشه روشن و پرنور باشه✨
25.03.202520:23
اگه ازم بپرسن وقتی احساس ناامیدی و پوچی میکنی، چی نجاتت میده، باید بگم که یکی از نجات دهنده ها شمایید و پیام هاتون :)


10.03.202521:45
05.03.202519:56
من هر شب :
مامان فردا منو حتما سحر صدا کن.
من سحر:
ولم کن مامان من آتئیستم
مامان فردا منو حتما سحر صدا کن.
من سحر:
ولم کن مامان من آتئیستم
04.01.202509:22
تلخ و بی ثمر گذشت. As always.
16.04.202509:47
تاریکم
فردا سراغ من بیا.
فردا سراغ من بیا.
07.04.202510:51
یکی از غصه هام اینه که نکنه هم اتاقی/هم خونه م توی طرح بگه از بوی پارافين بدش میاد و نتونم شمع بسازم...
Пераслаў з:
مریخ

25.03.202520:22
لیموی عزیزم جوری درمورد هنر با عشق میگه و اونقدر قشنگ هنر رو توصیف میکنه که منی که از هنر فراری بودم ک هیچ علاقه ای به هنر نداشتم و همیشه برام کسل کننده بود ، در به در دنبال فرصتم تا هنر یاد بگیرم ! شاید قبل تر ها دغدغه ها و برنامه هام جور دیگه ای بود ، ولی حالا یکی از مهمترین اهدافم یادگرفتن هنر شده ! طوری که با اینکه هنوز تو مسیر هنر قدم نذاشتم ، ولی فکر بهش هم آرومم میکنه !
10.03.202510:14
پست واقعا دیگه نمیصرفه
دوتا بسته ی یک کیلویی معمولی ارسال کردم، 273. من به جای مشتری قندم افتاد اصلا.
دوتا بسته ی یک کیلویی معمولی ارسال کردم، 273. من به جای مشتری قندم افتاد اصلا.
05.03.202519:38
اخه مگه داریم این همه خوش رنگ و لعاب🥲🩵همبرگری که ساخته واقعا خطر گاز زدگی داره😭


15.04.202514:34
گیفت عروسی هم تیک خورد 👰♀


25.03.202522:12
و شب بخیر✨
#کنج_آرزو
#کنج_آرزو
25.03.202511:01
پاسخ به یک سوال پرتکرار🎀
نه فقط این دوره، بلکه تمام 12 دوره ای که من آماده کردم :
1)عضویت توشون همیشگیه
2)رفع اشکالشون همیشگیه
3)هر موقع دوست داشتید میتونید شروع کنید
💌 بازم سوالی داشتید ازم بپرسید. یکم پی وی شلوغ شده اما حتما جواب میدم.
نه فقط این دوره، بلکه تمام 12 دوره ای که من آماده کردم :
1)عضویت توشون همیشگیه
2)رفع اشکالشون همیشگیه
3)هر موقع دوست داشتید میتونید شروع کنید
💌 بازم سوالی داشتید ازم بپرسید. یکم پی وی شلوغ شده اما حتما جواب میدم.
08.03.202518:20
آهنگ بیکلام مورد علاقه تون رو برام میفرستید؟
04.03.202520:00
امروز سر کلاس کره ای، داشتم گرامر "بعد از" رو یاد میدادم که چطور باید ازش استفاده کرد. بعد رسیدیم به مثال زدن، دانش آموزم یک جمله مثال زد و من مردم از خنده و خلاقیتش!
나스타란 씨 후에 아무것도 남아지 않았어요!
که فارسیش میشد :
بعد از نسترن هیچی دیگه نمونده باقی!
나스타란 씨 후에 아무것도 남아지 않았어요!
که فارسیش میشد :
بعد از نسترن هیچی دیگه نمونده باقی!
14.04.202512:18
دیگه مگه آدم از دنیا چی میخاد جز اینکه یه نفر اینو درموردش بگه؟ ✨


25.03.202520:29
چند وقته چالش هنری ای نداشتم، برای همین دلم میخاد خودمو به چالش بکشم و اینبار، این خانم لیموتلخ رو ببافونم:))
11.03.202513:45
ممنونم از استقبالتون و قاب هایی که با ما به اشتراک گذاشتید ✨
07.03.202514:53
یادم نبود همچین پستی داشتم سه سال پیش:)


17.02.202509:37
به پاس زحمت های هما، اولین عکس از دفاعی که اینجا میذارم این باشه :)
Паказана 1 - 21 з 21
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.