转发自:
تبادلات رشد

06.05.202518:28
✅شبیه ساز و سوالات آزمون آیلتس (کاملا رایگان)
https://t.me/+RT9NkzcfOY5iMGQ0
✨✨✨✨✨✨✨✨
🤩این فولدر کلی ویدئو و فایلهای آموزشی در حوزههای مختلف روانشناسی؛ادبیات و زبان داره و کلی اطلاعات مفید و فرصتهای شغلی رو #رایگان بهتون میده :
https://t.me/addlist/Qt_l2-__D-FmODQ0
🐲🐲🐲🐲🐲🐲🐲🐲
👌فقط کافیه دکمهی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی
#فرصت_محدود
https://t.me/+RT9NkzcfOY5iMGQ0
✨✨✨✨✨✨✨✨
🤩این فولدر کلی ویدئو و فایلهای آموزشی در حوزههای مختلف روانشناسی؛ادبیات و زبان داره و کلی اطلاعات مفید و فرصتهای شغلی رو #رایگان بهتون میده :
https://t.me/addlist/Qt_l2-__D-FmODQ0
🐲🐲🐲🐲🐲🐲🐲🐲
👌فقط کافیه دکمهی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی
#فرصت_محدود


04.05.202518:20
02.05.202517:31
#پاییزسرد
#قسمت64
چند ماه دیگه فوق العاده می شه -
نگاهم را به نیم رخ جذابش می دهم و می گویم: بی نظیره.
مثل
.یه تیکه از بهشته
چشم از دیوار شیشه ای می گیرد و خیره در چشم هایم بلبخند حرفم را تایید می کند
...خب استاد نظرت در مورد -
.اشاره به اتاق می کند که نگاهم همراهش می شود
چطوره؟ -
با دیدن وسایل روبه رویم چشم هایم گرد می شود؛ یک پیانوی
بزرگ همراه چند گیتار کنار دیوار خود نمایی می کرد سر به
.طرفش می چرخانمشما نوازنده هستین؟ -
.بقیه که این طوری می گن استاد -
کاری هم بیرون عرضه کردید؟ -
.تک خنده ای می کند و سرش را گیج تکان می دهد
تو رشتت مگه موسیقی نیست؟ -
.چرا -
.قدمی پیش می آید
پس چرا اطالعاتت این قدر کمه؟ -
در مورده؟ -به سمت دیوار قدم بر می دارد
.هیچی ولش -
گیتاری بر می دارد و به طرفم می گیرد گیج به او و گیتار می
.نگرم که می گوید: بزنته دلم چیزی با صدای بدی می شکند و
ضربان قلبم را به پایین
.ترین درجه می رساند
خوبی؟ -
چشم از گیتار می گیرم و سرم را تکان می دهم اشاره به
صورتم
.می کند
ولی اینجور نشون نمی ده؟ -
میشه بریم بیرون؟ -
چرا؟ -
!دیروز تا حاال هیچی نخوردم -
جا می خورد؛ جوری که رنگ صورتش می پرد و غم بر چهره
اش
سایه می اندازد. گیتار را کنار می گذارد لبخندی مصنوعی می
زند و با صدایی لرزان می گوید: شاید باورت نشه ولی فکر کنم
جگرای دیروز انرژی زا بوده که منم دیروز تا حاال هیچی
.نخوردم! بریم که االن یادم انداختی منم گشنم شد شدیدنگاه
شرمنده اش را می دزدد و با قدم هایی محکم از اتاق می
.گریزد و نگاه من روی گیتار کنار پیانو جا می ماند
با صدای مهرداد چشم از گیتار می گیرم و از اتاق خارج می
شوم. به دو خانمی که در حال چیدن میز صبحانه هستند نگاه
می کنم. مهرداد و آراد وسط سالن در حال صحبت کردن بودند
که با دیدن من مهرداد با لبخند بزرگی به سمتم آمد؛ آراد هم
.پشت سر او چند قدم جلو می آید
سالم خانمی. خوبی عزیزم؟ -تو که دیروز باز من رو نصف عمر کردی. سابقتم که ماشاهلل تو
.خوابیدن عالیه مجبور شدم بسپارمت دست آراد
ابروهایم از حرف زدنش باال می پرد که دستم را می گیرد و
.دستش را روی پیشانی ام می گذارد
چرا رنگت پریده؟ حالت خوبه؟ -
.به سمت آراد می چرخد!آراد، من این دختر رو دست تو سپرده
بودم ها -
.دستم را از دستش بیرون می کشم و می گویم: خوبم
آراد پشت میز جای می گیرد و همان طور که لیوان شیر را به
سمت دهانش می برد، می گوید: از دیروز هیچی نخورده اجازه
.بدی یه لقمه بخوره فکر کنم امانت دار خوبی می شم
ابروهایم را در هم می کشم که مهرداد دستش را دور شانه ام
حلقه و به سمت میز هدایتم می کند. آراد نگاهش را از دست
مهرداد می گیرد و لیوان شیر را یک نفس سر می کشد. مهردادصندلی جلوی آراد را برای من عقب می کشد و خودش هم
روی
صندلی کناری جای می گیرد و رو به خدمتکاری که زیر
چشمی
من را می پایید درخواست یک فنجان قهوه می کند. خدمتکار
.چشم آقایی می گوید و می رود
چشم هایم بین پنیر، تخم مرغ، عسل، شکالت صبحانه و... می
چرخد که مهرداد لقمه ای به سمتم می گیرد. مردد به لقمه و
او
نگاه می کنم که لقمه را به سمت دهانم می آورد و مجبورم می
.کند لقمه را بگیرم. ممنونی زیر لب می گویم.زینب خیلی
سراغت رو می گیره -
حالش خوبه؟ -
.آهی می کشد و مشغول گرفتن لقمه ای برای خود می شود
.خوبه -زینب کیه؟ -
نگاهم را به چشم های آراد که بین من و مهرداد در گردش
است،
.می اندازم که مهرداد زودتر جوابش را می دهد
...همون دختری که آرزوش دیدن تو و کنسرت -
.آراد با تک سرفه ای میان حرفش می پرد
آها یادم افتاد؛ سراب از کجا می شناستش؟ -
نگاهش را به من که فکرم پیش جمله ی نیمه ی مهرداد جا
مانده
است، می دهد که مهرداد لقمه را در دهان می گذارد و می
گوید:
.قضیه اش مفصله بعد بهت می گم
خدمتکار فنجان قهوه را جلویش می گذارد و او هم سرش را به
.نشانه ی تشکر تکان می دهدچرا نمی خوری؟ -در جواب مهرداد گاز کوچکی به لقمه ی عسل و گردو می زنم
که
.او هم لبخندی در جوابم می زند
راستی رویا کو؟ -
.باالست -
خوابه؟ -
.نمی دونم -
مهرداد جرعه ای از قهوه اش را می نوشد و کمی به سمت او
خم
.می شود
چیزی شده؟ -
عصبی لقمه اش را قورت می دهد و می گوید: از خودش بپرس
ببین خانم برای رسیدن به پسره ی الدنگ داره از کجاها سر در
.می یاره
░⃟⃟🌸
#قسمت64
چند ماه دیگه فوق العاده می شه -
نگاهم را به نیم رخ جذابش می دهم و می گویم: بی نظیره.
مثل
.یه تیکه از بهشته
چشم از دیوار شیشه ای می گیرد و خیره در چشم هایم بلبخند حرفم را تایید می کند
...خب استاد نظرت در مورد -
.اشاره به اتاق می کند که نگاهم همراهش می شود
چطوره؟ -
با دیدن وسایل روبه رویم چشم هایم گرد می شود؛ یک پیانوی
بزرگ همراه چند گیتار کنار دیوار خود نمایی می کرد سر به
.طرفش می چرخانمشما نوازنده هستین؟ -
.بقیه که این طوری می گن استاد -
کاری هم بیرون عرضه کردید؟ -
.تک خنده ای می کند و سرش را گیج تکان می دهد
تو رشتت مگه موسیقی نیست؟ -
.چرا -
.قدمی پیش می آید
پس چرا اطالعاتت این قدر کمه؟ -
در مورده؟ -به سمت دیوار قدم بر می دارد
.هیچی ولش -
گیتاری بر می دارد و به طرفم می گیرد گیج به او و گیتار می
.نگرم که می گوید: بزنته دلم چیزی با صدای بدی می شکند و
ضربان قلبم را به پایین
.ترین درجه می رساند
خوبی؟ -
چشم از گیتار می گیرم و سرم را تکان می دهم اشاره به
صورتم
.می کند
ولی اینجور نشون نمی ده؟ -
میشه بریم بیرون؟ -
چرا؟ -
!دیروز تا حاال هیچی نخوردم -
جا می خورد؛ جوری که رنگ صورتش می پرد و غم بر چهره
اش
سایه می اندازد. گیتار را کنار می گذارد لبخندی مصنوعی می
زند و با صدایی لرزان می گوید: شاید باورت نشه ولی فکر کنم
جگرای دیروز انرژی زا بوده که منم دیروز تا حاال هیچی
.نخوردم! بریم که االن یادم انداختی منم گشنم شد شدیدنگاه
شرمنده اش را می دزدد و با قدم هایی محکم از اتاق می
.گریزد و نگاه من روی گیتار کنار پیانو جا می ماند
با صدای مهرداد چشم از گیتار می گیرم و از اتاق خارج می
شوم. به دو خانمی که در حال چیدن میز صبحانه هستند نگاه
می کنم. مهرداد و آراد وسط سالن در حال صحبت کردن بودند
که با دیدن من مهرداد با لبخند بزرگی به سمتم آمد؛ آراد هم
.پشت سر او چند قدم جلو می آید
سالم خانمی. خوبی عزیزم؟ -تو که دیروز باز من رو نصف عمر کردی. سابقتم که ماشاهلل تو
.خوابیدن عالیه مجبور شدم بسپارمت دست آراد
ابروهایم از حرف زدنش باال می پرد که دستم را می گیرد و
.دستش را روی پیشانی ام می گذارد
چرا رنگت پریده؟ حالت خوبه؟ -
.به سمت آراد می چرخد!آراد، من این دختر رو دست تو سپرده
بودم ها -
.دستم را از دستش بیرون می کشم و می گویم: خوبم
آراد پشت میز جای می گیرد و همان طور که لیوان شیر را به
سمت دهانش می برد، می گوید: از دیروز هیچی نخورده اجازه
.بدی یه لقمه بخوره فکر کنم امانت دار خوبی می شم
ابروهایم را در هم می کشم که مهرداد دستش را دور شانه ام
حلقه و به سمت میز هدایتم می کند. آراد نگاهش را از دست
مهرداد می گیرد و لیوان شیر را یک نفس سر می کشد. مهردادصندلی جلوی آراد را برای من عقب می کشد و خودش هم
روی
صندلی کناری جای می گیرد و رو به خدمتکاری که زیر
چشمی
من را می پایید درخواست یک فنجان قهوه می کند. خدمتکار
.چشم آقایی می گوید و می رود
چشم هایم بین پنیر، تخم مرغ، عسل، شکالت صبحانه و... می
چرخد که مهرداد لقمه ای به سمتم می گیرد. مردد به لقمه و
او
نگاه می کنم که لقمه را به سمت دهانم می آورد و مجبورم می
.کند لقمه را بگیرم. ممنونی زیر لب می گویم.زینب خیلی
سراغت رو می گیره -
حالش خوبه؟ -
.آهی می کشد و مشغول گرفتن لقمه ای برای خود می شود
.خوبه -زینب کیه؟ -
نگاهم را به چشم های آراد که بین من و مهرداد در گردش
است،
.می اندازم که مهرداد زودتر جوابش را می دهد
...همون دختری که آرزوش دیدن تو و کنسرت -
.آراد با تک سرفه ای میان حرفش می پرد
آها یادم افتاد؛ سراب از کجا می شناستش؟ -
نگاهش را به من که فکرم پیش جمله ی نیمه ی مهرداد جا
مانده
است، می دهد که مهرداد لقمه را در دهان می گذارد و می
گوید:
.قضیه اش مفصله بعد بهت می گم
خدمتکار فنجان قهوه را جلویش می گذارد و او هم سرش را به
.نشانه ی تشکر تکان می دهدچرا نمی خوری؟ -در جواب مهرداد گاز کوچکی به لقمه ی عسل و گردو می زنم
که
.او هم لبخندی در جوابم می زند
راستی رویا کو؟ -
.باالست -
خوابه؟ -
.نمی دونم -
مهرداد جرعه ای از قهوه اش را می نوشد و کمی به سمت او
خم
.می شود
چیزی شده؟ -
عصبی لقمه اش را قورت می دهد و می گوید: از خودش بپرس
ببین خانم برای رسیدن به پسره ی الدنگ داره از کجاها سر در
.می یاره
░⃟⃟🌸
28.04.202518:27
تبادل 22 تا ۱۰ صبح لطفا همـراه باشید 🙏🌺


26.04.202518:10
26.04.202517:41
اگه بودی می شکقتم توی سرمای زمستون
رازما بهت می گفتم، مثل بارون توی ناودان
اگه بودی می شکفتم رازما بهت می گفتم....


05.05.202518:09
.به جز بنان که زِ لبها گوهرفشانی کرد
که دیدهای که به گنج هنر نگهبان است؟
#ابوالحسن_ورزی
تصنیف خوشه چین
#غلامحسین_بنان
۱۵ اردیبهشت سالروز تولد استاد بنان گرامی باد 🌹
که دیدهای که به گنج هنر نگهبان است؟
#ابوالحسن_ورزی
تصنیف خوشه چین
#غلامحسین_بنان
۱۵ اردیبهشت سالروز تولد استاد بنان گرامی باد 🌹
04.05.202518:19
حسن ختام امزوز هم اهنگی از عمو حسن :)))


01.05.202514:58
♡🪴♡
غروب های پنج شنبه را
نمیدانم چطور سر کنم
نه نوشتن دلم را آرام می کند
نه موسیقی و نه تماشای باغ و پرندگان...
یک سرگردانی عجیب در من
رژه می رود
فقط می دانم
بی تو همه چیز کسل کننده
و بی روح هست ...
#الهه_وزواری
غروب های پنج شنبه را
نمیدانم چطور سر کنم
نه نوشتن دلم را آرام می کند
نه موسیقی و نه تماشای باغ و پرندگان...
یک سرگردانی عجیب در من
رژه می رود
فقط می دانم
بی تو همه چیز کسل کننده
و بی روح هست ...
#الهه_وزواری
转发自:
تبادلات رشد

27.04.202518:28
😍سه سوته پایاننامه و مقالتو تموم کن
https://t.me/+0Bge7TwsPH84MWI0
@Payannameh_Mohammadi
✅لیستی منتخب از بهترین کانالهای تلگرام را با انتخاب گزینه add رایگان در اختیار داشته باشید:
👇👇👇
https://t.me/addlist/dyFGvf0J4RtmZWE0
🔺این فولدر به مدت محدود رایگانه سریعتر عضو شوید👆👆👆
https://t.me/+0Bge7TwsPH84MWI0
@Payannameh_Mohammadi
✅لیستی منتخب از بهترین کانالهای تلگرام را با انتخاب گزینه add رایگان در اختیار داشته باشید:
👇👇👇
https://t.me/addlist/dyFGvf0J4RtmZWE0
🔺این فولدر به مدت محدود رایگانه سریعتر عضو شوید👆👆👆
26.04.202518:10
من بندهی شنیدن حرفهای خوبم. آدمی گاهی یادش میره که چه زخمهایی رو فقط کلمات تونسته تسکین بده.
بیاین از الان تصمیم بگیریم با کلمات، صحبتها و حرفهای خوب حال همیدگه رو خوب کنیم...
بخدا اینروزها بیشتر از مادیات، ب معنویات احتیاج داریم، ب یک تماس از طرف دوست،ب یک احوالپرسی ساده، ب یک محبت دو کلمهای... ب دو واژهی جادویی ک از هزار سکهی طلا باارزشه،
ب { دوستت دارم }!
دوستون دارم
شبتون بخیر💫
بیاین از الان تصمیم بگیریم با کلمات، صحبتها و حرفهای خوب حال همیدگه رو خوب کنیم...
بخدا اینروزها بیشتر از مادیات، ب معنویات احتیاج داریم، ب یک تماس از طرف دوست،ب یک احوالپرسی ساده، ب یک محبت دو کلمهای... ب دو واژهی جادویی ک از هزار سکهی طلا باارزشه،
ب { دوستت دارم }!
دوستون دارم
شبتون بخیر💫


26.04.202517:40
تابلو خوشبختی
اثر عابدین دینو از نقاشان
برجسته ترکیه و جهان
ناظم حکمت از عابدین دینو
می پرسد می توانی خوشبختی رابکشی؟
و او این شاهکار را خلق می کند.
اثر عابدین دینو از نقاشان
برجسته ترکیه و جهان
ناظم حکمت از عابدین دینو
می پرسد می توانی خوشبختی رابکشی؟
و او این شاهکار را خلق می کند.
转发自:
تبادلات رشد

04.05.202518:28
✅هر روانشناسی به یه همچین فولدری احتیاج داره که پر باشه از فیلمهای آموزشی، مقاله و ابزارهای مورد نیاز.
⬅️این فولدر کلی ویدئو و فایلهای آموزشی در حوزههای مختلف روانشناسی داره و کلی اطلاعات مفید و فرصتهای شغلی بهتون میده
💻فقط کافیه دکمهی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی ⬇️⬇️
https://t.me/addlist/5BOF8YWtHrNlN2M0
🐲🐲🐲🐲🐲🐲🐲🐲
⭕️آزمون Duolingo جایگزین تافل و آیلتس
@Duolingo_Englishtest
✅
⬅️این فولدر کلی ویدئو و فایلهای آموزشی در حوزههای مختلف روانشناسی داره و کلی اطلاعات مفید و فرصتهای شغلی بهتون میده
💻فقط کافیه دکمهی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی ⬇️⬇️
https://t.me/addlist/5BOF8YWtHrNlN2M0
🐲🐲🐲🐲🐲🐲🐲🐲
⭕️آزمون Duolingo جایگزین تافل و آیلتس
@Duolingo_Englishtest
✅


04.05.202518:10
شبها که از سراسرِ ما عشق میگذشت
و از هوا
بهار تنت پُر بود
دستانِ نور ما
که پلی در عبور ماست
به بوی هم
دستان ما
که شب
تا راز بیکرانهٔ ما شاخهٔ هواست
دستان ما
که پنج دهن باز کرده است
به سوی هم
شب کز کنار خرم گیسوی او گذشت
و روز کز کنار من
ای عشق
ای سراسر او
ای تمام من
#محمد_حقوقی
شبتون بخیر 🌙🌃
و از هوا
بهار تنت پُر بود
دستانِ نور ما
که پلی در عبور ماست
به بوی هم
دستان ما
که شب
تا راز بیکرانهٔ ما شاخهٔ هواست
دستان ما
که پنج دهن باز کرده است
به سوی هم
شب کز کنار خرم گیسوی او گذشت
و روز کز کنار من
ای عشق
ای سراسر او
ای تمام من
#محمد_حقوقی
شبتون بخیر 🌙🌃
30.04.202518:28
══ 💛 ══ ❥
🟨 دانــش ریــڪــی
◉ ReikiKnowledge
✅ ڪـتــــــاب بــاز
◉ Ketab Baz2025
▪️▪️
🟨 دانــش ریــڪــی
◉ ReikiKnowledge
✅ ڪـتــــــاب بــاز
◉ Ketab Baz2025
▪️▪️
26.04.202518:28
══ 💜 ══ ❥
🕉 مـرگ هم زیـبــاســت
◉ Marg_hamZibast
🕉 شـاهِ مـردان عـلــی (ع)
◉ Ali121Ali Ali121Ali
▪️▪️
🕉 مـرگ هم زیـبــاســت
◉ Marg_hamZibast
🕉 شـاهِ مـردان عـلــی (ع)
◉ Ali121Ali Ali121Ali
▪️▪️
26.04.202517:52
«بعد از این مادر برو خون گریه کن
هفت هامون، هفت جیحون گریه کن»
روز خونین بندرعباس و ایران.
توجّه نمایید که اداره کل انتقال خون هرمزگان اعلام کرده است به دنبال وقوع حادثه امروز در بندر شهید رجایی بندرعباس، نیاز فوری به همه گروه های خون خصوصا *گروه خونی O-* وجود دارد.
آدرس: پایگاه انتقال خون بندرعباس واقع در خیابان شهید نظری، روبهروی آموزش و پرورش ناحیه ۲.
هفت هامون، هفت جیحون گریه کن»
روز خونین بندرعباس و ایران.
توجّه نمایید که اداره کل انتقال خون هرمزگان اعلام کرده است به دنبال وقوع حادثه امروز در بندر شهید رجایی بندرعباس، نیاز فوری به همه گروه های خون خصوصا *گروه خونی O-* وجود دارد.
آدرس: پایگاه انتقال خون بندرعباس واقع در خیابان شهید نظری، روبهروی آموزش و پرورش ناحیه ۲.
26.04.202517:21
📖 میخوای یه راز رو بدونی؟
🖋فریدا مک فادن؛ مترجم: مریم علیزاده
اپریل مسترسون، یه شیرینیپز معروف تو یوتیوبه؛
اون راز براونی و کیکهای شکلاتی و همچنین پای لیمو رو به خوبی میدونه ولی اگه پشت دوربین بهش نگاه کنین متوجه رازهای دیگهای هم تو زندگیش میشین مثل اینکه وقتی پسر کوچولوش ناغافل از خونه غیبش زد کجا رفت؟
یا اینکه اون روز با معلم مدرسهی پسرش پشت پنجرهی خونهاش چیکار داشت؟ و اینکه تو حیاط پشتیش چی دفن شده؟!
هرکس یه سری راز داره ولی راز بعضیها از بقیه بدتره..!
#رمان_معمایی
#معرفی_کتاب
🖋فریدا مک فادن؛ مترجم: مریم علیزاده
اپریل مسترسون، یه شیرینیپز معروف تو یوتیوبه؛
اون راز براونی و کیکهای شکلاتی و همچنین پای لیمو رو به خوبی میدونه ولی اگه پشت دوربین بهش نگاه کنین متوجه رازهای دیگهای هم تو زندگیش میشین مثل اینکه وقتی پسر کوچولوش ناغافل از خونه غیبش زد کجا رفت؟
یا اینکه اون روز با معلم مدرسهی پسرش پشت پنجرهی خونهاش چیکار داشت؟ و اینکه تو حیاط پشتیش چی دفن شده؟!
هرکس یه سری راز داره ولی راز بعضیها از بقیه بدتره..!
#رمان_معمایی
#معرفی_کتاب
04.05.202518:20
+شب خوش
_تا فردایی بهتر بدرود♥️💋
_تا فردایی بهتر بدرود♥️💋
03.05.202518:28
══ 🔻 ══ ❥
♦️پلـتـفــرم ریـڪــی
◉ ReikiPlatform
♦️پاڪـســازی مــاورایــی
◉ ManMHastam
▪️▪️
♦️پلـتـفــرم ریـڪــی
◉ ReikiPlatform
♦️پاڪـســازی مــاورایــی
◉ ManMHastam
▪️▪️
26.04.202518:10
+ شب خوش
_تا فردایی بهتر بدرود♥️💋
_تا فردایی بهتر بدرود♥️💋
26.04.202517:41
زیرا که معنای دلتنگی،خستگی از ندیدناش بود.
26.04.202517:21
显示 1 - 24 共 302
登录以解锁更多功能。