
بهنام جودی
در این کانال مطالبی در حوزه ی تاریخ اندیشه، معرفی آثاری که ترجمه و تالیف کرده ام، و آثاری که مطالعه می کنم، و همچنین قطعاتی عمدتا از موسیقی ملی ایران و کلاسیک اروپایی به اشتراک می گذارم
ارتباط با من:
https://t.me/Behnam1988J
ارتباط با من:
https://t.me/Behnam1988J
关联群组
"بهنام جودی" 群组最新帖子
12.05.202514:20
کتاب تاریخ مفاهیم و مفاهیم بنیادین (نظریه و روش)
نویسنده: راینهارت کوزلک و هانس الریش گومبرشت
ترجمه: بهنام جودی
انتشارات قصیده سرا
سال انتشار: ۱۴۰۴
۲۲۷صفحه
https://t.me/Historyandideas
نویسنده: راینهارت کوزلک و هانس الریش گومبرشت
ترجمه: بهنام جودی
انتشارات قصیده سرا
سال انتشار: ۱۴۰۴
۲۲۷صفحه
https://t.me/Historyandideas


12.05.202514:18
مجموعه ی ۸ جلدی فرهنگ "مفاهیم بنیادین تاریخی در زبان سیاسی-اجتماعی آلمانی"، طراح پروژه و سرویراستار: راینهارت کوزلک
https://t.me/Historyandideas
https://t.me/Historyandideas
12.05.202514:16
نکته ای به مناسبت انتشار کتاب «تاریخ مفهومی» رایْنهارْت کوزِلِکْ
کتاب تاریخ مفهومی کوزلک با ترجمه ی عیسی عبدی را انتشارات فرهامه روانه ی بازار نشر کرده است. این دومین اثری است که از کوزلک به فارسی منتشر می شود. پیش تر من کتابی با عنوان «مقدمه ای بر مفاهیم بنیادین تاریخی» را از او ترجمه کرده بودم. اکنون با انتشار این اثر، کم کم مطالبی دست اول برای آشنایی با اندیشه ی راینهارت کوزلک در جهان فارسی زبان در دسترس قرار می گیرد. این کتاب مجموعه مقالاتی است که کوزلک در حوزه ی «نظریه ی تاریخ» و «بنیادهایی برای نظریه ی تاریخ» نوشته است و این مجموعه مقالات در قالب کتاب «لایه های زمان» {-ِ تاریخی} به آلمانی منتشر شده بود. ترجمه ای انگلیسی نیز تحت همین عنوان از آن کتاب منتشر شده است. ترجمه ی فارسی از روی ترجمه ی انگلیسی با حذفیات انجام پذیرفته است. لذا در ادامه به دو نکته اشاره می کنم. نخست درباره ی موضوع کتاب، دوم درباره ی ترجمه ی فارسی.
نکته ی نخست و به طور کلی، کوزلک در این مجموعه مقالات تلاش کرده است نظرات خود را درباره ی تاریخ، تاریخ نگاری و مقولات آن طرح کند و با گسستی از تاریخ نگاری مرسوم که ایده هایی خطی یا دوری از «تاریخ» را دنبال می کردند، طرحی جدید دراندازد و مسائلی جدید مطرح کند: «امکان پذیری تاریخ ها». برای مثال، فصل های «لایه های زمان»، «داستان و واقعیت تاریخی»، «فضا و تاریخ»، «تاریخ و هرمنوتیک» و... مطالبی هستند که می تواند طرح او از نظریه اش درباره ی تاریخ و تاریخ نگاری را نمایان کند. حتی عنوان کتاب نیز نشان می دهد که تاریخ را چگونه می فهمد. مباحثی مانند لایه دار بودنِ زمان {-ِ تاریخی}، شتاب گیری تاریخ و... نظرگاه او به تاریخ را نشان می دهد. مهم تر اینکه تاریخ در نظر او با بازسازی «زبان» پیوند دارد و بحث «مفهوم» نیز از همین رو در نظر او برجسته است. اینکه هر لایه از زمان، واجد ویژگی های مختص به خود است و روندی از تحول را نشان می دهد، ثبت تجربه های گوناگون در هر لایه از زمان به واسطه ی مفاهیم و شکل دادن تجارب جدید به واسطه ی مفاهیم بوده است. به هررو، کوزلک موضع خاص خودش را دارد و مطالعه ی این اثر می تواند تا حدودی برخی ابهامات نظری کار او را در کتاب «مقدمه ای بر مفاهیم بنیادین تاریخی» روشن کند.
نکته ی دوم، این است که ترجمه ی فارسی این کتاب نسبت به نسخه ی انگلیسی دچار تحولاتی منفی شده است. نخست، از 16 فصل آن کتاب 11 فصل به فارسی ترجمه شده است. دوم، مترجم فارسی با مقدمه ای 4 صفحه ای عملا اطلاعات کلی به مخاطب فارسی زبان درباره ی کوزلک می دهد بدون اینکه تلاش کند تا دقیق تر و مفصل تر بحث کرده و مخاطب ناآشنا را با اندیشه ی کوزلک و مباحث مطروحه آشنا کند. اینکه چرا مترجم با حذفیات کتاب را ترجمه کرده است چندان روشن نیست و اینکه چرا دست به چنین گزینشی زده. حتی مقدمه ی مفصلی را که مترجمین انگلیسی برای آن کتاب نوشته و به معرفی اندیشه ی کوزلک پرداخته و نکات کلیدی اندیشه ی او و آبشخورهای آن را برجسته کرده اند، مترجم فارسی حذف کرده است! ترجمه ی مقدمه ی مترجمین انگلیسی نه تنها می توانست اطلاعاتی جامع در اختیار مخاطب فارسی زبان قرار دهد، بلکه می توانست برای برخی دیگر از مخاطبین زوایایی از رویکرد و خوانش جهان انگلیسی زبان از کوزلک را نیز برجسته کند. این را مقایسه کنید با کار مترجمینی مانند یدالله موقن که همواره در آثاری که ترجمه می کنند مقدمه ای مفصل نوشته و اطلاعات لازم درباره ی کتاب، موضوع بحث، اندیشه ی نویسنده و جایگاه آن کتاب در حوزه ی پژوهشی مورد نظر را برای مخاطب فارسی زبان نمایان می کنند، به گونه ای که در برخی مواقع صفحات مقدمه ی مترجمی مانند موقن معادل یکی از فصل های کتاب شده است! با اینکه ترجمه ی فارسی روان و خوب از کار درآمده؛ اما ترجمه ی برخی از اصطلاحات و مفاهیم نیازمند بازنگری است. برای مثال، عنوان کتاب که «Zeitschichten» است و به انگلیسی «SEDIMENTS OF TIME» ترجمه شده است که می توان «لایه های زمان» آن را ترجمه کرد، هرچند برخی منتقدین گوشزد کرده اند که بهتر است آن را به «لایه هایِ زمانِ تاریخی» ترجمه کرد. از همین رو، برای مثال، عنوان فصل نخست نیز چندان دقیق ترجمه نشده است: «لایه های زمانی» و... که می توان جداگانه درباره ی آن بحث کرد.
درنهایت، اینکه ترجمه ای خوب و روان از متفکری مانند کوزلک در جهان فارسی زبان منتشر شده است فرصتی برای ما مخاطبان است تا ضمن قدردانی از مترجم و ناشر، با مباحث جدی در حوزه ی تاریخ اندیشه بیش تر آشنا شویم. مطالعه این کتاب را توصیه می کنم.
https://t.me/Historyandideas
کتاب تاریخ مفهومی کوزلک با ترجمه ی عیسی عبدی را انتشارات فرهامه روانه ی بازار نشر کرده است. این دومین اثری است که از کوزلک به فارسی منتشر می شود. پیش تر من کتابی با عنوان «مقدمه ای بر مفاهیم بنیادین تاریخی» را از او ترجمه کرده بودم. اکنون با انتشار این اثر، کم کم مطالبی دست اول برای آشنایی با اندیشه ی راینهارت کوزلک در جهان فارسی زبان در دسترس قرار می گیرد. این کتاب مجموعه مقالاتی است که کوزلک در حوزه ی «نظریه ی تاریخ» و «بنیادهایی برای نظریه ی تاریخ» نوشته است و این مجموعه مقالات در قالب کتاب «لایه های زمان» {-ِ تاریخی} به آلمانی منتشر شده بود. ترجمه ای انگلیسی نیز تحت همین عنوان از آن کتاب منتشر شده است. ترجمه ی فارسی از روی ترجمه ی انگلیسی با حذفیات انجام پذیرفته است. لذا در ادامه به دو نکته اشاره می کنم. نخست درباره ی موضوع کتاب، دوم درباره ی ترجمه ی فارسی.
نکته ی نخست و به طور کلی، کوزلک در این مجموعه مقالات تلاش کرده است نظرات خود را درباره ی تاریخ، تاریخ نگاری و مقولات آن طرح کند و با گسستی از تاریخ نگاری مرسوم که ایده هایی خطی یا دوری از «تاریخ» را دنبال می کردند، طرحی جدید دراندازد و مسائلی جدید مطرح کند: «امکان پذیری تاریخ ها». برای مثال، فصل های «لایه های زمان»، «داستان و واقعیت تاریخی»، «فضا و تاریخ»، «تاریخ و هرمنوتیک» و... مطالبی هستند که می تواند طرح او از نظریه اش درباره ی تاریخ و تاریخ نگاری را نمایان کند. حتی عنوان کتاب نیز نشان می دهد که تاریخ را چگونه می فهمد. مباحثی مانند لایه دار بودنِ زمان {-ِ تاریخی}، شتاب گیری تاریخ و... نظرگاه او به تاریخ را نشان می دهد. مهم تر اینکه تاریخ در نظر او با بازسازی «زبان» پیوند دارد و بحث «مفهوم» نیز از همین رو در نظر او برجسته است. اینکه هر لایه از زمان، واجد ویژگی های مختص به خود است و روندی از تحول را نشان می دهد، ثبت تجربه های گوناگون در هر لایه از زمان به واسطه ی مفاهیم و شکل دادن تجارب جدید به واسطه ی مفاهیم بوده است. به هررو، کوزلک موضع خاص خودش را دارد و مطالعه ی این اثر می تواند تا حدودی برخی ابهامات نظری کار او را در کتاب «مقدمه ای بر مفاهیم بنیادین تاریخی» روشن کند.
نکته ی دوم، این است که ترجمه ی فارسی این کتاب نسبت به نسخه ی انگلیسی دچار تحولاتی منفی شده است. نخست، از 16 فصل آن کتاب 11 فصل به فارسی ترجمه شده است. دوم، مترجم فارسی با مقدمه ای 4 صفحه ای عملا اطلاعات کلی به مخاطب فارسی زبان درباره ی کوزلک می دهد بدون اینکه تلاش کند تا دقیق تر و مفصل تر بحث کرده و مخاطب ناآشنا را با اندیشه ی کوزلک و مباحث مطروحه آشنا کند. اینکه چرا مترجم با حذفیات کتاب را ترجمه کرده است چندان روشن نیست و اینکه چرا دست به چنین گزینشی زده. حتی مقدمه ی مفصلی را که مترجمین انگلیسی برای آن کتاب نوشته و به معرفی اندیشه ی کوزلک پرداخته و نکات کلیدی اندیشه ی او و آبشخورهای آن را برجسته کرده اند، مترجم فارسی حذف کرده است! ترجمه ی مقدمه ی مترجمین انگلیسی نه تنها می توانست اطلاعاتی جامع در اختیار مخاطب فارسی زبان قرار دهد، بلکه می توانست برای برخی دیگر از مخاطبین زوایایی از رویکرد و خوانش جهان انگلیسی زبان از کوزلک را نیز برجسته کند. این را مقایسه کنید با کار مترجمینی مانند یدالله موقن که همواره در آثاری که ترجمه می کنند مقدمه ای مفصل نوشته و اطلاعات لازم درباره ی کتاب، موضوع بحث، اندیشه ی نویسنده و جایگاه آن کتاب در حوزه ی پژوهشی مورد نظر را برای مخاطب فارسی زبان نمایان می کنند، به گونه ای که در برخی مواقع صفحات مقدمه ی مترجمی مانند موقن معادل یکی از فصل های کتاب شده است! با اینکه ترجمه ی فارسی روان و خوب از کار درآمده؛ اما ترجمه ی برخی از اصطلاحات و مفاهیم نیازمند بازنگری است. برای مثال، عنوان کتاب که «Zeitschichten» است و به انگلیسی «SEDIMENTS OF TIME» ترجمه شده است که می توان «لایه های زمان» آن را ترجمه کرد، هرچند برخی منتقدین گوشزد کرده اند که بهتر است آن را به «لایه هایِ زمانِ تاریخی» ترجمه کرد. از همین رو، برای مثال، عنوان فصل نخست نیز چندان دقیق ترجمه نشده است: «لایه های زمانی» و... که می توان جداگانه درباره ی آن بحث کرد.
درنهایت، اینکه ترجمه ای خوب و روان از متفکری مانند کوزلک در جهان فارسی زبان منتشر شده است فرصتی برای ما مخاطبان است تا ضمن قدردانی از مترجم و ناشر، با مباحث جدی در حوزه ی تاریخ اندیشه بیش تر آشنا شویم. مطالعه این کتاب را توصیه می کنم.
https://t.me/Historyandideas
12.05.202514:15
آثار کوزلک به زبان انگلیسی
https://t.me/Historyandideas
https://t.me/Historyandideas
12.05.202514:14
راینهارت کوزلک (1923-2006م) تاریخ نگار اندیشه و نظریه پرداز تاریخ، اهل آلمان، شاگرد و یکی از دوستان نزدیک حقوق دان آلمانی کارل اشمیت بود. رساله ی دکتری کوزلک تحت عنوان «نقد و بحران: روشنگری و آسیب زایی جامعه ی مدرن» تحت راهنمایی "غیررسمی" اشمیت و بسط ایده های اشمیت در کتاب «لویاتان در نظریه ی دولت تامس هابز» نوشته شد. رساله ی کوزلک تحت همان عنوان در قالب یک کتاب منتشر شد و سپس به چند زبان ترجمه شد. کارل لُویت یکی از داوران رساله کوزلک بود و کوزلک نیز یکی از مترجمان کتاب «معنا در تاریخ» لُویت از انگلیسی به آلمانی. اشمیت و لُویت تأثیرات بسیاری بر اندیشه کوزلک جوان داشتند و بخشی از مفروض نظری «تاریخ مفاهیم» او متأثر از تز سکولاریزاسیون است و این تأثیرات در آثار بعدی او نیز به شکل های مختلفی نمایان شد. کوزلک ویراستار اصلی و طراح پروژه ی بزرگ «مفاهیم بنیادین تاریخی» در آلمان بود که طی 25 سال و در 8 جلد تحت نظر او تدوین و منتشر شد. کوزلک در راستای توضیح و تکمیل «تاریخ مفاهیم» خاص خودش، آثار گوناگونی را تألیف کرده است که معمولا متشکل از مجموعه مقالات هستند. عمده ی آثار اصلی او به زبان های دیگر به ویژه انگلیسی ترجمه شده است مانند: نقد و بحران، آینده های گذشته، لایه های زمان، پراکتیس تاریخ مفاهیم، برخی از مقالات و مداخل مجموعه ی «مفاهیم بنیادین تاریخی». اکنون دو اثر از او به زبان فارسی ترجمه شده است یکی کتاب «تاریخ مفاهیم و مفاهیم بنیادین» و دیگری، «تاریخ مفهومی» (ترجمه عیسی عبدی). من دو مقاله نیز درباره کوزلک به زبان فارسی تألیف کرده ام که با جستجو در اینترنت می توان به آن ها دسترسی یافت و توضیحاتی مفصل درباره ی ریشه ها و فضای فکری او ارائه کرده ام. سال گذشته نیز با همکاری انجمن علوم سیاسی درسگفتار تاریخ مفاهیم کوزلک را ارایه کردم.
https://t.me/Historyandideas
https://t.me/Historyandideas
12.05.202514:13
راینهارت کوزلک (۱۹۲۳-۲۰۰۶م)
https://t.me/Historyandideas
https://t.me/Historyandideas
12.05.202509:33
جواد طباطبایی، از درسگفتار فلسفه حق هگل
https://t.me/Historyandideas
https://t.me/Historyandideas
06.04.202510:42
ویوالدی: «بهار»
https://t.me/Historyandideas
https://t.me/Historyandideas
06.04.202510:32
ریشه های قرون وسطایی دولت مدرن
ژوزف استریر در کتاب "ریشه های قرون وسطایی دولت مدرن" که به فارسی تحت عنوان "تاریخ دولت مدرن در قرون وسطی" منتشر شده است، معتقد است نخستین دولت های اروپایی که تا زمانه حاضر دوام آورده اند در فرانسه و انگلستان قرون وسطای متاخر شکل گرفت و بقیه دولت های اروپایی «شدیدا تحت تاثیر» این دو نمونه اولیه و اصلی بوده اند. از همین رو با تاکید بر تحولات دولت های فرانسه و انگلستان میان سده های 12تا17م معتقد است دوره 1300تا1450م را باید محور اصلی شکل گیری با نفوذترین الگوهای سازماندهی سیاسی در نظر گرفت یعنی همان «دولت مدرن». «هدف کتاب حاضر توضیح این مسئله است که چگونه دولت های اروپایی نهادهایی را گسترش دادند که آن دولت ها را برای سازمان دادن و کنترل جمعیت های بزرگ به ابزاری قدرتمند تبدیل کرده است.» استریر برای تعریف دولت و متمایز کردن «دولت مدرن» از دولت های دیگر، چند نشانه را برمی شمرد: «پیدایش و شکل گیری واحدهای سیاسی که در زمان تداوم و از نظر مکانی ثبات دارند، گسترش نهادهای دایمی و غیرشخصی، توافق درباره نیاز به مرجع یا قدرتی که بتواند احکام نهایی/قطعی صادر کند، و قبول این اندیشه که اتباع کشور باید اساسا به این قدرت وفادار باشند.» این نشانه های دولت مدرن در طی 1100تا1600م در اروپای غربی ریشه دارد که از نمونه های قبلی دولت مشتق نشده است. دولت مدرن در این دوره شکل گرفت و توانست از دو مدل قبلی دولت، امپراتوری های بزرگ و یونان، متمایز شود و معایب آن ها را نیز نداشته باشد. امپراتوری های بزرگ انسجام لازم را نداشتند و به خاطر وسعت، مردمان را در فرآیند سیاسی شرکت نمی دادند و علایق محلی نادیده گرفته می شد. در دولت-شهرهای کوچک هم «معضل ملحق کردن قلمروهای جدید و جمعیت جدید به ساختار موجود، و دخالت دادن جمعیت های بسیار بزرگ در زندگی سیاسی دولت شهر» لاینحل باقی ماند. از همین رو، «دولت هایی که در اروپا بعد از 1100م شکل گرفتند تا حدود زیادی به این دو نقص غلبه کردند.»
https://t.me/Historyandideas
ژوزف استریر در کتاب "ریشه های قرون وسطایی دولت مدرن" که به فارسی تحت عنوان "تاریخ دولت مدرن در قرون وسطی" منتشر شده است، معتقد است نخستین دولت های اروپایی که تا زمانه حاضر دوام آورده اند در فرانسه و انگلستان قرون وسطای متاخر شکل گرفت و بقیه دولت های اروپایی «شدیدا تحت تاثیر» این دو نمونه اولیه و اصلی بوده اند. از همین رو با تاکید بر تحولات دولت های فرانسه و انگلستان میان سده های 12تا17م معتقد است دوره 1300تا1450م را باید محور اصلی شکل گیری با نفوذترین الگوهای سازماندهی سیاسی در نظر گرفت یعنی همان «دولت مدرن». «هدف کتاب حاضر توضیح این مسئله است که چگونه دولت های اروپایی نهادهایی را گسترش دادند که آن دولت ها را برای سازمان دادن و کنترل جمعیت های بزرگ به ابزاری قدرتمند تبدیل کرده است.» استریر برای تعریف دولت و متمایز کردن «دولت مدرن» از دولت های دیگر، چند نشانه را برمی شمرد: «پیدایش و شکل گیری واحدهای سیاسی که در زمان تداوم و از نظر مکانی ثبات دارند، گسترش نهادهای دایمی و غیرشخصی، توافق درباره نیاز به مرجع یا قدرتی که بتواند احکام نهایی/قطعی صادر کند، و قبول این اندیشه که اتباع کشور باید اساسا به این قدرت وفادار باشند.» این نشانه های دولت مدرن در طی 1100تا1600م در اروپای غربی ریشه دارد که از نمونه های قبلی دولت مشتق نشده است. دولت مدرن در این دوره شکل گرفت و توانست از دو مدل قبلی دولت، امپراتوری های بزرگ و یونان، متمایز شود و معایب آن ها را نیز نداشته باشد. امپراتوری های بزرگ انسجام لازم را نداشتند و به خاطر وسعت، مردمان را در فرآیند سیاسی شرکت نمی دادند و علایق محلی نادیده گرفته می شد. در دولت-شهرهای کوچک هم «معضل ملحق کردن قلمروهای جدید و جمعیت جدید به ساختار موجود، و دخالت دادن جمعیت های بسیار بزرگ در زندگی سیاسی دولت شهر» لاینحل باقی ماند. از همین رو، «دولت هایی که در اروپا بعد از 1100م شکل گرفتند تا حدود زیادی به این دو نقص غلبه کردند.»
https://t.me/Historyandideas
06.04.202510:30
06.04.202510:29
قرون وسطای متاخر و پیدایش مشروطه خواهی مدرن
برایان تیرنی متخصص تاریخ قرون وسطا در کتاب "دین، قانون و پیدایش فکر مشروطه" بر بحث قدرت و جدال های کلیسا و نهاد پادشاهی در قرون وسطای متاخر متمرکز شده است و نشان می دهد چگونه این جدال ها در دو اردوگاه موجد نظریه هایی شد که در سده های هفده و هجده ثمرات خود را در اندیشه ی اصحاب قرارداد نشان دادند. از نظر تیرنی متمایزترین ویژگی جامعه ی قرون وسطای متاخر «دوگانگی غیرمعمول قدرت» است. ریشه ی این دوگانگی در «نخستین مبارزه ی بزرگ امپراتوری قرون وسطی و دستگاه پاپ، یعنی جدال نصب در حدود 1100م» بود که هیچ کدام از دو طرف نتوانست مدعای خود را به طور کامل به کرسی بنشاند. از آن زمان به بعد این دوگانگی پدید آمده و تداوم یافت. برای همین است که در قرون وسطای متاخر ساختار حکومت واحدی وجود نداشته است تا رئیسی تئوکراتیک داشته باشد و بدون هیچ مشکلی حکومت کند؛ بلکه همواره دو ساختار وجود داشته اند یکی کلیسایی و دیگری سکولار که به اقتدار یکدیگر رشک می ورزیده اند (و این می تواند تلاش هابز در لویاتان را برای حل چنین مشکلی نشان دهد) چنین وضعی مانع از این شده بود تا جامعه ی قرون وسطایی در «تئوکراسی یکپارچه و منسجم گرفتار شود.» چراکه کلیسا ادعای حق الهی پادشاه را به چالش می کشید و قدرت پادشاهی نیز همچون سدی در برابر قدرت طلبی دستگاه پاپ در امور دنیوی و سیاسی عمل می کرد. هر دو نهاد، پادشاهی و کلیسایی، دارای سلسله مراتبی درون خود بود و این اقتدار متقابل را محدود می کردند. جالب است که در هر دو سلسله مراتب نیز «تنش های داخلی» وجود داشته است به گونه ای که مثلا در سده ی 13م «بارون های فئودال دربرابر تمرکزگرایی شاهی در دنیای سکولار مقاومت می کردند، و اسقف های دارای ذهنیت فئودالی در برابر تمرکزگرایی پاپ در حوزه ی کلیسایی می ایستادند.» تیرنی معتقد است که در قرون وسطای متاخر به خاطر این ساختار دوگانه ی قدرت، راه شکل گیری یک حکومت تئوکراتیک یکدست و یکپارچه بسته شد و حکومت مطلقه نتوانست شکل بگیرد و درنتیجه، رویه ها و نظریه هایی شکل گرفت که روابط دولت و کلیسا را به گونه ای توضیح داد که تبدیل به خاستگاه «مشروطه گرایی» در دوران جدید شد. ایده هایی که در این دوره شکل گرفت حول خاستگاه دولت، مبنای مشروعیت، نظریه های رضایت و اداره ی شرکتی و...دسته بندی می شوند که ربطی با فقه و حقوق کلیسایی و بازیابی حقوق رُمی و فلسفه ی یونانی، به ویژه ارسطو، می یابند.
https://t.me/Historyandideas
برایان تیرنی متخصص تاریخ قرون وسطا در کتاب "دین، قانون و پیدایش فکر مشروطه" بر بحث قدرت و جدال های کلیسا و نهاد پادشاهی در قرون وسطای متاخر متمرکز شده است و نشان می دهد چگونه این جدال ها در دو اردوگاه موجد نظریه هایی شد که در سده های هفده و هجده ثمرات خود را در اندیشه ی اصحاب قرارداد نشان دادند. از نظر تیرنی متمایزترین ویژگی جامعه ی قرون وسطای متاخر «دوگانگی غیرمعمول قدرت» است. ریشه ی این دوگانگی در «نخستین مبارزه ی بزرگ امپراتوری قرون وسطی و دستگاه پاپ، یعنی جدال نصب در حدود 1100م» بود که هیچ کدام از دو طرف نتوانست مدعای خود را به طور کامل به کرسی بنشاند. از آن زمان به بعد این دوگانگی پدید آمده و تداوم یافت. برای همین است که در قرون وسطای متاخر ساختار حکومت واحدی وجود نداشته است تا رئیسی تئوکراتیک داشته باشد و بدون هیچ مشکلی حکومت کند؛ بلکه همواره دو ساختار وجود داشته اند یکی کلیسایی و دیگری سکولار که به اقتدار یکدیگر رشک می ورزیده اند (و این می تواند تلاش هابز در لویاتان را برای حل چنین مشکلی نشان دهد) چنین وضعی مانع از این شده بود تا جامعه ی قرون وسطایی در «تئوکراسی یکپارچه و منسجم گرفتار شود.» چراکه کلیسا ادعای حق الهی پادشاه را به چالش می کشید و قدرت پادشاهی نیز همچون سدی در برابر قدرت طلبی دستگاه پاپ در امور دنیوی و سیاسی عمل می کرد. هر دو نهاد، پادشاهی و کلیسایی، دارای سلسله مراتبی درون خود بود و این اقتدار متقابل را محدود می کردند. جالب است که در هر دو سلسله مراتب نیز «تنش های داخلی» وجود داشته است به گونه ای که مثلا در سده ی 13م «بارون های فئودال دربرابر تمرکزگرایی شاهی در دنیای سکولار مقاومت می کردند، و اسقف های دارای ذهنیت فئودالی در برابر تمرکزگرایی پاپ در حوزه ی کلیسایی می ایستادند.» تیرنی معتقد است که در قرون وسطای متاخر به خاطر این ساختار دوگانه ی قدرت، راه شکل گیری یک حکومت تئوکراتیک یکدست و یکپارچه بسته شد و حکومت مطلقه نتوانست شکل بگیرد و درنتیجه، رویه ها و نظریه هایی شکل گرفت که روابط دولت و کلیسا را به گونه ای توضیح داد که تبدیل به خاستگاه «مشروطه گرایی» در دوران جدید شد. ایده هایی که در این دوره شکل گرفت حول خاستگاه دولت، مبنای مشروعیت، نظریه های رضایت و اداره ی شرکتی و...دسته بندی می شوند که ربطی با فقه و حقوق کلیسایی و بازیابی حقوق رُمی و فلسفه ی یونانی، به ویژه ارسطو، می یابند.
https://t.me/Historyandideas
06.04.202510:28
04.04.202513:53
بوی نوروز
شعر: سعدی
آهنگساز: حمید متبسم
آواز: ایرج بسطامی
https://t.me/Historyandideas
شعر: سعدی
آهنگساز: حمید متبسم
آواز: ایرج بسطامی
https://t.me/Historyandideas
04.04.202513:53
04.04.202513:53
(2)
سپس، با خارج شدن حدود جدال قدما و متاخرین از حوزه ی الهیات، اینبار مرجعیت قدمای باستانی تبدیل به محل مناقشه شد و آنهایی که مرجعیت زمان حال را مطرح می کردند تحت عنوان مدرن ها، جدالی را آغاز کردند که هر دو سنت پاگانی و مسیحی را مورد حمله قرار می داد. موضوع سده ی هفدهم این نوع از جدال ها بود. برای مثال، هابز و اسپینوزا علیه هردو سنت شوریدند. در فرانسه، طی 1680تا1700، جدال «باستانی ها و مدرن ها» (Quarrel of the Ancients and the Moderns) در حوزه ی هنر و ادبیات به رهبری شارل پرو به راه افتاد که مرجعیت قدما را نفی و بر زمان حال تاکید می کرد. از دل همین مناقشات اندیشه ی روشنگری سربرآورد که نه تنها مرجعیت را به زمان حال می داد بلکه افقی را در آینده ی نزدیک و با فلسفه ی تاریخ که «جایگزین» الهیات تاریخ مسیحی شده بود ترسیم می کرد که با انقلاب به پیشرفت و سامان عقلی امور منتهی می شد. طرفداران قدما نیز تحت عنوان ضدروشنگری پدیدار شدند و جدال آنها تا سده ی بیستم در جریان بود. به هرروی، جدال قدیم و جدید یک نمونه از نسبت مسیحیت و مدرنیته است. برای مثال، آنگونه که بلومنبرگ توضیح داده است نومینالیسم ویلیام اوکام با حمله به رئالیسم مدرسی و طرح مدعای قدرت و اراده ی مطلق خداوند و غیرقابل شناخت بودنش موجب بحرانی شد که سوژه ی مدرن در واکنش به آن پدیدار شد. مثال های دیگری هم می توان در حوزه های حقوق، سیاست و غیره آورد که تفصیل این مباحث را با محوریت جدال قدیم و جدید در دو جلدی «بحران در آگاهی اروپایی» دنبال کرده و آورده ام. درنهایت، با اتحاذ منظری تاریخی به تحولات حوزه ی اندیشه، می توان گفت که بدون تحولات قرون وسطای متاخر، مدرنیته ممکن نبود. این به معنای «سکولاریزاسیون» «جوهر» ایده های الهیاتی به مدرن نیست که بلومنبرگ از آن تحت عنوان «قضیه ی سکولاریزاسیون» یاد می کند؛ بلکه اشاره به این نکته است که هیچ چیز از عدم زاده نمی شود بلکه در نسبتی با قدیم، جدید شکل می گیرد. درنتیجه، وارد کردن ایدئولوژی در تاریخ اندیشه، همان کاری که ماتریالیست سانان جهان سومی می کنند به بهانه ی مبارزه با ج.ا، منجر به امتناع فهم سنت (پاگانی و مسیحی) و مدرنیته می شود. لذا، فهم پیدایش و تحول مدرنتیه در گروی فهم قرون وسطای متاخر است نه نفی آن.
https://t.me/Historyandideas
سپس، با خارج شدن حدود جدال قدما و متاخرین از حوزه ی الهیات، اینبار مرجعیت قدمای باستانی تبدیل به محل مناقشه شد و آنهایی که مرجعیت زمان حال را مطرح می کردند تحت عنوان مدرن ها، جدالی را آغاز کردند که هر دو سنت پاگانی و مسیحی را مورد حمله قرار می داد. موضوع سده ی هفدهم این نوع از جدال ها بود. برای مثال، هابز و اسپینوزا علیه هردو سنت شوریدند. در فرانسه، طی 1680تا1700، جدال «باستانی ها و مدرن ها» (Quarrel of the Ancients and the Moderns) در حوزه ی هنر و ادبیات به رهبری شارل پرو به راه افتاد که مرجعیت قدما را نفی و بر زمان حال تاکید می کرد. از دل همین مناقشات اندیشه ی روشنگری سربرآورد که نه تنها مرجعیت را به زمان حال می داد بلکه افقی را در آینده ی نزدیک و با فلسفه ی تاریخ که «جایگزین» الهیات تاریخ مسیحی شده بود ترسیم می کرد که با انقلاب به پیشرفت و سامان عقلی امور منتهی می شد. طرفداران قدما نیز تحت عنوان ضدروشنگری پدیدار شدند و جدال آنها تا سده ی بیستم در جریان بود. به هرروی، جدال قدیم و جدید یک نمونه از نسبت مسیحیت و مدرنیته است. برای مثال، آنگونه که بلومنبرگ توضیح داده است نومینالیسم ویلیام اوکام با حمله به رئالیسم مدرسی و طرح مدعای قدرت و اراده ی مطلق خداوند و غیرقابل شناخت بودنش موجب بحرانی شد که سوژه ی مدرن در واکنش به آن پدیدار شد. مثال های دیگری هم می توان در حوزه های حقوق، سیاست و غیره آورد که تفصیل این مباحث را با محوریت جدال قدیم و جدید در دو جلدی «بحران در آگاهی اروپایی» دنبال کرده و آورده ام. درنهایت، با اتحاذ منظری تاریخی به تحولات حوزه ی اندیشه، می توان گفت که بدون تحولات قرون وسطای متاخر، مدرنیته ممکن نبود. این به معنای «سکولاریزاسیون» «جوهر» ایده های الهیاتی به مدرن نیست که بلومنبرگ از آن تحت عنوان «قضیه ی سکولاریزاسیون» یاد می کند؛ بلکه اشاره به این نکته است که هیچ چیز از عدم زاده نمی شود بلکه در نسبتی با قدیم، جدید شکل می گیرد. درنتیجه، وارد کردن ایدئولوژی در تاریخ اندیشه، همان کاری که ماتریالیست سانان جهان سومی می کنند به بهانه ی مبارزه با ج.ا، منجر به امتناع فهم سنت (پاگانی و مسیحی) و مدرنیته می شود. لذا، فهم پیدایش و تحول مدرنتیه در گروی فهم قرون وسطای متاخر است نه نفی آن.
https://t.me/Historyandideas
记录
14.05.202523:59
454订阅者06.02.202523:59
0引用指数16.03.202505:47
211每帖平均覆盖率16.03.202505:47
211广告帖子的平均覆盖率13.04.202511:29
9.19%ER23.02.202505:48
58.45%ERR登录以解锁更多功能。