
Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

پادکست | تهران پادکست
کانال رسمی پلتفرم تهران پادکست
ارتباط با ادمین یا تبلیغات :
@tehpodcast
با هم، پادکست خوب گوش کنیم.
#رادیوراه: پادکست رادیو راه با مجتبی شکوری
#کتابباز: پادکست کتاب باز
پادکست رواق
پادکست احسانو
پادکست رختکن بازنده ها
پادکست رخ
و...
+ کتاب صوتی :)
ارتباط با ادمین یا تبلیغات :
@tehpodcast
با هم، پادکست خوب گوش کنیم.
#رادیوراه: پادکست رادیو راه با مجتبی شکوری
#کتابباز: پادکست کتاب باز
پادکست رواق
پادکست احسانو
پادکست رختکن بازنده ها
پادکست رخ
و...
+ کتاب صوتی :)
Рэйтынг TGlist
0
0
ТыпПублічны
Вертыфікацыя
Не вертыфікаваныНадзейнасць
Не надзейныРазмяшчэнне
МоваІншая
Дата стварэння каналаЛют 06, 2025
Дадана ў TGlist
Січ 07, 2025Рэкорды
22.04.202523:59
220.4KПадпісчыкаў21.03.202523:59
100Індэкс цытавання09.04.202511:40
16.4KАхоп 1 паста09.04.202511:40
16.4KАхоп рэкламнага паста10.02.202509:23
8.81%ER09.02.202516:52
7.81%ERRРазвіццё
Падпісчыкаў
Індэкс цытавання
Ахоп 1 паста
Ахоп рэкламнага паста
ER
ERR
22.04.202513:00
🎙 دال بند
🎼 گذر اردیبهشت
باز تو از کوچه ی ما گذشتی باز کمی دور این خانه گشتی
تا هوا ناگهان تازه تر شد دنیا از قدم های تو با خبر شد
@tehranpodcast | تهران پادکست
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
🎼 گذر اردیبهشت
باز تو از کوچه ی ما گذشتی باز کمی دور این خانه گشتی
تا هوا ناگهان تازه تر شد دنیا از قدم های تو با خبر شد
@tehranpodcast | تهران پادکست
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
04.04.202520:29
در یکی از شهرهای ایتالیا جوانی بود به نام آلفردو.
آلفردو دکهی کوچکی داشت که در آن عرقسگی میفروخت.
او هر بطری عرقسگی را به قیمت دو لیره میفروخت.
هزینهی تولید عرقسگی چیزی حدود ۱/۸ لیره بود.
برای همین آلفردو در ازای فروش هر بطری عرقسگی چیزی حدود ۰/۲ لیره سود میبرد.
او در روز ۲۰۰ بطری عرق میفروخت و لذا درآمدش روزانه ۴۰ لیره بود و با این ۴۰ لیره با مادرش به دشواری زندگی میگذرانید.
روزی از روزها دولت بنیتو_موسولینی قانونی امضا کرد که در آن خرید و فروش عرقسگی ممنوع اعلام میشد.
اینگونه بود که فردای آن روز ماموران پلیس به مغازهی او هجوم آوردند و مغازه او را پلمپ کردند.
آلفردو بیچاره تنها و سرگردان به پارک پناه برد.
او در پارک ناراحت و غمگین شروع به راه رفتن کرد و بر بخت بد خود بسی گریست و گریست.
در حالی که سرش را به درختی تکیه داده بود داشت هق هق میزد و از زمین و زمان دل چرکین بود، ناگهان یک نفر از پشت سرش گفت: هی آلفردو! خوب شد پیدات کردم، بد جوری تو خماری موندم رفیق، امروز تمام عرق فروشیهای شهر رو تعطیل کردند و من هم نمیدونم باید از کجا عرق گیر بیارم، تو چیزی تو خونهات داری به من بدی؟ من حاضرم به جای دو لیره، بهت ۱۰ لیره پول بدم...
آلفردو در بهت فرو رفت.
سریع به خانه رفت و در زیر زمین به جستوجو پرداخت.
تعدادی بطری عرقسگی پیدا کرد.
یکی از آنها را در یک کیسهی مشکی گذاشت و یواشکی دوباره به پارک برگشت و بطری را دست مشتری داد و ده لیره را گرفت.
او در پایان به مشتری گفت:
اگه باز هم خواستی بیا همینجا، به دوستان قابل اعتمادت هم بگو، اسم رمز هم این باشه:
آقا ببخشید! شما دیروز بازی اینتر و یوونتوس رو دیدید؟
در روزهای بعد هم آلفردو به پارک میرفت.
هر روز تعداد بیشتری پیدایشان میشد.
در هفتهی اول مشتریهای او به ده تن رسیده بود.
در هفتهی دوم مشتریهای او سی تن شده بودند.
درآمد او کمکم روزانه به ۲۰۰ لیره رسیده بود.
او خانهای جدید خرید.
برای مادرش خدمتکار گرفت که لازم نباشد کار کند.
با ویتوریای جوان نامزد کرد و برای او گردنبند طلا خرید.
دوستان جدیدی پیدا کرد: لئوناردو، کارلو، الساندرو.
کمکم شهرتاش فزونی گرفت، طوری که پلیس از افزایش ثروت او مشکوک شد که نکند که او بهصورت مخفیانه دارد عرقسگی میفروشد.
اینگونه بود که ماموری را برای تحقیقات روانه کرد.
مامور فردایش به اداره برگشت و گفت نه قربان، آلفردو هیچ قانونشکنیای انجام نداده است.
مامور دیگری را فرستادند و او هم همین را گفت.
مامور دیگر هم همین را گفت و اینگونه بود که خیال رئیس پلیس راحت شد که مشکلی در کار نیست.
آن ماموران برای حق السکوت روزانه ۵ لیره از آلفردو شیتیل میگرفتند و هر از گاهی هم از خود آلفردو عرق میخریدند.
آلفردو در این مدت حسابی به این ماموران رشوه داد.
کمکم خود رئیسپلیس هم شروع به رشوه گرفتن کرد.
گذشت تا اینکه بنیتو موسولینی به گسترش یک باند مافیایی در کشور مشکوک شد.
او اختیارات سازمان جاسوسی را برای نفوذ در مافیا افزایش داد اما افسوس که دیگر دیر شده بود.
آلفردو حتی افرادی را در بین خود مقامات فاشیست خریده بود که از قضا یکی از آنها رئیس اطلاعات موسولینی بود.
این شخص از کل کشور برای آلفردو اطلاعات میآورد.
مرتب هم موسولینی را در مورد مافیا گیج میکرد.
در نهایت آلفردو با متفقین متحد شده و زمینهی سقوط موسولینی را فراهم کرد.
بعد از روی کار آمدن نظام جدید، نخست وزیران توسط آلفردو نصب و عزل میشدند.
در واقع همهی سیاستمداران فهمیده بودند که پدر خوانده کیست.
چندبار چند تن از سیاستمداران مستقل تلاش کردند که خرید و فروش عرق سگی را بار دیگر آزاد گرداندند اما همگی به شکل فجیعی ترور شدند.
عموم تصور میکنند که مافیا در فقدان قانون است که رشد میکند، حال آنکه دقیقا جریان برعکس است.
مافیا از قانون تغذیه میکند، منتهی یک قانون اضافی (نامناسب)
هر جا قانونِ اضافه باشد مافیا آنجاست.
مردم ایران گرفتارِ آلفردوها هستند!
آلفردو ارز رانتی!
آلفردو خودرو!
آلفردو دارو!
آلفردو نفتوگاز و پتروشیمی!
آلفردو ارز دیجیتال!
آلفردو آلومینیوم!
آلفردو طلا!
آلفردو پستهای مدیریتی مادامالعمر!
آلفردو ساختمان!
آلفردو زباله!
#داستانک
📻 @tehranpodcast 🌱
آلفردو دکهی کوچکی داشت که در آن عرقسگی میفروخت.
او هر بطری عرقسگی را به قیمت دو لیره میفروخت.
هزینهی تولید عرقسگی چیزی حدود ۱/۸ لیره بود.
برای همین آلفردو در ازای فروش هر بطری عرقسگی چیزی حدود ۰/۲ لیره سود میبرد.
او در روز ۲۰۰ بطری عرق میفروخت و لذا درآمدش روزانه ۴۰ لیره بود و با این ۴۰ لیره با مادرش به دشواری زندگی میگذرانید.
روزی از روزها دولت بنیتو_موسولینی قانونی امضا کرد که در آن خرید و فروش عرقسگی ممنوع اعلام میشد.
اینگونه بود که فردای آن روز ماموران پلیس به مغازهی او هجوم آوردند و مغازه او را پلمپ کردند.
آلفردو بیچاره تنها و سرگردان به پارک پناه برد.
او در پارک ناراحت و غمگین شروع به راه رفتن کرد و بر بخت بد خود بسی گریست و گریست.
در حالی که سرش را به درختی تکیه داده بود داشت هق هق میزد و از زمین و زمان دل چرکین بود، ناگهان یک نفر از پشت سرش گفت: هی آلفردو! خوب شد پیدات کردم، بد جوری تو خماری موندم رفیق، امروز تمام عرق فروشیهای شهر رو تعطیل کردند و من هم نمیدونم باید از کجا عرق گیر بیارم، تو چیزی تو خونهات داری به من بدی؟ من حاضرم به جای دو لیره، بهت ۱۰ لیره پول بدم...
آلفردو در بهت فرو رفت.
سریع به خانه رفت و در زیر زمین به جستوجو پرداخت.
تعدادی بطری عرقسگی پیدا کرد.
یکی از آنها را در یک کیسهی مشکی گذاشت و یواشکی دوباره به پارک برگشت و بطری را دست مشتری داد و ده لیره را گرفت.
او در پایان به مشتری گفت:
اگه باز هم خواستی بیا همینجا، به دوستان قابل اعتمادت هم بگو، اسم رمز هم این باشه:
آقا ببخشید! شما دیروز بازی اینتر و یوونتوس رو دیدید؟
در روزهای بعد هم آلفردو به پارک میرفت.
هر روز تعداد بیشتری پیدایشان میشد.
در هفتهی اول مشتریهای او به ده تن رسیده بود.
در هفتهی دوم مشتریهای او سی تن شده بودند.
درآمد او کمکم روزانه به ۲۰۰ لیره رسیده بود.
او خانهای جدید خرید.
برای مادرش خدمتکار گرفت که لازم نباشد کار کند.
با ویتوریای جوان نامزد کرد و برای او گردنبند طلا خرید.
دوستان جدیدی پیدا کرد: لئوناردو، کارلو، الساندرو.
کمکم شهرتاش فزونی گرفت، طوری که پلیس از افزایش ثروت او مشکوک شد که نکند که او بهصورت مخفیانه دارد عرقسگی میفروشد.
اینگونه بود که ماموری را برای تحقیقات روانه کرد.
مامور فردایش به اداره برگشت و گفت نه قربان، آلفردو هیچ قانونشکنیای انجام نداده است.
مامور دیگری را فرستادند و او هم همین را گفت.
مامور دیگر هم همین را گفت و اینگونه بود که خیال رئیس پلیس راحت شد که مشکلی در کار نیست.
آن ماموران برای حق السکوت روزانه ۵ لیره از آلفردو شیتیل میگرفتند و هر از گاهی هم از خود آلفردو عرق میخریدند.
آلفردو در این مدت حسابی به این ماموران رشوه داد.
کمکم خود رئیسپلیس هم شروع به رشوه گرفتن کرد.
گذشت تا اینکه بنیتو موسولینی به گسترش یک باند مافیایی در کشور مشکوک شد.
او اختیارات سازمان جاسوسی را برای نفوذ در مافیا افزایش داد اما افسوس که دیگر دیر شده بود.
آلفردو حتی افرادی را در بین خود مقامات فاشیست خریده بود که از قضا یکی از آنها رئیس اطلاعات موسولینی بود.
این شخص از کل کشور برای آلفردو اطلاعات میآورد.
مرتب هم موسولینی را در مورد مافیا گیج میکرد.
در نهایت آلفردو با متفقین متحد شده و زمینهی سقوط موسولینی را فراهم کرد.
بعد از روی کار آمدن نظام جدید، نخست وزیران توسط آلفردو نصب و عزل میشدند.
در واقع همهی سیاستمداران فهمیده بودند که پدر خوانده کیست.
چندبار چند تن از سیاستمداران مستقل تلاش کردند که خرید و فروش عرق سگی را بار دیگر آزاد گرداندند اما همگی به شکل فجیعی ترور شدند.
عموم تصور میکنند که مافیا در فقدان قانون است که رشد میکند، حال آنکه دقیقا جریان برعکس است.
مافیا از قانون تغذیه میکند، منتهی یک قانون اضافی (نامناسب)
هر جا قانونِ اضافه باشد مافیا آنجاست.
مردم ایران گرفتارِ آلفردوها هستند!
آلفردو ارز رانتی!
آلفردو خودرو!
آلفردو دارو!
آلفردو نفتوگاز و پتروشیمی!
آلفردو ارز دیجیتال!
آلفردو آلومینیوم!
آلفردو طلا!
آلفردو پستهای مدیریتی مادامالعمر!
آلفردو ساختمان!
آلفردو زباله!
#داستانک
📻 @tehranpodcast 🌱
22.04.202505:31
🎙 اخوان ثالث و خسرو شکیبایی وشاملو
🎼 چشمهایش
🔸 صدای شاعران
@tehranpodcast | تهران پادکست
🎼 چشمهایش
🔸 صدای شاعران
@tehranpodcast | تهران پادکست
11.04.202507:40
کتاب صوتی
بهترين شکل ممکن
نویسنده: مصطفی مستور
راوی : سروش صحت
این کتاب از شش داستان کوتاه عاشقانه تشکیل شده که نام هر کدام از بخشها به یکی از شهرهای ایران اختصاص دارد و شخصیتهای اصلی در آن جغرافیا زندگی میکنند.
#کتاب_صوتی
@tehranpodcast | تهران پادکست
بهترين شکل ممکن
نویسنده: مصطفی مستور
راوی : سروش صحت
این کتاب از شش داستان کوتاه عاشقانه تشکیل شده که نام هر کدام از بخشها به یکی از شهرهای ایران اختصاص دارد و شخصیتهای اصلی در آن جغرافیا زندگی میکنند.
#کتاب_صوتی
@tehranpodcast | تهران پادکست
16.04.202512:34
🎙 استاد شجریان،خسرو شکیبایی،شاملو
🎼 شبیخون بلا
@tehranpodcast | تهران پادکست
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
🎼 شبیخون بلا
@tehranpodcast | تهران پادکست
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
21.04.202508:34
🎙 همایون شجریان
🎼 قلاب
✨ پیشنهاد ویژه دوتامیم
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچکس
ماهی که بر خشک اوفتد، قیمت بداند آب را
سعدی🍃
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
@tehranpodcast | تهران پادکست
🎼 قلاب
✨ پیشنهاد ویژه دوتامیم
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچکس
ماهی که بر خشک اوفتد، قیمت بداند آب را
سعدی🍃
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
@tehranpodcast | تهران پادکست
17.04.202516:32
کتاب صوتی
پسرک ،موش کور، روباه و اسب سفید
نویسنده:چارلی مکسی
پسرک، موش کور، روباه و اسب
از پرفروش ترین های نیویورک تایمز و وال استریت ژورنال میباشد.
#کتاب_صوتی
#رمان
#داستان
@tehranpodcast | تهران پادکست
پسرک ،موش کور، روباه و اسب سفید
نویسنده:چارلی مکسی
پسرک، موش کور، روباه و اسب
از پرفروش ترین های نیویورک تایمز و وال استریت ژورنال میباشد.
#کتاب_صوتی
#رمان
#داستان
@tehranpodcast | تهران پادکست
13.04.202508:55
🎙 علیرضا قربانی
🎼 پرواز قوها
من اون شهر دورم که دریا نداره
که بی تو غروبم تماشا نداره
من اون شهر دورم پر از جای خالی
پر از آرزوی یه جشن خیالی
چه قدر فکر کردم به دلبستگی هام
به یه خواب راحت واسه خستگی هام
با یه بالشِ پَر ، پُر از آرزوها
چقدر فکر کردم به پرواز قوها
خدا رو چه دیدی، شاید پر گرفتیم
شاید خنده هامونو از سر گرفتیم
@tehranpodcast | تهران پادکست
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
🎼 پرواز قوها
من اون شهر دورم که دریا نداره
که بی تو غروبم تماشا نداره
من اون شهر دورم پر از جای خالی
پر از آرزوی یه جشن خیالی
چه قدر فکر کردم به دلبستگی هام
به یه خواب راحت واسه خستگی هام
با یه بالشِ پَر ، پُر از آرزوها
چقدر فکر کردم به پرواز قوها
خدا رو چه دیدی، شاید پر گرفتیم
شاید خنده هامونو از سر گرفتیم
@tehranpodcast | تهران پادکست
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
22.04.202507:53
پادکست دکتر مجتبی شکوری
اهمیت خنده
کوتاه ولی مفید
#پادکست_روانشناسی
#پادکست_انگیزشی
@tehranpodcast | تهران پادکست
اهمیت خنده
کوتاه ولی مفید
#پادکست_روانشناسی
#پادکست_انگیزشی
@tehranpodcast | تهران پادکست
15.04.202507:07
🎙 پادکست دکتر آذرخش مکری
🎼 چرا در لحظات حساس گند میزنیم؟
شنیدن همه اپیزودهای پادکست دکتر آذرخش مکری از طریق لینک زیر در تیپاد 👇
https://tpod.app/app/i/1617116535
#پادکست
#پادکست_روانشناسی
@tehranpodcast | تهران پادکست
🎼 چرا در لحظات حساس گند میزنیم؟
شنیدن همه اپیزودهای پادکست دکتر آذرخش مکری از طریق لینک زیر در تیپاد 👇
https://tpod.app/app/i/1617116535
#پادکست
#پادکست_روانشناسی
@tehranpodcast | تهران پادکست
21.04.202505:34
پادکست نامی
سعدی شیرازی
از رنج زندان تا گنج گلستان و بوستان
داستان زندگی پرفراز و نشیب سعدی شیرازی
اپیزود ویژهی پادکست نامی، به مناسبت روز سعدی؛
کسی که فقط شاعر نبود، جهانگردی بود که چهارگوشهی عالم رو زیر پا گذاشت، طعم اسارت و زندان رو چشید و مرگ رو از نزدیک دید.
واعظی که عبای روحانیت رو از تن درآورد و ردای شاعری پوشید.
کسی که از تلخیها شیرینی ساخت و با بوستان و گلستانش، شهد و شکر در کام خوانندگانش ریخت.
اگه فکر میکنید سعدی فقط یه شاعر یکجانشین بود، این اپیزود نگاهتون رو برای همیشه تغییر میده.
لینک پادکست نامی در کست باکس
https://castbox.fm/ch/6359823
@namipodcast
سعدی شیرازی
از رنج زندان تا گنج گلستان و بوستان
داستان زندگی پرفراز و نشیب سعدی شیرازی
اپیزود ویژهی پادکست نامی، به مناسبت روز سعدی؛
کسی که فقط شاعر نبود، جهانگردی بود که چهارگوشهی عالم رو زیر پا گذاشت، طعم اسارت و زندان رو چشید و مرگ رو از نزدیک دید.
واعظی که عبای روحانیت رو از تن درآورد و ردای شاعری پوشید.
کسی که از تلخیها شیرینی ساخت و با بوستان و گلستانش، شهد و شکر در کام خوانندگانش ریخت.
اگه فکر میکنید سعدی فقط یه شاعر یکجانشین بود، این اپیزود نگاهتون رو برای همیشه تغییر میده.
لینک پادکست نامی در کست باکس
https://castbox.fm/ch/6359823
@namipodcast
27.03.202518:32
گفت: اگه واقعا انقدر دلت میخواد چرا انجامش نمیدی؟
گفتم: چون فکر میکنم غیراخلاقیه.
گفت: اگه تنها دلیلت همینه، دیر یا زود انجامش خواهی داد.
گفتم: ممنون از حرفهای امیدبخشت! خب دلیلم باید چی باشه که انجامش ندم؟
گفت: کلا "دلیل" انگیزهی خوبی برای انجام دادن یا ندادنِ کارها نیست. دلیل رو با اولین بهونه و توجیه میشه کنار گذاشت.
گفتم: خب انگیزهام باید چی باشه یه کاری رو انجام ندم؟
گفت: باید ازش اکراه داشته باشی. باید واست مثل خوردنِ گوشت سگ باشه.
گفتم: وا! این دیگه چه مثال بیربطیه آخه!؟
گفت: ربطش اینه که تو گوشت سگ نمیخوری. فارغ از گناه بودن یا نبودنش، اخلاقی بودن یا نبودنش، مورد تایید جامعه بودن یا نبودنش... تنها تضمینی که برای انجام ندادنِ یه کار هست اینه که اون کار رو در شأنِ خودت ندونی.
گفتم: خب آخه راستش شأن خودم رو انقدرا هم بالا نمیدونم!
گفت: خب پس شأنت رو ببر بالا.
| حمید باقرلو |
📻 @tehranpodcast 🌱
گفتم: چون فکر میکنم غیراخلاقیه.
گفت: اگه تنها دلیلت همینه، دیر یا زود انجامش خواهی داد.
گفتم: ممنون از حرفهای امیدبخشت! خب دلیلم باید چی باشه که انجامش ندم؟
گفت: کلا "دلیل" انگیزهی خوبی برای انجام دادن یا ندادنِ کارها نیست. دلیل رو با اولین بهونه و توجیه میشه کنار گذاشت.
گفتم: خب انگیزهام باید چی باشه یه کاری رو انجام ندم؟
گفت: باید ازش اکراه داشته باشی. باید واست مثل خوردنِ گوشت سگ باشه.
گفتم: وا! این دیگه چه مثال بیربطیه آخه!؟
گفت: ربطش اینه که تو گوشت سگ نمیخوری. فارغ از گناه بودن یا نبودنش، اخلاقی بودن یا نبودنش، مورد تایید جامعه بودن یا نبودنش... تنها تضمینی که برای انجام ندادنِ یه کار هست اینه که اون کار رو در شأنِ خودت ندونی.
گفتم: خب آخه راستش شأن خودم رو انقدرا هم بالا نمیدونم!
گفت: خب پس شأنت رو ببر بالا.
| حمید باقرلو |
📻 @tehranpodcast 🌱
08.04.202508:34
پادکست دکتر مجتبی شکوری
بلوغ واقعی
کوتاه ولی مفید
#پادکست_روانشناسی
#پادکست_انگیزشی
@tehranpodcast | تهران پادکست
بلوغ واقعی
کوتاه ولی مفید
#پادکست_روانشناسی
#پادکست_انگیزشی
@tehranpodcast | تهران پادکست
16.04.202518:55
📻 محمد معتمدی
🎼 کاشکی
کاشکی من خسرُوَت بودم، نه فرهادت
کاشکی از عشق میمردم، نه در یادت...
@tehranpodcast | تهران پادکست
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
🎼 کاشکی
کاشکی من خسرُوَت بودم، نه فرهادت
کاشکی از عشق میمردم، نه در یادت...
@tehranpodcast | تهران پادکست
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
07.04.202513:05
🎙 محسن نامجو
🎼 شراب چشمانش
@tehranpodcast | تهران پادکست
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
🎼 شراب چشمانش
@tehranpodcast | تهران پادکست
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.