Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
| پنجه‌نامه: تاریخ و خاطره | avatar
| پنجه‌نامه: تاریخ و خاطره |
| پنجه‌نامه: تاریخ و خاطره | avatar
| پنجه‌نامه: تاریخ و خاطره |
19.04.202517:14
نرگس بیمار تو گشته پرستار من
تا چه کند این طبیب با دل بیمار من

خفتهٔ بیدار گیر گرچه ندیدی ببین
چشم پر از خواب خویش دیدهٔ بیدار من
رسم تو عاشق‌کشی شیوهٔ من عاشقی
تیغ زدن شغل تو، کشته شدن کار من

با همه تیر بلا کآمده بر دل مرا
از مژه‌ات برنگشت بخت نگونسار من
آب رخ گل بریخت لالهٔ رخسار تو
خرمن بلبل بسوخت زمزمهٔ زار من
ناله برآمد ز کوه از اثر زاریم
تا تو کمر بسته‌ای از پی آزار من
رفتم و از دل نرفت حسرت خاک درت
مردم و آسان نساخت عشق تو دشوار من
تا خم زلف تو را دام دلم کرده‌اند
میل خلاصی نکرد مرغ گرفتار من
تا بت و زنار من چهره و گیسوی توست
قبله حسد می‌برد از بت و زنار من
هر چه لبم بوسه زد گندم خال تو را
یک جو کمتر نشد خواهش بسیار من
گر دو جهان می شود از کرم می‌فروش
مست نخواهد شدن خاطر هشیار من
تا سخنی گفته‌ام زان لب شیرین سخن
خسرو ایران نمود گوش به گفتار من
ناصردین شاه راد، بارگه عدل و داد
کز گهرش برده اب نظم گهر بار من
تا که فروغی شنید شعر مرا شهریار
شهره هر شهر شد دفتر اشعار من

🔸 فروغی بسطامی ( در گنجور)

🆔 t.me/HistoryandMemory
09.04.202515:06
▪️امروز سالروز درگذشت منوچهر ستوده، یکی از پرکارترین و بلندآوازه‌ترین پژوهشگران تاریخ و فرهنگ ایران در سده چهاردهم خورشیدی است (۲۰ فروردین ۱۳۹۵).

▫️استاد منوچهر ستوده شعر هم می‌سرود. شعرهای او تا جایی که من دیده و خوانده‌ام، از نظر ادبی فاقد ارزش و زیبایی هستند، اما از نظر سیاسی و اجتماعی برای آشنایی با اندیشه‌ها و زمانه او سودمند هستند. شعر زیر که نقیضه‌ای است بر این غزل معروف حافظ «فاش می‌گویم و از گفتهٔ خود دلشادم/ بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم» یکی از شعرهای ستوده است که نقدی است تند و گزنده علیه محمدرضاشاه پهلوی. او این شعر را دوسه ماه پیش از انقلاب سروده، زمانی که استاد دانشگاه تهران بود. منوچهر ستوده مانند بسیاری از مخالفان شاه نه «چپ‌گرا» بود و نه «اسلام‌گرا»، بلکه «ملی‌گرا/ ایران‌گرا» بود. ستوده در این شعر شاه را «بنده کارتر» و «حلقه‌ به‌گوش سیا» دانسته و تصویری سیاه، ابلیس‌گونه و ستمگرانه‌ای از او ترسیم کرده که برای آشنایی با دیدگاه‌های سیاسی این ایران‌شناس برجسته درخور توجه است.   

▪️«در دوران آشفتگی آذرماه ۱۳۵۷ شمسی گفته‌اند:

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
بنده کارترم و هر چه کنم آزادم

دم مزن ملت اگر نفت تو دادم بر باد
زانکه گر من ندهم او بدهد بر بادم

ثروت مملکت از ماست به هرجا باشد
گوئیا ارث رسیده به من از اجدادم

داد و فریاد مکن زانکه مرا باکی نیست
به فلک گر برسد داد تو از بیدادم

مملکت از ستمم گرچه خراب است چه غم
تا که من شاد در این کاخ ستم آبادم

نیست بر لوح دلم جز الف استبداد
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

پایه سلطنتم بر سر ملت باشد
پس عجب نیست اگر از غم مردم شادم

هر که از حق بزند دم بِکنم بنیادش
گرچه دانم که حق آخر بکند بنیادم

ساغر از خون دل خلق مدام است مرا
هم از این باده مستانه چنین پر بادم

عاری از مهرم و باری تو ز من مهر مجوی
آریامهر اگر نام به خود بنهادم

نیست اندر دل من رحم به مانند پدر
هم بدین طینت ناپاک ز مادر زادم

نسبت من، تو به فرعون و به شدّاد مده
صد چو فرعونم و جلادتر از شدّادم

بر سر مردم بیچاره سوارش کردم
منصب بندگی خویش به هر کس دادم

گرچه خود بنده غیرم ولی از باد دماغ
این عجب بین که از بینی فیل افتادم

تا شدم حلقه به گوش در سرویس «سیا»
مستشار است که آید به مبارک بادم

نیست امید هدایت ز خداوند کریم
زانکه هر روز و شب ابلیس کند ارشادم

خاطر جمع ز خونخواهی ملت باش
چونکه وقت خطر ارباب کند امدادم

لیک هستم نگران زانکه چو میلش بکشد
گیرد حلقوم که بیرون نشود فریادم

ببر ای پیک حق این شعر ز زندان بیرون
به جهانی برسان ناله استمدادم

📕 ره‌آورد ستوده: یادداشت‌های دکتر منوچهر ستوده، به‌کوشش مصطفی نوری، تهران: کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ۱۳۹۰، ۲۶۰- ۲۶۱.

🆔 t.me/HistoryandMemory
30.03.202506:38
📗سفرنامه شیراز علی‌اصغر حکمت (به همراهی بدیع‌الزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)

صبح پانزدهم – (جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۲۴ شمسی)

صبح هوا ابر بود. باد سردی می‌وزید و کوه «بمو» و کوه جنوب (قبله) برف باریده بود. تا ظهر هوا منقلب و ابر و آفتاب اُفق را تیره و روشن می‌کردند. تا بعد از ظهر ابرها بکّلی برطرف شده و آفتاب درخشانی تا هنگام غروب می‌تابید. هوا به منتهای لطافت و اعتدال بود. امروز مهمان آقای کرامت‌الله مشیری بودیم در بابا کوهی.

یاباکوهی موضعی است در کوه شمال شیراز، چشمهٔ آبی است و برکه‌ای و مدفن بابای کوهی در آنجاست. این برکه و طاق و دو طاق را مرحوم حاجی میرزا زین‌العابدین شیروانی صاحب بستان‌ السیاحه در سال ۱۲۳۵ هجری قمری ساخته است. بعدها دیگران نیز بر آن افزوده‌اند. چنار کهنسال و درخت سرو کهنی منظره آن را زینت داده است.  لطف این مقام در نظرانداز مرتفعی که دارد تمام جلگۀ شیراز از مسجد بردی تا پل فسا در مدنظر است. شاید در حدود سیصد متر از جلگهٔ شیراز مرتفعتر باشد.  و محل تفریح مردم شیراز است. بقعه و مدفن بابای کوهی صد قدم بالاتر از چشمه قرار دارد.  امروز هم جماعت کثیری از عامّه، کسبه و جوانان شیراز در آنجا بودند، در خیال خود خوش بودند و اشتغالی داشتند. ما نیز با دوستان در برابر آفتاب نشسته و به خواندن اشعار و گفتن حکایات و اختلاط و صحبت و تأنس مشغول بودیم.  حسین شیفتهٔ فصیحی پسر ارشد مرحوم شوریده، فصیح‌الملک، دیوان پدر خود را آورده از قصاید و غزلیات و اشعار او می‌خواندیم.  آقای سالار نیز قصاید و غزلیاتی داشت می‌خواند.  آقای صدارت، نسیم تخلص قاضی بدایت شیراز نیز غزلسرایی لطیف است. به‌هر حال روزی با حال و خوش و شادی سپری شد. چند قطعه عکس از منظرهٔ باباکوهی و دوستان با درویشی که سالهاست در بقعهٔ بابا اقامت دارد و مرد با حال و باصفایی است برداشته شد.

ساعت شش بعدازظهر به بازدید دبیرهای دبیرستانها رفتم. در ایوان دبیرستان حیات اجتماعی نموده بودند. نزدیک یکصد تن از زبدهٔ جوانان دانشمند که غالباً لیسانسیه از دانشسرا و دانشکدهٔ ادبیات و دانشکده معقول و منقول و دانشسرای شیراز بودند حاضر و پذیرائی می‌کردند. آقای محمدتقی مؤیدی فرزند حاجی شیخ عبدالغفار که لیسانسیه علوم طبیعی است و جوان با استعداد و در اداره معارف فارس سمت بازرسی دارد و پیشوای لیسانسیه‌هاست نطقی در خیر مقدم ایراد نمود و خیلی اظهار لطف و محبت نمود و از آقای بدیع‌الزمان فروزانفر نیز خیر مقدم گفت. در جواب چند کلمه این جانب سخن گفتم و آقای بدیع‌الزمان نیز صحبت کردند.  بعد از آن دو نفر از جوانان فارغ‌التحصیل دانشسرای فارس یکی آقای مژده و دیگری آقای حشمتزاده دو قطعه بدیع به نظم ساخته بودند قرائت کردند که عین منظومات ایشان ضمیمهٔ این رساله است.¹  بعد از آن صرف چای و شیرینی شده و با آقایان صحبت و اختلاط نموده با قلبی مملو از احساسات حقشناسی از این محبت و لطف بی‌آلایش و پراز مهر و وفا از آنان جدا شدیم.

شب بازدید آقای گلستان شهردار شیراز  رفتم. از اوضاع شهرداری و نداشتن عایدات خاطری افسرده داشت و از اینکه کارهای شهرداری در تهران در وزارت کشور معطل و معوق مانده است داستانها می‌گفت که موجب ملالت‌خاطر و افسردگی گردید.  شب خیلی خسته بودم و زود خوابیدم.
 
۱- اشعار در دفتر موجود نزد این جانب نیست (م د)].

📕 علی‌اصغر حکمت، ره‌آورد حکمت،  به‌کوشش محمد دبیرسیاقی،  ۱/ ۳۶۶ - ۳۶۷.

🆔 t.me/HistoryandMemory
24.03.202506:35
📗سفرنامه شیراز علی‌اصغر حکمت (به همراهی بدیع‌الزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)

صبح نهم - (شنبه چهارم فروردین ۱۳۲۴ شمسی) (شیراز)

از دیشب باز باران می‌بارد و نرم نرم تا ساعت نه صبح می‌بارید. همین دو روزه در و دشت سبزی و خرمی غریبی پیدا کرده است که دیده از تماشای مناظر کوه و صحرا سیر نمی‌شود.

صبح به موزهٔ شیراز رفتیم. آقای رئیس معارف فارس صادقی‌نژاد و آقای رئیس موزهٔ پارس استخر نیز حضور داشتند بعضی قرآنها و آثار خوب در آنجاست.

طرح تشکیل شعبه انجمن آثار ملی را در شیراز آنجا مذاکره نمودم و به نظر رسید در شیراز و اصفهان و مشهد و تبریز شُعَبی تشکیل گردد که اعضاء آن کارمند انجمن آثار ملی شمرده شوند و از اهل علم و فضل هر محل که به تاریخ و جغرافیا و آثار تاریخ حوزه خود علاقه و بصیرتی داشته باشند انتخاب شوند. رئیس معارف و شهردار هر محل هم به اقتضای شغل عضو باشند فهرستی از بعضی اشخاص متناسب در نظر گرفته شد که اقدام شود.

از آقای قوام‌الملک دیدن کردم کسالت دارند‌ مبتلا به رماتیسم سختی شده.اند و در بستر افتاده در منزل فروغ‌الملک در خیابان فرح منزل دارند. مجموعه ای از روزنامه انگلیسی «لندن نیوز» داشتند با تاریخ ۱۸۵۸ که تقریباً نودسال قبل می‌شود. مطالب و تصاویر قلمی خیلی جالب توجه داشت.

آقای مهدی نمازی و آقای حاجی محمد نمازی از تهران آمده‌اند. از آقای مهدی نمازی که در منزل عزیز آقا نمازی منزل کرده‌اند دیدنی کردم از اوضاع تهران اطلاعاتی داشتند.

بعد‌ازظهر به تماشای هنرستان صنعتی فارس رفتم. شعبه هنرهای زیبا را در این مدرسه در ایام کوتاه وزارت خود در وزارت پیشه و هنر تأسیس کردم و طرح ساختمان بنای مدرسه هم ریخته شد که متأسفانه دو سال است به صورت نیم تمام و ناقص مانده است و یک قسمت از سقف آن زده نشده. سالونهای بزرگ برای کلاسها و کارخانجات دارد. موقع آن در خیابان حافظ در کنار جاده تهران است در همان محلی که سابقاً بـه مسجد حاجی عباس معروف بود. مهدی پرهام پسر فتاح پرهام جوان خوبی است، لیسانسیه جغرافیاست، در اینجا رئیس پیشه و هنر است. از ما پذیرایی کرد و مؤسسات مدرسه و کارخانجات آهنگری و نجاری را ارائه می‌داد و مصنوعات و محصولات کارخانه را که غالباً کار دست خود هنرآموزان بود نشان می‌دادند. امیدوارم ان‌شاءالله در تهران اقدامی بکنم که این ساختمان متوقف که از آثار ایام تصدی وزارت خود این جانب است دوباره شروع شده به آخر برسد.

به اتفاق آقای فروزانفر گردشی در صحرای مصلای شیراز و مقبره حافظ نموده، اتفاقاً رئيس معارف هم آمدند. پس از معاینهٔ بعضی خرابیهای وارده و قبرهای جدیدی آنجا متأسفانه حفر کرده‌اند و این بنای تاریخی و یادگاری می‌رود که دوباره به صورت قبرستان درآید، قرار شد مبلغ دو هزار ریال این جانب هدیه کنم که به مصرف تعمیرات لازمه برسانند.


اول شب جناب آقای ضیائیان تاجر دوافروش از تهران به شیراز آمده و در منزل آقای محیی‌الدین مزارعی فرود آمده‌اند. به دیدن ایشان رفتم در عمارت جديدالبناء آقای مزارعی که در باغ جمشیدآباد قدیم ساخته است. جمعی از آقایان محترم فارس نیز بودند.

آقای افجه‌ای و آقای سرابندی از اعضاء عدلیه برای قضیه اختلاف ملکی و تنازعی که فیمابین اخوی و سرهنگ قدیم در باب اجاره خِرامه و سهل‌آباد روی داده است آمده تا دیری از شب در این باب صحبت می‌کردند و طرح حل و تصفیهٔ آن را پیش بینی می‌نمودند. پیشنهاد کردند که من به عنوان حکمیّت وارد شوم. نپذیرفتم زیرا در این کار چون پای اخوی در میان است مداخلهٔ من صورت خوبی ندارد.

شب منزل مرتضی حکمت پسر عمو به شام مهمان بودیم. جمعی از افراد خانواده نیز حضور داشتند. آقای سیادت می‌خواند و آقای افشار (مشیر معظم) سه تار لطیفی می‌نواخت و شب به خوشی سپری شد.

📕 علی‌اصغر حکمت، ره‌آورد حکمت،  به‌کوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۵۶- ۳۵۸.


🆔 t.me/HistoryandMemory
17.03.202505:17
📗سفرنامه شیراز علی‌اصغر حکمت (به همراهی بدیع‌الزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)


صبح سوم - (یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۲۳ شمسی) (شیراز) 

هوای شیراز در منتهای لطف و حرارت بهاری است. هرچند نزدیک به یک ماه است باران نباریده و قدری خشکی مانع سرسبزی صحرا و چمن است معذلک کمال لطافت را دارد.  
به اتفاق آقای فروزانفر در صحرای نزدیک مصلی و کنار رودخانه قدری راه رفته تنفسی کردیم. دوستان قدیم و خویشاوندان و مأمورین رسمی جمعی کثیر به دیدن آمدند و تا اول شب به پذیرایی مشغول بودیم. از جمله اشخاصی که دیدن کردند، آقای آقاسید نورالدین مجتهد است که مرجعیت و محبوبیت بین طبقه عوام و خواص دارد. علاوه بر فضایل فقهی دارای معلومات ادبی و فلسفی و تاریخی می‌باشد.  دارای خط خوب و انشاء سلیس به سبک قدماست. در شعر تخلص «نور»  می‌نماید.  مردی است بسیار خوش‌قریحه و باهوش و علاقمند به دیانت اسلام. هر چند قدری حبّ تظاهر و ریا از حرکات او مشهود می‌شود، ولی فهم و هوش ثاقب و نظر صائب دارد.  بسیار محبت و لطف ابراز فرمود. پدرش مرحوم میرزا ابوطالب شیرازی نیز با والد حقیر در بـدو مشروطیت دوست و برای آزادیخواهی و مبارزه با مستبدین محلی همقدم بوده‌اند.  
دیگر آقای محیی‌الدین مزارعی است که از اجلّه مُلَّاک و متمولین شیراز است و از خانواده مرحوم آقا سیدجعفر مزارعی مجتهد معروف است که در دوره چهارم وکیل شیراز بود و در مجلس به اتفاق مرحوم سیدحسن مدرس بدو تغییر رژیم با رضاشاه که می‌رفت سلطنت را تغییر بدهد مخالفتهای شدید نمود. سید خونگرم و بامحبت است. در اوان شباب نزد مرحوم ملا غلامحسین لُغَوی با یکدیگر سیوطی می‌خواندیم و از همان وقت رابطۀ محبت فیمابین برقرار است.
  دیگر آقای سعادت عبدالکریم که از قدماء فضلا و دانشمندان شیراز است مدرسه سعادت بوشهر را در بدو مشروطیت او و برادرش مرحوم محم حسین سعادت تأسيس کردند و این دو برادر از خدمتگزاران قدیم معارف می‌باشند.  آقای شیخ عبدالکریم سعادت مؤلف کتابهای تحصیلی چند است. ولی اینک از کارهای علمی کناره گرفته به زراعت مشغول است.  او نیز مثل سایر شیرازیها بسیار بامحبت و خونگرم و از دوستان دیرین است.  
اوایل شب به اتفاق آقای فروزانفر قدری در خیابان زند قدم زده نزدیک بیمارستان سعدی رفتیم و مراجعت کردیم.
بیمارستان سعدی - این بیمارستان را بموجب نذر عهدی که به درگاه الهی نمودم و خداوند توفیق فرمود در سال ۱۳۱۸ بانی شدم. در آن تاریخ به خدمت وزارت کشور مشغول بودم و امور صحیّه نیز جزو آن وزارت بود. در سال ۱۳۱۷ روزی در باباکوهی متوجه شدم که شیراز بیمارستانی که کفاف حاجات فقرا و بیماران بینوا را نماید ندارد.  با خداوند عهد کردم که هرگاه موفقیتی حاصل شود به ساختن عمارت مخصوص بیمارستان اقدام نمایم. این آرزو برآمد. نقشۀ آن را که برای یک بیمارستان مکمّل صد تختخوابی تهیه شده بود از طرف مهندس سیرو فرانسوی ترسیم و از بودجه اداره صحيّه و شهرداری شیراز پرداخته شد. ولی متأسفانه در نتیجه تقلب متصدیان محلی و طمع مقاطعه‌کاران به آخر نرسید و من از خدمت وزارت کشور مستعفی شدم و هنوز ناقص و ناتمام است و مبلغی خرج دارد تا بدرستی به پایان برسد.  معذلک از تماشای جبهه خارجی آن شعف و مسرّت قلبی روی داد و خدای را بر این توفیق شکر کردم.

📙علی اصغر حکمت، ره‌آورد حکمت،  به‌کوشش محمد دبیرسیاقی،  ۱/ ۳۴۳ - ۳۴۴.

🆔 t.me/HistoryandMemory
12.04.202506:55
▪️امروز، سالروز درگذشت انوشه‌روان زنده‌یاد شاهرخ مِسکوب است (۲۳ فروردین ۱۳۸۴).

▫️روزنوشت شاهرخ مسکوب در  ۲۲ خرداد ۱۳۷۲ در پاریس 

«۱۲/۰۶/[۱۹]۹۳

جوان که بودم به قصد فتح دنیا از خواب بیدار می‌شدم، حالا به قصد بازکردن مغازه، روشن کردن چراغ‌ها و ایستادن به انتظار مشتری. جوان که بودم می‌خواستم «عالمی از نو و آدمی دیگر» بسازم ولی حالا…آیا می‌توان بی‌عدالتی، گرایش بی‌اختیار به تجاوز را که انگار در سرشت ماست، تجاوز به خود، دیگری و جهان را چاره کرد؟ «آز» به قول آن بزرگ بی‌مانند، آز! همه تا در آز رفته فرازبه کس بر نشد این درِ راز باز.* این درد بی‌درمانِ آز.

مدتیست در فکرم که برگردم به یکی دو داستان، به جایی در کوهسار بلند شاهنامه تا دلم باز شود و زهر ابتذال و ملال هر روزه را بگیرم. اگر فردوسی نبود زندگی من چقدر فقیرتر بود. یادش روشنایی و بلندی است».

📙شاهرخ مسکوب، روزها در راه، ۵۵٧.


اگر تندبادی براید ز کنج
بخاک افگند نارسیده ترنج
ستمکاره خوانیمش ار دادگر
هنرمند دانیمش ار بی‌هنر
اگر مرگ دادست بیداد چیست
ز داد این همه بانگ و فریاد چیست
ازین راز جان تو آگاه نیست
بدین پرده اندر ترا راه نیست
همه تا در آز رفته فراز
به کس بر نشد این در راز باز
برفتن مگر بهتر آیدش جای
چو آرام یابد به دیگر سرای
دم مرگ چون آتش هولناک
ندارد ز برنا و فرتوت باک
درین جای رفتن نه جای درنگ
بر اسپ فنا گر کشد مرگ تنگ
چنان دان که دادست و بیداد نیست
چو داد آمدش جای فریاد نیست
جوانی و پیری به نزدیک مرگ
یکی دان چو اندر بدن نیست برگ


📗فردوسی، شاهنامه(در گنجور)

🆔 t.me/HistoryandMemory
07.04.202503:00
📗سفرنامه شیراز علی‌اصغر حکمت (به همراهی بدیع‌الزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)

صبح بیست و سوم – (شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۲۴ شمسی) (اصفهان – طهران)

ساعت نه با همان اتومبیل که از شیراز گرفته بودیم عازم طهران شدیم. برادرم ابوالحسن حکمت اصرار بلیغی می‌کرد که در اصفهان نزد او بمانیم. ولی امکان قبول نبود. دکتر محمدعلی حکمت دعوت او را پذیرفته از ما جدا شد و در آنجا ماند.

صبح از چهارباغ قدری شیرینی و گز که سوغات اصفهان است خریده رو به راه نهادیم.  امروز تندتر از دیروز می‌آمدیم و مسافت هم کمتر بود. نهار را در میمه مرکز بخشداری جوشقان صرف کردیم. قریۀ آباد و خوش آب و هوایی است. نهار مختصری همراه داشتیم با ماست و دوغ میمه صرف شد، لبنیات آنجا خیلی معروف است. مقداری پنیر از آنجا خریداری کرده همراه بردیم.

مسافت مابین اصفهان و قم ۲۷۰ کیلومتر است و از قم به طهران ۱۵۰ کیلومتر.  ساعت چهار و نیم به قم رسیدیم. درنگی مختصر برای گرفتن بنزین نموده و بلافاصله حرکت کردیم. ساعت نُه شب پس از دوازده ساعت راهنوردی خسته و خُرد به منزل رسیدیم.

از غرایب اتفاقات آنکه نیم‌ساعت قبل از ورود ما، خانم و پروین دخترم که در شانزدهم بهمن ماه گذشته به عتبات رفته بودند نیز سالماً مراجعت نموده و منزل آمده بودند و بحمدالله نگرانی شدیدی که از بی‌خبری ایشان داشتیم رفع شد. خدای را بر سلامتی و تندرستی آنان و خود شکر کردم. بحمد الله که ایام مفارقت و مسافرت به پایان رسید و همگی به منزل رسیدیم خداوند گمگشتگان وادی عمر را به سر منزل سعادت برساند.

این سفر مختصر که دارای منافع و فواید بسیار بود به انجام رسید. لله الحمد.

📕علی اصغر حکمت، ره‌آورد حکمت،  به‌کوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۷۸ - ۳۷۹.

🆔 t.me/HistoryandMemory
28.03.202516:54
📗سفرنامه شیراز علی‌اصغر حکمت (به همراهی بدیع‌الزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)


صبح سیزدهم – (چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۲۴ شمسی) (شیراز)

امروز باران افتاد و چند ساعتی آفتاب بود. هوا طراوات و لطافت غریبی پیدا کرده بود و مخصوصاً اعتدال ربیعی در این نقطه از جهان که ارتفاع طبیعی از سطح دریا به آن جنبه کوهستانی داده و موقعیت عرض جغرافیایی به آن اقلیم منطقهٔ قریب به حارّه داده است و از این ترکیب لطف و اعتدالی حاصل شده که قابل وصف  نیست.

  عصر که به اتفاق آقای فروزانفر به صحرای خارج شهر در دامنه کوههای شمالی تنگ اللهاکبر و چهل‌مقام و تپه پهندژ رفته گردشی می‌کردیم از ترکیب الوان مختلفه سبزی صحراوات و زردی کوه و دره و جلوه و شکوه سروها و کاجها و کبودی آسمان و سفیدی ابرها در هر گوشه هزار تابلوی زیبا به قلم صنع پرداخته می‌شد و غزل حافظ به یاد  می‌آمد که گفت:
نفس باد صبا مُشکفشان خواهد شد  
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد 
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
.

صبح به بازدید منزل دوستان رفتم. بعضی مانند حاجی محمدجواد اردوبادی و علیمحمد دهقان در منزل بودند و دیدار حاصل گردید و بعضی دیگر در خانه نبودند به دادن کارت اکتفا شد. 

ظهر ناهار منزل سرلشکر شاهزاده محمد حسین میرزا فیروز رفتیم. خیلی شاهزاده باهوش و علم دوست و با ادبی است. به مذاکرات علمی و ادبی با شوق و ذوق فراوان شرکت می نماید.

عصر منزل آقای صنعتی پسر مرحوم آقا محمد زرگر رفتم.  پدرش زرگر معتبری بود و بسیار اهل ذوق و عرفان. با مرحوم میرزا علیخان خیاط دوست بود و غالباً محشور و مألوف بودیم.  این پسر از پدر تعداد زیادی کتب خطی نفیس و مُرقعّات و خطوط عالی جمع کرده است خطوط مشاهیر مانند میرعماد و علی‌رضا عباسی و میرعلی و میرزا احمد و درویش و خطوط ناخن و غیره خیلی دارد. همه را ملاحظه کردیم ولی در آن میان چیزی که چنگی به دل بزند به دست نیامد. بعلاوه ظاهراً طمع بسیاری دارد و اداء قیمت آن خیلی مشکل است.  

شب آقای حشمةالممالک و رضوان خانم به مناسبت ورود ما مهمانی داشتند.  از خانواده نمازی همه جمع بودند. سرلشکر نیز حضور داشتند.  دکتر افخم و دکتر محمدعلی حکمت و آقا محمدعلی نمازی و خانمهاشان نیز بودند.  یک نفر سرهنگ روس موسوم به¹ با خانم خود نیز بود. فارسی را بد حرف نمی‌زد. تبعه ایران است و سمت او معاونت لشکر فارس است. راجع به گرم شدن جلوی بخاری  حکایت بامزه‌ای می‌گفت، گفت: در تاریخ قدیم گرجستان نگاشته‌اند که شاه جماعتی را اسیر کرد و چون فدیه می‌خواستند بدهند گفت: امرا و شاهزادگان را هزار تومان و اشخاص نوکر و زارع را صد تومان فدیه بگیرند. چون تمیز فیمابین آنها مشکل بود، شاه برای شناختن نجبا و اعیان از زارعین و نوکر بابها امر کرد هر کدام را تکلیف کنند برود جلوی بخاری خود را گرم کند.  هرکس با سینه و صورت مواجه بخاری بشود و سر و سینه را گرم کند نوکر باب است و هرکس پشت به طرف بخاری نماید و کمر و پشت را گرم کند اعیان است!! 

مجلس مهمانان به واسطه سرگرمی خانمها و آقایان جوان به بازی به طول انجامید ولی من زود پس از وداع از سرلشکر و دیگر مهمانان به اطاق خوابگاه رفتم.

۱- [ جای نام سرهنگ سفید مانده است (م. د.)]. 

📕 علی‌اصغر حکمت، ره‌آورد حکمت،  به‌کوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۶۳ - ۳۶۴.

🆔 t.me/HistoryandMemory
20.03.202518:16
صبا به شوق در ایوان شهریار آمد
که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد
ز زلف زرکش خورشید بند سیم سه‌تار
که پرده‌های شب تیره تار و مار آمد
به شهر چند نشینی شکسته‌دل برخیز
که باغ و بیشه شمران شکوفه‌زار آمد
به‌سان دختر چادرنشین صحرایی
عروس لاله به دامان کوهسار آمد
فکند زمزمه گلپونه‌ای به برزن و کو
به بام کلبه پرستوی زرنگار آمد
گشود پیر در خم و باغبان در باغ
شراب و شهد به بازار و گل به بار آمد
دگر به حجره نگنجد دماغ سودایی
که با نسیم سحر بوی زلف یار آمد
بزن صبوحی و برگیر زیر خرقه سه‌تار
غزل بیار که بلبل به شاخسار آمد
برون خرام به گلگشت لاله‌زار امروز
که لاله‌زار پر از سرو گل‌عذار آمد
صبا به هیئت گل شد وزیر تبلیغات
بیار باده که کابینه روی کار آمد
خجسته باد به ایران باستان نوروز
که یادگار ز جمشید کامکار آمد
چه جای لشگرک ای شاهدان اسکی‌باز
که برف آب شد و کوه اشکبار آمد
کنون که بوی گل و مژدهٔ سلامت شاه
رسید و مرهم دل‌های داغدار آمد
شکفته دار به برگ و نوا یتیمان را
که کودکان چمن نیز نونوار آمد
به دور جام میم داد دل بده ساقی
چه‌ها که بر سرم از دور روزگار آمد
به پای ساز صبا شعر شهریار ای ترک
بخوان که عیدی عشاق بی‌قرار آمد


🔸 شهریار

🔹 هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز

🌺🌺🌺🍀🍀🍀

🆔 t.me/HistoryandMemory
16.03.202518:15
📗سفرنامه شیراز علی‌اصغر حکمت (به همراهی بدیع‌الزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)

صبح دوم – (شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۲۳ شمسی) (اصفهان – شیراز)
صبح بی‌خبر به منزل برادرم ابوالحسن حکمت رفتیم. دوسه سال است به سمت ریاست اداره آمار در اصفهان مقیم است. سابقاً در نظام بود، به درجه سروانی نیز رسید.  ولی چون از خدمت نظام و سپاهیگری او را خوش نمی‌آمد به خدمت کشوری منتقل گردید. جوان بی‌غل و غش و با محبتی است. داماد مرحوم حاجی میرزا سید محمد مهذب‌الدوله دوم است رحمة الله علیه و اطفال خیلی خوب و زیبا دارد موسوم به بهمن؛ بهرام؛ بهزاد؛ بهروز و همه بچه‌های بسیار باهوش و خوش قریحه هستند.  بهمن فرزند ارشدش خیلی با من محبت دارد. چون ما چهار برادر اتفاقاً در آنجا جمع بودیم.  عکسها برداشتیم و همچنین از خانواده ابوالحسن خان نیز عکسی برداشته شد.
ابوالحسن خیلی محبت دارد. اصرار بلیغی می‌نمود که در اصفهان بمانیم ولی چون خیال رفتن به شیراز در پیش است نپذیرفتیم. بوسه‌ای چند بر سر و روی یکدیگر بدادیم و جدا شدیم.
  ساعت هشت از اصفهان حرکت کردیم. مقارن ظهر بدون هیچ سانحه بحمدالله به آباده رسیدیم. مسافت فیمابین اصفهان به آباده ۲۰۰ کیلومتر است.
در خاک فارس قدری ناامنی، است گرچه ژاندارم زیادی مراقب راهها هستند.  ولی همین امروز قبل از ورود ما به آباده در یک فرسخی اشرار یک گله گوسفند را به غارت بردند.  در مهمانخانه آباده که نسبت به قم بسیار تمیزتر است نهار مأکولی صرف کردیم و یک ساعت بعد از ظهر حرکت کردیم. از آباده به شیراز ۲۸۰ کیلومتر است.  در پنج ساعت و نیم طی کرده، ساعت نزدیک هفت بود که به شهر شیراز رسیدیم. در تنگ الله اکبر پیاده شده، در کنار آب رکناباد چای صرف کرده، به منزل اخوی حسنعلی حکمت (حشمت الممالک) رفتیم.  در آنجا شب را بعد از صرف شام آسایش نمودیم.


📙علی‌اصغر حکمت، ره‌آورد حکمت،  به‌کوشش محمد دبیرسیاقی،  ۱/ ۳۴۲ - ۳۴۳.

🆔 t.me/HistoryandMemory
14.02.202502:59
▪️این پایگاه نظامات کاری ارزشمند و ماندگار است. داده‌های گردآمده در این پایگاه، فرمان‌ها، پیمان‌ها و قانون‌ها، برای ما تاریخ‌پژوهان هم سودمند و راهگشا است. در این پایگاه از منشور کوروش و دفاعیه سقراط گرفته تا پیمان صلح حدیبیه و مگنا کارتا و عهدنامه گلستان و قرارداد رژی، تا آخرین قانون‌ها و فرمان‌های روز در یکجا گردآمده است. افزون بر حقوق‌دانان، بیش از همه، این پایگاه برای پژوهشگران تاریخ معاصر سودمند است. شایسته است که سپاسگزار جناب آقای سعید کمالی باشیم که چنین گنجینه‌ای را فراهم آورده و در دسترس همگان قرار داده است.

▫️معصومعلی پنجه
۲۳ بهمن ۱۴۰۳ | تهرانِ سرد و آلوده

🆔 t.me/HistoryandMemory
09.04.202515:43
▪️استاد علیرضا ذکاوتی قراگزلو امروز ، ۲۰ فروردین ۱۴۰۴، درگذشت (روانش به مینو جهان شاد باد!).

استاد ذکاوتی قراگزلو که زاده و باشندهٔ همدان بود ادیب و دانشوری خوش‌قلم و مترجمی زبردست بود. ایشان در عمر پربار خود، تالیفات و ترجمه‌های بسیاری در زمینه‌های گوناگون تاریخ فرهنگ اسلام و ایران به رشته تحریر درآورد. از ترجمه‌های پرشمار او، افزون بر کتاب کلاسیک آدام متز (رنسانس اسلامی/ تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری؛ انتشارات امیرکبیر)، ترجمه پخته و سخته ایشان از دولت حمدانیان فیصل سامر (چاپ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه) برای ما اهل تاریخ شناخته‌شده‌تر است. تک‌نگاری‌های او دربارهٔ جاحظ، ابوحیان توحیدی و عمرخیام  بسیار خواندنی هستند.

🆔 t.me/HistoryandMemory
06.04.202508:52
📗سفرنامه شیراز علی‌اصغر حکمت (به همراهی بدیع‌الزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)

صبح بیست و دوم – (جمعه ۱۷ فروردین ۱۳۲۴ شمسی) (شیراز – اصفهان)

امروز ساعت چهار بعد از نصف شب چنانکه رسم مسافران سحرخیز است برخاستم و به قصد مسافرت عازم راه شدیم. همّتخواه نام شوفری است که اتومبیل خود را کرایه داده و قرار است امروز ما را به اصفهان ببرد. با آقای حشمة‌الممالک اخوی وداع کرده ساعت شش از تنگ الله‌اکبر خارج شدیم. همراهان عبارتند از آقای بدیع‌الزمان فروزانفر و آقای دکتر محمدعلی حکمت اخوی در کنار آب رکن‌آباد پیاده شده جرعه آبی از آن آب را که  «عمر خضر می‌بخشد زلالش»¹ نوشیده به سیر سفر اجازت گرفتیم.

در ابتدا اتومبیل بطیء بود.  مقارن ظهر به ده‌بید رسیدیم که نسبتاً مرکزیت دارد.  در آنجا نهاری صرف شد در نزد آقای صدیقی مأمور فروش نفت.  نسبةً اطاق نظیفی داشت و مانند همه شیرازیها بسیار مهربان و مهمان‌نواز بود. ساعت دو و نیم  بعدازظهر به آباده رسیده درنگ نکردیم و عبور کردیم.

در زیر تپه‌های سنگی مابین خان خرُّا و سورمق که راه مابین اصفهان و شیراز نصف می‌شود یعنی ۲۴۰ کیلومتر از دو شهر مسافت دارد به یاد آمد که چگونه در طول مسافرتهای به شیراز همواره در این نقطه خاطره‌ای که از سفر نخستین داشتم همواره تجديد تذکار می‌شود و آن عبارت بود از یکی از لیالی ماه شوال ۱۳۳۳ هجری قمری که در آغاز جوانی به عزم تحصیل از شیراز به طهران می‌رفتم و در آن وقت خاطر را به مطالعه مثنوی مولانا جلال‌الدین رومی شعفی تمام بود و غالب ابیات و قطعات آن کتاب بزرگ را در خزینه حافظه داشتم. چون کاروان ما به این نقطه رسید، نیمه شب حالت استغراق و توجهی روی داد و این قطعه از مثنوی مولوی به خاطر می‌گذشت:

صبغة الله چیست رنگ خُم هو
پیسه‌ها یکرنگ می‌گردد در او
چون در آن خُم افتد و گوییش قُم
گویدت بی‌‌شک منم خُم لا تَلُم
این منم خُم خود اناالحق گفتنست
رنگ آتش  دارد، امّا آهنست
شد ز طبع و رنگ آتش محتشم
گويدت من  آتشم من آتشم
آتشم من گر ترا شکّست و ظن
دست خود بر روی من یک دم بزن
آتشم من ور ترا شد مشتبه
آزمون را دست خود بر من بنه 
آتش چه؟ آهن چه؟ لب ببند
ریش تشبیه و مشبه را بخند 


در آن شب حالتی عجیب دست داد که در صحیفهٔ خاطر اثر آن هنوز پس از سی سال باقی است و از آن تاریخ به بعد که مکرر عبور من به آن نقطه روی می‌دهد آن شب و آن حالت به یاد می‌آید و آن ابیات بر زبان جاری می‌گردد. ولی دریغ که ایام جوانی و آن سرور و نشاط سپری شده است و ایام پیری در می‌رسد.

ساعت هشت بود به اصفهان رسیدیم از فراز تپه جنوبی منظره شهر و چراغهای الکتریک فروزان آن بسیار جالب است.

منزل اخوی ابوالحسن حکمت که در اصفهان رئیس ادارۀ آمار شهر اصفهان است وارد شدیم.

  تقی ‌خان حکمت تلگرافچی ده‌بید از آنجا به مشارالیه اطلاع داده بود و منتظر بودند. پذیرائی گرمی کردند. شام لذیذی صرف شده استراحتی کردیم.

۱- [مصراع دوم بیتی از حافظ است که مصراع اولش این است: ز رکن آباد ما صد لوحش الله (م.د.)].

📕 علی‌اصغر حکمت، ره‌آورد حکمت،  به‌کوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۷۷- ۳۷۸.

🆔 t.me/HistoryandMemory
26.03.202509:02
📗سفرنامه شیراز علی‌اصغر حکمت (به همراهی بدیع‌الزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)

صبح یازدهم - (دوشنبه ششم فروردین ۱۳۲۴ شمسی  (شیراز)

دیشب و امروز نیز باران با کمال شدت می‌بارد و سیل عظیمی جریان یافته در رودخانه خشکه که در جنب منزل واقع است به طرف دریاچه مهارلو جریان دارد. با وجود باران توقف در منزل ممکن نبود. برحسب وعده به منزل آقا سیدنورالدین به عنوان بازدید رفتیم. در کتابخانه ایشان قریب دو ساعت بودیم.  کتابی در اصول نوشته است که با وضع خوش و عبارت فصیح عربی دلکشی است.  آقا سید نورالدین از شاگردان مرحوم آقا سیدکاظم یزدی است. در اوان حکومت فرمانفرما در حدود سنه  ۱۳۲۵ به عتبات رفته و بعد از هفت سال توقف به شیراز برگشته بواسطهٔ حسن بیان و حسن خط و تورّع و تزهد مرجعیّت بسیار حاصل کرده است.  سر پرشوری دارد و قائل به اصلاحاتی در مبادی و اصول روحانیّت است و مطالعات مفید دارد و پیشنهادهای نافع می‌کند.  من گفتم انجام این مقاصد از طرف یک نفر روحانی که در گوشه ای مثل شیراز نشسته باشد امکان‌پذیر نیست. حق اینست که کنگره مانندی از بزرگان علماء شیعه در شهری مرکزی مانند اصفهان تشکیل شود و این اصلاحات در آنجا بحث و تنقیح و مطالعه شود و تصمیم لازم اخذ گردد.  قبل از ظهر چند بازدید دیگر رفتم. از جمله منزل آقا علی صاحب نمازی که برادرش حاجی محمد در آنجا وارد است.  حاجی محمد که مبلغی در حدود یک میلیون تومان به شهر شیراز اهداء کرده است و خیال دارد که شرکتی سهامی تشکیل دهد و از منافع آن پول لوله‌کشی شیراز را تأمین نماید.
 
آقای میرزا ابوالفضل محلاتی در باغچهٔ مصفایی در خارج شهر منزل دارد، با کمال صفا و گرمی، چنانچه عادت اوست از ما پذیرائی کرده و مهربانی بسیار نمود. از گذشته بسیار صحبت شد. از راه کرم اخلاقی از خدماتی که از جانب من نسبت به ایشان شده بود تکرار و تحدیث می‌نمود و مرا خجل می‌ساخت.

  عصر به بازدید آقا سید محمد رضوی که او نیز دیگری از علماست رفتم و ساعتی نیز در خدمت ایشان به اتفاق آقای فروزانفر سپری شد.  

همهٔ علماء شیراز مردمان مهربان و کریم و خوش صحبت و خوش ذوق هستند. 

شب در منزل ابوالقاسم برهان مهمان بودیم. اغلب خانواده نمازی و حکمت و سرلشکر فیروز نیز بودند و شامی صرف شد و زودتر به منزل آمده استراحت کردم.
 
باران کماکان از صبح می‌بارد. امروز روز پنجم باران است. بیم خرابی بعضی از خانه‌ها می‌رود. آقای فروزانفر که ناگزیر در خانه متحجر و محبوس مانده است از این بابت بسیار کدورت دارند، ولی با این بارندگی اوضاع زراعت امسال در فارس خوب خواهد شد و محصول رشد و نموی فراوان حاصل می‌نماید. اگر با این باران اوضاع سیاسی و امنیت نیز خوب بشود و این ایل‌ بازی و سرکشی و تمرّد که در شهر و عشایر پیدا شده با نظام مقرون گردد خیلی خوب است و موجب سعادت مردم پریشان شیراز خواهد شد. ولی افسوس که در نتیجه ضعف حکومت مرکزی و پیدایش اختلال و بی‌نظمی که در زیر نام و عنوان حکومت «دموکراسی»به ظهور رسیده امیدواری نیست.  مخصوصاً عیب کار در این است که اسلحه فراوان به دست عشایر  نیم‌وحشی افتاده است و در برابر قوای دولتی ضعیف است. اگر حکومت مرکزی بقا و دوام و قوتی حاصل نماید قهراً در ولایات نیز مظاهر اختلال و هرج و مرج بر طرف خواهد شد. ولی بقا و قدرت حکومت مرکزی با مطامع دُوَل بیگانه که در ایران اکنون قشون بسیار دارند امکان نخواهد داشت و آنها نیز بالضروره دست از مطامع خود برنمی‌دارند.  

📕 علی‌اصغر حکمت، ره‌آورد حکمت،  به‌کوشش محمد دبیرسیاقی، ۱/ ۳۵۹- ۳۶۱.

🆔 t.me/HistoryandMemory
19.03.202505:56
📗سفرنامه شیراز علی‌اصغر حکمت (به همراهی بدیع‌الزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)


صبح پنجم – (سه‌شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۲۳ شمسی) (شیراز)

امروز صبح در منزل بودم. مهمان داشتم. پذیرایی دوستان ادامه دارد.  جمعی از علماء به دیدن آمدند. از جمله آقا میرزا ابوالفضل محلّاتی پسر مرحوم میرزا ابراهیم محلّاتی که از اجلّه علما و روحانیون معروف و از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی  (میرزا حسن ...) می‌باشد.  آقای آقا میرزا ابوالفضل مرد گرم بی‌غل و غش و خوش قلب و رفیقی است، محفوظات بسیار دارد و از قصاید اشعار و روایات مخصوصاً اشعار مُتنبّی بسیار در خاطر دارد.  
آقا شیخ بهاءالدين محلّاتی پسر مرحوم آقا شیخ جعفر نوه مرحوم آخوند ملا محمد حسین محلاتی است. این سلسله همه علم و روحانیت هستند و خَلفاً عن سَلف پیشوای روحانی مردم شیراز می‌باشند. مرحوم آقا شیخ جعفر بامرحوم  والد در مكتب همدرس بوده‌اند و در علم و فقاهت و زهد و ورع و تقوی بی‌نظیر بود.  
حاجی سید جعفر علوی که از خانواده سادات اهل علم و روحانی پاکدین پاکدل پاکدامنی است و محل وثوق خاص و عام و بسیار مرد خوشرو و خوش محضر و محترم  می‌باشد.  
حاجی سید باقر واعظ دستِ‌غیب فرزند مرحوم آقا میرزا هدایت الله دستِ‌غیب مجتهد مسلّم عصر خویش و از سلسله عریقه دستِ‌غیبیه* اهل وعظ و منبر از قدماء پیشقدمان در مشروطیت است. 
مقارن ظهر به نهار منزل آقای سید عبدالله مزارعی فرزند آقا سید محیی‌الدین مزارعی موعود بودیم. جوان با محبّت و کریمی است. نهار مفصلی تهیه کره بود.  آقای سعادت میرزا عبدالکریم هم تشریف داشتند. آقا سید عبدالله کتابخانه مفصلی دارد. 
اخیراً کتابهای خطی و چاپی مرحوم شعاع را نیز خریده است و مقصود اینست که مقداری از آنها را به این جانب  بفروشند.  امروز از ما دعوت کرده بود که در منزل کتب محل حاجت را انتخاب نماییم. به اتفاق آقای بدیع‌الزمان تا چهار بعدازظهر مشغول و معاینه کتب بودیم. معادل ۵۵ جلد کتاب چاپی و ۲۸ مجلد کتابهای خطی انتخاب و استخراج کردیم که خریداری شود صورت آنها از این قرار است: [نک. صص ۳۴۸- ۳۴۹].

عصر به اتفاق آقای بدیع‌الزمان و آقای صدارت رئیس محکمهٔ شهرستان که در بین راه بر ما وارد شدند به زیارت بقاع شعرا و بزرگان رفتیم. حافظیه و آرامگاه حافظ و تکیه چهل‌تنان و هفت‌تنان و سعدیه و آرامگاه خواجوی کرمانی را زیارت نمودیم.  
بنای آرامگاه حافظ که به سعی و اهتمام و خون جگر چند ساله نویسنده این سطور با کمال ظرافت و زیبایی برافراشته شده است متأسفانه توجه و عنایتی در حفاظت و نگهداری آن نمی‌شود.  یک خشت کاشیِ کتیبه قشنگ آن افتاده بود و در فاصله احجار علف روییده و بعضی اشخاص بی ادب در اطراف گنبد خواجه  قبر احداث کرده بودند.  این وضع خیلی اسباب تأثر و تأسف من گردید.  
در سر مزار خواجو که کنار آب رکنی تنگ الله اکبر قرار دارد اندکی توقفی کرده چای نوشیدیم. آقای صدارت شاعر با ذوقی است و غزلهای لطیف می‌گوید و سبک خاصی دارد و تخلص «نسیم» می‌نماید این غزل را برای ما خوانده خیلی محظوظ شدیم.¹

۱. [جای غزل سفید مانده است (م.د.)]

📕 علی‌اصغر حکمت، ره‌آورد حکمت،  به‌کوشش محمد دبیرسیاقی،  ۳۴۵- ۳۵۰.

* این نام‌خانوادگی امروزه دستْغیب نوشته و خوانده می‌شود.

🆔 t.me/HistoryandMemory
Пераслаў з:
نشر ثالث avatar
نشر ثالث

کوروش بزرگ بنیان‌گذار و نخستین شاه هخامنشی به مدت سی سال بر نواحی گسترده‌ای از آسیا حکومت کرد. اما نبوغ نظامی و پادشاهی، یگانه وجوه شخصیت او نبودند. آن‌چه سیمای کوروش را از پسِ هزاره‌ها همچنان تابناک می‌دارد، ملایمت و حسن سیاست اوست. در بامدادِ پیروزی‌های بزرگ که هر فاتحی مرعوب درخشندگی و جلال فتوحاتش می‌شود، کوروش با چنان فروتنی و شفقتی در برابر دشمن ظاهر می‌شد که وی را ناگزیر از احترام می‌ساخت.
«منم کوروش، شاهِ‌ شاهان، شاهِ بزرگ،‌ شاه بابل، شاهِ سومر و اَکَد، شاه چهار گوشهٔ زمین...»

کورش کبیر | آلبر شاندور | ترجمهٔ هادی هدایتی
برای خرید اینترنتی کتاب‌های نشر ثالث به همراه تخفیف:
Salesspublication.com

#نشر_ثالث #نشرثالث #کورش_کبیر #کوروش #آلبر_شاندور #هادی_هدایتی #رومن #ادبیات #تاریخ_ایران #هخامنشیان #هخامنشی #بابل #سومر #آکد #پاسارگاد #داریوش #حکومت_پادشاهی #شاه_هخامنشی #ترجمه #کتاب #ثالث

#salesspublication
#saless_publication
#salesspublication
#saless_publication
#history
09.04.202515:24
🔷 به یاد استاد علی‌رضا ذکاوتی قراگوزلو

🔶 استاد خودآموخته و ادیب فاضل علی‌رضا ذکاوتی قراگوزلو نیز در پی بانگ جرس برخاست و رفت. دریغ! درگذشت این ادیب دانشور و عربی‌دان توانا را به خانواده و بستگان گرامی‌اش، از جمله استاد دکتر حسین معصومی همدانی و سر کار خانم سیما تویسرکانی، تسلیت می‌گویم. بی‌شک آثار ماندگار و ذکر جمیل ایشان و یاد محضر دلنشین و فرحبخش و نکته‌آموز ایشان همواره روح‌افزای هر مجلس و محفل دوستان و آشنایان و خوانندگان و شاگردان ایشان خواهد بود.

روانش شاد و نامش ماندگار و رحمت خداوند بر او باد  

چهارشنبه، ۲۰ فروردین، ۱۴۰۴

@fallosafahmshk
05.04.202506:52
📗سفرنامه شیراز علی‌اصغر حکمت (به همراهی بدیع‌الزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)

صبح بیست و یکم - (پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۲۴ شمسی (شیراز)

هوا امروز نیز آفتاب گرم و خوبی بود. گرچه عصر قدری سرد شده باد خنکی شديداً می‌وزید. صبح زود بعضی از دوستان مانند فتاح پرهام و بهاءالسلطان و دیگران نظر به اینکه تصور می‌کردند عازم حرکت و معاودت به طهران هستم آمده بودند. آقای حسین مشیری نسخهٔ خطی خوبی از دیوان غزلیات جامی به رسم هدیه و تحفه برای این جانب آورده بودند که تاریخ کتابت آن قبل از ۹۲۹ هجری قمری یعنی زمان حیات مؤلف است.

قبل از ظهر آقای قوام‌الملک آمدند و آخرین ملاقات را نموده و از جریان کارهای سیاست داخلی فارس و مناسبات خود با اخوی صحبت می‌کردند.

  اطلاع داشتند که تحریکات سیاسی در ایلات می‌شود و از ناحیه شمال است و دولت هم در این باب کوچکترین اثری ندارد.

ظهر ناهار در منزل آقای محیی‌الدین مَزارعی صرف شد. 

از آقای عبدالکریم سعادت بازدید نمودم. پیرمرد محترمی است و اهل علم و از دوستان قدیم.

امروز کتابهای ابتیاعی خود را که مجموعاً یکصد و بیست و پنج جلد کتاب است (از ورثه مرحوم شعاع و کربلایی داداش خریداری شده است و غالباً نسخه های نفیس است) در صندوق پیچیده و اسباب سفر فراهم ساخته‌ایم.

عصر استراحت کرده به باغ عفیف‌آباد (باغ گلشن) رفتیم که چهار دانک آن ملک آقای حشمة‌الممالک است و عمارت وسیع و عریض مفصلی دارد ولی به کلی به درد زندگانی نمی‌خورد. یاد دارم در حدود سنه ۱۳۲۰ هجری قمری که مرحوم محمدعلی‌نصرالدوله آن را می‌ساخت اول عمارت فارس بود ولی فعلاً کهنه و متروک شده است.

اول شب به منزل آقای سرلشکر محمد حسین فیروز رفته خداحافظی کردیم. از اوضاع فارس و کارهای سیاست این ناحیه صحبت می‌شد و از عدم مساعدت اولیاء امور دلی پرخون داشت. قدری او را تشویق کردم و قرار شد نزد اعلی‌حضرت همایونی و اولیاء دولت آنچه مقتضی باشد به اطلاع ایشان برسانم.

شب جامه‌دان را پیچیده و مستعد حرکت شدیم م که ان‌شاءالله فردا صبح حرکت کنیم.  به عزم طهران.  

📕 علی‌اصغر حکمت، ره‌آورد حکمت،  به‌کوشش محمد دبیرسیاقی،  ۱/ ۳۷۶- ۳۷۷.

🆔 t.me/HistoryandMemory
25.03.202506:29
📗سفرنامه شیراز علی‌اصغر حکمت (به همراهی بدیع‌الزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)

صبح دهم – (یک‌شنبه پنجم فروردین ۱۳۲۴ شمسی) (شیراز)

امروز کسل و خسته بودم. از منزل بیرون نرفتم و چون سینه درد میکرد و سُرفه می‌کردم خیلی پرهیز نمودم به امساک در غذا و سیگار و غیره.  آب جوش با آب لیمو و آب پرتقال زیاد صرف شد. شب حالم بهتر بود. روز خوابیدم و خواب راحتی رفته حالم بهبودی یافت. 

قبل از ظهر کسی را نمی‌پذیرفتم، معذلک مشهدی علی اکبر توتون‌فروش که از زعماء و سردسته‌های محلّات شیراز است به دیدن آمد. همچنین لسان فرزند مرحوم میرزا آقای لباف که از وُرّاث مرحوم شعاع است و در باب کتابهای آن مرحوم که به آقا سید عبدالله فرزند آقا سید محیی‌الدین فروخته است نوشته گرفته بود که معادل مبلغ ۱۴۰۰ تومان کتاب برای من نگاه دارد. 

کربلایی دادش* احمدیه کتابفروش یک جلد تفسیر وقفی از مرحوم آخوند ملاصدرا و یک جلد کتاب خطی به نام «سلم العارف» تألیف میرزای خیاز* شیرازی در حیوان‌‌شناسی برای من آورد. کتاب وقفی مذکور را به صیغه وقف نزد من نهاد.

آقای مهدی نمازی و برهان به بازدید آمدند و ساعتی نشسته رفتند.
  
ساعت پنج بعدازظهر مستر جكينس (H. G. Jakins) قونسول انگلیس و مستر جکسنویس [نایب] قونسول و همچنین آقای  راست (نیکلا) روس که از اشخاص محقق و متتبع است و در لغت فارسی و تاریخ ایران تحقیقات و مطالعات دارد با خانم او و میس اِلاجرالد رئيسه مدرسه بهشت آیین به چای دعوت داشتند و تا ساعت هفت از ایشان پذیرائی می‌شد. مستر جکینس قونسول انگلیس مرد سنجیده و فهمیده است و مدتها در بلاد عربی‌زبان بوده، عربی و فرانسه می‌داند. در ضمن صحبتهای ادبی سخن در باب ترجمه کتاب تاریخ ادبیات ایران تألیف [ادوارد] براون به میان آمد.

وی از شاگردان مرحوم براون است.  پیشنهاد کرد که ترجمه جلد سوم آن تاریخ را که حقیر انجام داده‌ام در کمبریج به طبع برسد. قرار شد در این باب با مستر اون رئیس شورای بریطانیا صحبت شود و نیز پیشنهاد می‌کرد که در بریتیش اینستیتوت شیراز چند کلمه صحبت کنم. تصور می‌کنم که کار مفیدی باشد.
  
مستر جکسن نایب قونسول که مرد سیاسی است صحبت از اوضاع فارس می‌کرد.  سابقاً در خدمت مؤسسه تجارتی زیگلر به شیراز آمده ولی فعلاً مأمور سیاسی است.  فارسی را خوب صحبت می‌کند از اوضاع فارس برخلاف مشهور اظهار امیدواری و نیکبینی می‌کرد که اوضاع قرین آرامش شده و خواهد شد.  شب ساعتی روزنامه‌جات تهران را می‌خواندیم و به رادیو گوش می‌کردیم. امروز مراسله مفصلی به آقای صادقی‌نژاد نوشتم و مبلغ قلیلی (دو هزار ریال) تقدیم کردم که به مصرف تعمیر و مرمت حافظیه برسانند و در ضمن آن مراسله در باب مبادلاتی که در امر نگاهداری و تنظیف بقعه می‌شود و قبرهایی که جدیداً در آنجا احداث کرده‌اند قدری تعییر** و انتقاد نمودم. خدا کند مؤثر شود. 
 
📕 علی اصغر حکمت، ره‌آورد حکمت،  به‌کوشش محمد دبیرسیاقی،  ۱/ ۳۵۸ - ۳۵۹.

*دادش و خیاز به همین صورت در متن چاپی آمده که به نظر نادرست باشد و احتمالاً اولی داداش و دومی خباز باشد.

** تعییر: سرزنش کردن.

🆔 t.me/HistoryandMemory
18.03.202506:21
📗سفرنامه شیراز علی‌اصغر حکمت (به همراهی بدیع‌الزمان فروزانفر در نوروز ۱۳۲۴)

صبح چهارم – (دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۲۳ شمسی) (شیراز)

آقای حسنعلی و خانم گرامی ایشان میزبان کریمی هستند. در حسن پذیرایی و مهربانی بهیچوجه ذرّه‌ای مضایقه و اغماض نمی‌کنند و ما را مرهون الطاف خود ساخته‌اند. وسایل پذیرایی واردین و مهمانان ما را نیز به نحو احسن فراهم نموده‌اند. صبح و بعدازظهر در خانه به پذیرایی دوستان و آشنایان قدیم مشغول بودم. 
جمعی کثیر از وجوه اهالی به پاس دوستی قدیم به نوازش و دیدن آمدند: از تجّار آقای جواد اردوبادی که از آشنایان فامیلی قدیم خانواده ماست و پیرمرد بسیار خوش‌نیت و سنجیده و درستکار می‌باشد.  در صدد هستم کمک خیریه به یتیمان شیراز به نظارت او انجام دهم که در این شهر از این سفر یادگار خیری باشد.
از کتابهای مرحوم شعاع مقداری برای خریداری آورده بودند. نسخه مطابق شرح ذیل انتخاب نمودم که همه نسخه‌های خطی است دارای نفاست و قدمتی می‌باشد.¹
بعدازظهر به مناسبت فوت مرحوم میرزا محمدعلی خان قوامی ناظم‌الملک که از اعیان قدیم شیراز و فرزند مرحوم حاجی عزالملک و داماد ابراهیم خان قوام می‌باشد در مسجد وكيل مجلس فاتحه منعقد است. به پاس دوستی دیرین که با این خانواده دارد برای تقدیم فاتحه و تسلیت بازماندگان به مجلس فاتحه رفتم و پس از قرائت حزبی از قرآن کریم به خانه بازگشتم.
عصر به اتفاق آقای فروزانفر چند قدمی در کنار رودخانه بهاره که در این بهار بواسطهٔ بی‌بارانی خشکتر از کام عطشان است راه رفته و تفریحی کرده به منزل بازگشتم. 

۱-[جای نام نسخه‌های عرضه شده از کتابخانه شعاع‌الملک شاعر شیرازی برای خریداری اینجا نانویس مانده است اما در صفحات بعد نوشته شده است (م.د.)].

📙علی اصغر حکمت، ره‌آورد حکمت،  به‌کوشش محمد دبیرسیاقی،  ۱/ ۳۴۴- ۳۴۵.


🆔 t.me/HistoryandMemory
06.03.202506:27
⏪ترجمه و نشر مجموعه‌ی پنج جلدی

◀️#هنر_و_اندیشه_در_گذر_اعصار

▶️#Arts_and_Humanities_Through_The_Eras

◀️جلد یکم: مصر باستان، از 2675 تا 332 پیش از میلاد
◀️جلد دوم: یونان باستان و روم، از 1200 پیش از میلاد تا 476 میلادی
◀️جلد سوم: اروپای سده‌های میانه، از 814 تا 1450 میلادی
◀️جلد چهارم: اروپای دوران باززایی، از 1300 تا 1400 میلادی
◀️جلد پنجم: عصر باروک و روشنگری، از 1600 تا 1800 میلادی

*⃣مترجمان:
#موسی_اکرمی
#کیانوش_تقی‌زاده_انصاری
#علیرضا_سید_احمدیان
#محمدتقی_فرامرزی
#مهرداد_قیومی_بیدهندی
#مهدی_گلچین_عارفی
#فریبرز_مجیدی
#مهدی_نصرالله‌زاده

#نشر_لاهیتا

🔻هر یک از پنج جلد دارای نُه فصل است: شش فصل به شش هنر معماری و طراحی، رقص، ادبیات، موسیقی، تئاتر، و هنرهای دیداری (تجسمی) اختصاص یافته، و سه فصل به فلسفه و دین و طرز پوشش.

✅توفیق ترجمه‌ی فصل فلسفه در هر جلد نصیب من، موسی اکرمی، شده است.
Пераслаў з:
شرق avatar
شرق
📌 انتشارات کتاب شرق منتشر کرد؛

📒 تاریخ علت‌شناسی انحطاط و عقب‌ماندگی ایرانیان و مسلمانان

📕 نویسنده: داریوش رحمانیان

📚درباره کتاب: 
تاریخ تفکر جدید در ایران را چقدر می‌شناسیم؟ اندیشه‌گران این حوزه چه کسانی هستند؟ در این زمینه، چقدر مطالعه و پژوهش کرده‌ایم؟ از چه زمانی، مفهوم ترقی و پیشرفت به منظومة فکری ایرانیان و مسلمانان وارد شد؟ آرای اندیشه‌گران دربارة علل و عوامل انحطاط ایرانیان و مسلمانان چیست؟ چرا جنبشی فکری از دل اندیشه و تاریخ‌نگاری سنتی ایرانیان و مسلمانان بیرون نیامد که اثرگذار باشد؟ اساسی‌ترین محور تاریخ تفکر جدید در ایران چیست؟ اکنون، اندیشمندان و نیز مورخان چه وظیفه‌ای در فهم چرایی و چگونگی آن دارند؟

📬برای سفارش کتاب اینجا را کلیک کنید

@sharghdaily
Паказана 1 - 24 з 52
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.