29.04.202517:45
『 چگونه روان انسان از خود محافظت می کند: بررسی مکانیسم های دفاعی روان 』
❒روان انسان طاقت ناراحتی، استرس یا رنج روانی زیاد را ندارد. وقتی اتفاقی، حقیقتی یا احساسی ما را ناراحت میکند، ذهن سعی میکند به هر شکلی خودش را نجات بدهد. اگر حقیقت باعث ناراحتی شود، ذهن ترجیح میدهد آن حقیقت را تحریف کند یا اصلاً انکارش کند تا بتواند آرام بماند.
❒فرض کن کودکی از یک سگ گاز گرفته میشود. در این موقع، کودک ممکن است از سگها بترسد و از آنها فاصله بگیرد تا خودش را حفظ کند. این نوعی فرار از خطر بیرونی است.اما اگر رنج و ناراحتی از درون خود فرد بیاید، مثلاً احساس گناه، خشم نسبت به والدین، حسادت یا احساس بیارزشی اینجا دیگر نمیشود از آن فرار کرد چون این خطر درونی است و در خود فرد حضور دارد.
👁🗨در اینجا، ایگو وارد عمل میشود. برای محافظت از فرد، ذهن شروع میکند به تحریف واقعیت درونی
✍مثلاً کسی که در کودکی از طرف مادرش محبت ندیده، اما نمیخواهد بپذیرد که مادرش به او آسیب زده، ممکن است ناخودآگاه او را ایدهآل و فوقالعاده جلوه دهد. این یک دفاع روانی به نام ایدهآلسازی است. یا کسی که به خودش اجازه نمیدهد احساس حسادت را بپذیرد، ممکن است ناخودآگاه دیگران را متهم به حسادت کند (که به آن فرافکنی میگویند).
❒برای حفظ آرامش روان، ما گاهی خودمان را فریب میدهیم. نه از روی بدی، بلکه چون ذهنمان نمیتواند رنج بعضی واقعیتها را تحمل کند. این همان جایی است که مکانیزمهای دفاعی روان شکل میگیرند: برای محافظت، حتی به قیمت تحریف حقیقت.
╭─ɢʀᴏᴜᴘ ┈┈┈┈┈┈•✧𝑚𝑒𝑙𝑖𝑠𝑠𝑎
🏛➛ @humanismpsychology
╰──┈•™
❒روان انسان طاقت ناراحتی، استرس یا رنج روانی زیاد را ندارد. وقتی اتفاقی، حقیقتی یا احساسی ما را ناراحت میکند، ذهن سعی میکند به هر شکلی خودش را نجات بدهد. اگر حقیقت باعث ناراحتی شود، ذهن ترجیح میدهد آن حقیقت را تحریف کند یا اصلاً انکارش کند تا بتواند آرام بماند.
❒فرض کن کودکی از یک سگ گاز گرفته میشود. در این موقع، کودک ممکن است از سگها بترسد و از آنها فاصله بگیرد تا خودش را حفظ کند. این نوعی فرار از خطر بیرونی است.اما اگر رنج و ناراحتی از درون خود فرد بیاید، مثلاً احساس گناه، خشم نسبت به والدین، حسادت یا احساس بیارزشی اینجا دیگر نمیشود از آن فرار کرد چون این خطر درونی است و در خود فرد حضور دارد.
👁🗨در اینجا، ایگو وارد عمل میشود. برای محافظت از فرد، ذهن شروع میکند به تحریف واقعیت درونی
✍مثلاً کسی که در کودکی از طرف مادرش محبت ندیده، اما نمیخواهد بپذیرد که مادرش به او آسیب زده، ممکن است ناخودآگاه او را ایدهآل و فوقالعاده جلوه دهد. این یک دفاع روانی به نام ایدهآلسازی است. یا کسی که به خودش اجازه نمیدهد احساس حسادت را بپذیرد، ممکن است ناخودآگاه دیگران را متهم به حسادت کند (که به آن فرافکنی میگویند).
❒برای حفظ آرامش روان، ما گاهی خودمان را فریب میدهیم. نه از روی بدی، بلکه چون ذهنمان نمیتواند رنج بعضی واقعیتها را تحمل کند. این همان جایی است که مکانیزمهای دفاعی روان شکل میگیرند: برای محافظت، حتی به قیمت تحریف حقیقت.
╭─ɢʀᴏᴜᴘ ┈┈┈┈┈┈•✧𝑚𝑒𝑙𝑖𝑠𝑠𝑎
🏛➛ @humanismpsychology
╰──┈•™


14.04.202514:28
تفکر بیش از حد عامل اصلی بسیاری از رنجهای ماست
Repost qilingan:
تبادل روانشناسی

06.02.202518:27
♦️کارگاههای رایگان،دکترصاحبی،دکترمکری،
دکترحمیدپور،دکتر پیری،سوالات آزمون صلاحیت،سمینار عشق و سکس،استخدام فوری روانشناس،ACT،جزوات رایگان کنکور روانشناسی،مقاله و پایان نامه روانشناسی ،CBT،پرسشنامهMMPI، NEO ، فیلم جلسات درمان یالوم ،عزت نفس ناتانیل براندان ، مارتین سلیگمن،کتابهای روانشناسی و روانپزشکی،روانکاوی و روانپویشی، نوروساینس، pdf روانشناسی📌
https://t.me/addlist/-1QWniGknHJhNWM0
دکترحمیدپور،دکتر پیری،سوالات آزمون صلاحیت،سمینار عشق و سکس،استخدام فوری روانشناس،ACT،جزوات رایگان کنکور روانشناسی،مقاله و پایان نامه روانشناسی ،CBT،پرسشنامهMMPI، NEO ، فیلم جلسات درمان یالوم ،عزت نفس ناتانیل براندان ، مارتین سلیگمن،کتابهای روانشناسی و روانپزشکی،روانکاوی و روانپویشی، نوروساینس، pdf روانشناسی📌
https://t.me/addlist/-1QWniGknHJhNWM0
27.04.202510:24
『 جنون آینه ای از هستی : نقد عقلانیت در نظریههای دلوز و فروید 』
❒دلوز عقلانیت را محدودکننده میداند و جنون را بهمنزلهی نیرویی مولد و آینهای از هستی معرفی میکند. در نگاه نخست، چنین تعبیری از جنون ممکن است در تقابل با گفتمان سنتی روانپزشکی قرار گیرد که جنون را نشانهی اختلال روانی و انحراف از هنجار تلقی میکند، اما در چارچوب روانکاوی فرویدی، این تلقی نهتنها قابل درک، بلکه قابل تأیید است.
❒در نظریهی روانکاوی، عقل یا من (Ego) همواره در تلاش است تا میان مطالبات نهاد (Id)، فرامن (Superego) و واقعیت بیرونی تعادل برقرار کند. این تعادل از طریق فرآیندهای دفاعی چون سرکوب (Repression) ممکن میشود. عقل، برای بقا، مجبور به نادیدهگرفتن یا دفن کردن بسیاری از امیال و افکار ناخوشایند است. در این مسیر، بسیاری از محتویات ناهشیار از آگاهی طرد میشوند. فروید بر این باور است که این طردشدگی مطلق نیست؛ بلکه آنچه سرکوب شده، دیر یا زود، به شکلی دیگر بازخواهد گشت گاه در قالب رؤیا، لغزش زبان، علائم رواننژندی، و حتی جنون.
❒دلوز، در ستایش از جنون، آن را نهفقط انحراف، بلکه نوعی حضور رادیکال ناخودآگاه در جهان میداند؛ نوعی آگاهی متفاوت که از منطق عقلانیت روزمره میگریزد. در این معنا، جنون بازتاب حقیقتیست که عقل تابِ مواجهه با آن را ندارد. از منظر فرویدی، این میتواند بازگشت امر سرکوبشده تلقی شود: ظهور پنهانکردههای روان، در قالبهایی که عقل از درک مستقیمشان ناتوان است. جنون، تجسمی از تناقضهای حلنشدهی درون انسان است.
❒اما فروید جنون را تنها به ویرانی نمیسپارد؛ او معتقد است که انرژی روانی ناهشیار میتواند مسیر دیگری یابد: تصعید (Sublimation). تصعید، فرایندیست که در آن میلهای ناهشیار، به جای سرکوب، به شکلهای والاتری چون هنر، علم یا فلسفه متجلی میشوند. از این روست که بسیاری از شاعران، نویسندگان، فیلسوفان و هنرمندان، بهگونهای با «جنون آفرینش» در تماساند. مثال روشن آن در تحلیل فروید از زندگی لئوناردو داوینچی دیده میشود، جایی که او نشان میدهد چگونه میلهای واپسزدهی لئوناردو، در قالب عطش دانایی و شکوه هنری، به حیات ادامه دادهاند. همچنین، نقاشی سوررئالیستی سالوادور دالی را میتوان نوعی بیان هنری ناخودآگاه دانست—که با توسل به تصویرهای فراعقلی، بافتار روان ناهشیار را روی بوم میآورد.
❒از این منظر، آنچه دلوز ستایش میکند، همان چیزیست که فروید نیز بدان اذعان دارد: عقل، در تمامیت خود، نه حامل حقیقت روان، بلکه نگهبان نظم اجتماعی وفرهنگیست. اما حقیقت روان، گاه از مسیر عقل نمیگذرد؛ بلکه از طریق رخنههایی چون جنون، خلاقیت، رؤیا یا لغزش زبانی، خود را مینمایاند. دلوز با گفتن اینکه «جنون آینهای از وجود است»، تصویری فلسفی از همین ایدهی فرویدی را به دست میدهد: جنون نهفقط شکست عقل، بلکه ظهورِ لایههای عمیقتری از هستی انسانیست—لایههایی که در آنها، تخیل، میل، ترس و حقیقت در هم تنیدهاند.پس آنچه در ظاهر بیماری یا گسست روانی جلوه میکند، در نگاهی فرویدی، میتواند پردهای گشوده بر حقیقتی عمیقتر از انسان باشد. حقیقتی که زبان عقل آن را نمیفهمد، اما شعر، هنر و جنون آن را بازگو میکنند.
╭─ɢʀᴏᴜᴘ ┈┈┈┈┈┈•✧𝑚𝑒𝑙𝑖𝑠𝑠𝑎
🏛➛ @humanismpsychology
╰──┈•™
❒دلوز عقلانیت را محدودکننده میداند و جنون را بهمنزلهی نیرویی مولد و آینهای از هستی معرفی میکند. در نگاه نخست، چنین تعبیری از جنون ممکن است در تقابل با گفتمان سنتی روانپزشکی قرار گیرد که جنون را نشانهی اختلال روانی و انحراف از هنجار تلقی میکند، اما در چارچوب روانکاوی فرویدی، این تلقی نهتنها قابل درک، بلکه قابل تأیید است.
❒در نظریهی روانکاوی، عقل یا من (Ego) همواره در تلاش است تا میان مطالبات نهاد (Id)، فرامن (Superego) و واقعیت بیرونی تعادل برقرار کند. این تعادل از طریق فرآیندهای دفاعی چون سرکوب (Repression) ممکن میشود. عقل، برای بقا، مجبور به نادیدهگرفتن یا دفن کردن بسیاری از امیال و افکار ناخوشایند است. در این مسیر، بسیاری از محتویات ناهشیار از آگاهی طرد میشوند. فروید بر این باور است که این طردشدگی مطلق نیست؛ بلکه آنچه سرکوب شده، دیر یا زود، به شکلی دیگر بازخواهد گشت گاه در قالب رؤیا، لغزش زبان، علائم رواننژندی، و حتی جنون.
❒دلوز، در ستایش از جنون، آن را نهفقط انحراف، بلکه نوعی حضور رادیکال ناخودآگاه در جهان میداند؛ نوعی آگاهی متفاوت که از منطق عقلانیت روزمره میگریزد. در این معنا، جنون بازتاب حقیقتیست که عقل تابِ مواجهه با آن را ندارد. از منظر فرویدی، این میتواند بازگشت امر سرکوبشده تلقی شود: ظهور پنهانکردههای روان، در قالبهایی که عقل از درک مستقیمشان ناتوان است. جنون، تجسمی از تناقضهای حلنشدهی درون انسان است.
❒اما فروید جنون را تنها به ویرانی نمیسپارد؛ او معتقد است که انرژی روانی ناهشیار میتواند مسیر دیگری یابد: تصعید (Sublimation). تصعید، فرایندیست که در آن میلهای ناهشیار، به جای سرکوب، به شکلهای والاتری چون هنر، علم یا فلسفه متجلی میشوند. از این روست که بسیاری از شاعران، نویسندگان، فیلسوفان و هنرمندان، بهگونهای با «جنون آفرینش» در تماساند. مثال روشن آن در تحلیل فروید از زندگی لئوناردو داوینچی دیده میشود، جایی که او نشان میدهد چگونه میلهای واپسزدهی لئوناردو، در قالب عطش دانایی و شکوه هنری، به حیات ادامه دادهاند. همچنین، نقاشی سوررئالیستی سالوادور دالی را میتوان نوعی بیان هنری ناخودآگاه دانست—که با توسل به تصویرهای فراعقلی، بافتار روان ناهشیار را روی بوم میآورد.
❒از این منظر، آنچه دلوز ستایش میکند، همان چیزیست که فروید نیز بدان اذعان دارد: عقل، در تمامیت خود، نه حامل حقیقت روان، بلکه نگهبان نظم اجتماعی وفرهنگیست. اما حقیقت روان، گاه از مسیر عقل نمیگذرد؛ بلکه از طریق رخنههایی چون جنون، خلاقیت، رؤیا یا لغزش زبانی، خود را مینمایاند. دلوز با گفتن اینکه «جنون آینهای از وجود است»، تصویری فلسفی از همین ایدهی فرویدی را به دست میدهد: جنون نهفقط شکست عقل، بلکه ظهورِ لایههای عمیقتری از هستی انسانیست—لایههایی که در آنها، تخیل، میل، ترس و حقیقت در هم تنیدهاند.پس آنچه در ظاهر بیماری یا گسست روانی جلوه میکند، در نگاهی فرویدی، میتواند پردهای گشوده بر حقیقتی عمیقتر از انسان باشد. حقیقتی که زبان عقل آن را نمیفهمد، اما شعر، هنر و جنون آن را بازگو میکنند.
╭─ɢʀᴏᴜᴘ ┈┈┈┈┈┈•✧𝑚𝑒𝑙𝑖𝑠𝑠𝑎
🏛➛ @humanismpsychology
╰──┈•™


12.04.202515:53
درفلسفهی سقراط، حتی نیکی باید در تعادل باشد؛ نیکی بیپاسخ، مایهی اضطراب است، نه آرامش.🕊🤍
#سقراط #حکمت #روانشناسی
#سقراط #حکمت #روانشناسی
10.04.202510:07
・💫 ·̩ 。 ☆ 🌙 ゚。
* 。* + ✨ * ・ 。☆͙
☆ ⭐️ * * 。
💥 ゚・ 。゚・ ☆゚ ✨
. ∩∩
(。・-・)
━OuuO━━┓
* 。* + ✨ * ・ 。☆͙
☆ ⭐️ * * 。
💥 ゚・ 。゚・ ☆゚ ✨
. ∩∩
(。・-・)
━OuuO━━┓
19.04.202514:03
『 غیاب دال؛ رابطه ابژه وتنبیه 』
❒کودک، پیش از آنکه سخن بگوید، در زبان دیگری متولد میشود زبان میل دیگران. مادر، پدر، اجتماع؛ همگی حامل دالهایی هستند که ناخودآگاه کودک را میسازند. کودک نمیفهمد، بلکه تجربه میکند؛ و آنچه تجربه میکند، بعدها در ناخودآگاهش، چون زخمی نمادین، تکرار خواهد شد.
❒وقتی تنبیه، نخستین دالیست که کودک با آن مواجه میشود، این دال به ساختار روانی او راه مییابد. خشونت، تنها رفتاری بیرونی نیست؛ بدل میشود به زبان درونی ذهن. تشویق، اگر هیچگاه حاضر نباشد، غایب نمیماند بلکه چون «امر واقع» لکانی، بازمیگردد: در سکوت، در لکنت، در ترس بینام. کودک به زبان سکوت، از چیزی حرف میزند که هرگز بر زبان نیاوردهاند: دالِ محبت.
❒فروید میگفت که ابرمن، وجدان سختگیر درونی، از تنبیه بیرونی متولد میشود. هرچه خشونت بیرونی بیشتر، ابرمن درونی بیرحمتر. کودک نه تنها تنبیه میشود، بلکه خود را مستحق آن میداند؛ این همان لحظهایست که میل، تحت امر سرکوب درمیآید.
❒لکان اما نشان میدهد که فاجعه، در ندانستن نیست، در غیاب دال است. کودک نمیتواند «تشویق» را بفهمد، زیرا آن را در نظام نمادین خود ندارد. این ندانستن، ناآگاهانه نیست بلکه ساختاریست. او تشویق را تجربه نکرده، پس نمیتواند آن را بازنمایی کند.
✍این کودکان، نه از راه بدن، بلکه از راه زبان تنبیه شدهاند.و جهانِشان، بازنمایی خشونت است؛ چون جهان ناخودآگاه، همان زبان است.و آنکه زبانش، زبانِ کتک است،عشق را یا فراموش میکند، یا با ترس میشناسد.
╭─ɢʀᴏᴜᴘ ┈┈┈┈┈┈•✧𝑚𝑒𝑙𝑖𝑠𝑠𝑎
🏛➛ @humanismpsychology
╰──┈•™
❒کودک، پیش از آنکه سخن بگوید، در زبان دیگری متولد میشود زبان میل دیگران. مادر، پدر، اجتماع؛ همگی حامل دالهایی هستند که ناخودآگاه کودک را میسازند. کودک نمیفهمد، بلکه تجربه میکند؛ و آنچه تجربه میکند، بعدها در ناخودآگاهش، چون زخمی نمادین، تکرار خواهد شد.
❒وقتی تنبیه، نخستین دالیست که کودک با آن مواجه میشود، این دال به ساختار روانی او راه مییابد. خشونت، تنها رفتاری بیرونی نیست؛ بدل میشود به زبان درونی ذهن. تشویق، اگر هیچگاه حاضر نباشد، غایب نمیماند بلکه چون «امر واقع» لکانی، بازمیگردد: در سکوت، در لکنت، در ترس بینام. کودک به زبان سکوت، از چیزی حرف میزند که هرگز بر زبان نیاوردهاند: دالِ محبت.
❒فروید میگفت که ابرمن، وجدان سختگیر درونی، از تنبیه بیرونی متولد میشود. هرچه خشونت بیرونی بیشتر، ابرمن درونی بیرحمتر. کودک نه تنها تنبیه میشود، بلکه خود را مستحق آن میداند؛ این همان لحظهایست که میل، تحت امر سرکوب درمیآید.
❒لکان اما نشان میدهد که فاجعه، در ندانستن نیست، در غیاب دال است. کودک نمیتواند «تشویق» را بفهمد، زیرا آن را در نظام نمادین خود ندارد. این ندانستن، ناآگاهانه نیست بلکه ساختاریست. او تشویق را تجربه نکرده، پس نمیتواند آن را بازنمایی کند.
✍این کودکان، نه از راه بدن، بلکه از راه زبان تنبیه شدهاند.و جهانِشان، بازنمایی خشونت است؛ چون جهان ناخودآگاه، همان زبان است.و آنکه زبانش، زبانِ کتک است،عشق را یا فراموش میکند، یا با ترس میشناسد.
╭─ɢʀᴏᴜᴘ ┈┈┈┈┈┈•✧𝑚𝑒𝑙𝑖𝑠𝑠𝑎
🏛➛ @humanismpsychology
╰──┈•™


11.04.202518:39
🎓 #محمدجوادباغشینی :
💎 مرزگزاری همیشه خوب است!
اما اگر سلسله مراتبی در آن رعایت نشود، بجای یک رفتار سالم، به یک رفتار پاتولوژیک بدل می گردد؛
البته که مرزگزاری ناسالم بهتر از بدون مرز و حریم بودم است!
📝 سلسله مراتب مرزبندی :
۱. مرزها مبتنی بر واقعیت باشند؛
۲. بیان حد و حدودات ها به شکل سالم و متناسب باشرایط باشد.
۳. رفتار مقابله ای با متجاوزان متناسب با نوع و میزان تجاوز ایشان باشد.
۴. در نهایت بپذیریم گاهی محکوم به مورد تجاوز واقع شدنیم و این جبرا بخت تلخ ماست!
۵. مرزها و معیارهای ما باید شناور و پویا باشد و نه بدون انعطاف.
🎓 نکات تکميلی در #پادکست زیر 👇
✅ https://t.me/IranaPsychologicalAssociation/1441 ✔️
🏅 ارتباط با مدیر و موسس IPA و IPC و دیگر مجامع بین المللی روانشناسی ، استاد #محمد_جواد_باغشینی 🎖 :
👑 https://instagram.com/mohammad.javad.baghshany ⚜
⚖ گفتمان تخصصی روانشناسی و #مشاوره در Ψ شورای بین المللی روانشناسی (I.P.C) :
🏯 @InternationalPsychologyCouncil 💬
🏛 انجمن روانشناسی ایرانا (I.P.A) Ψ مرجعی معتبر برای ارتقای سواد #روانشناسی عموم و روانشناسان :
♥️ @IranaPsychologicalAssociation 🧠
💎 مرزگزاری همیشه خوب است!
اما اگر سلسله مراتبی در آن رعایت نشود، بجای یک رفتار سالم، به یک رفتار پاتولوژیک بدل می گردد؛
البته که مرزگزاری ناسالم بهتر از بدون مرز و حریم بودم است!
📝 سلسله مراتب مرزبندی :
۱. مرزها مبتنی بر واقعیت باشند؛
۲. بیان حد و حدودات ها به شکل سالم و متناسب باشرایط باشد.
۳. رفتار مقابله ای با متجاوزان متناسب با نوع و میزان تجاوز ایشان باشد.
۴. در نهایت بپذیریم گاهی محکوم به مورد تجاوز واقع شدنیم و این جبرا بخت تلخ ماست!
۵. مرزها و معیارهای ما باید شناور و پویا باشد و نه بدون انعطاف.
🎓 نکات تکميلی در #پادکست زیر 👇
✅ https://t.me/IranaPsychologicalAssociation/1441 ✔️
🏅 ارتباط با مدیر و موسس IPA و IPC و دیگر مجامع بین المللی روانشناسی ، استاد #محمد_جواد_باغشینی 🎖 :
👑 https://instagram.com/mohammad.javad.baghshany ⚜
⚖ گفتمان تخصصی روانشناسی و #مشاوره در Ψ شورای بین المللی روانشناسی (I.P.C) :
🏯 @InternationalPsychologyCouncil 💬
🏛 انجمن روانشناسی ایرانا (I.P.A) Ψ مرجعی معتبر برای ارتقای سواد #روانشناسی عموم و روانشناسان :
♥️ @IranaPsychologicalAssociation 🧠
09.04.202508:06
『اختلال دوقطبی از منظر روانکاوی:
بررسی دیدگاه فروید ولکان』
✍فروید روان انسان را به سه بخش تقسیم میکند: نهاد (id)، من (ego) و فرامن (superego). در این چارچوب:
❒مانیا:فروید مانیا را در پی افسردگی میداند. در مقالهی "عزا و مالیخولیا"، او توضیح میدهد که در افسردگی، موضوع عشقی از دست رفته درونفکنی میشود (سوژه آن را در خود فرو میبرد) و خود را سرزنش میکند.در مانیا، این سوگواری ناتمام بهطور ناگهانی به پایان میرسد؛ نه به این دلیل که حل شده، بلکه چون واپسزده شده است. در نتیجه، انرژی روانی آزاد میشود و خلق بالا میرود، ولی این شادی، در واقع دفاعی است، نه واقعی.نوعی انکار فقدان در کار است. شور و انرژی مانیا، شاید طغیانی علیه سوگواری باشد؛ به شکلی افراطی و دفاعی.
❒افسردگی:در افسردگی، «من» در برابر فشارهای «فرامن» تسلیم میشود. سرزنشها، احساس گناه، و کاهش لیبیدو (میل زندگی) همه نشانهی این است که سوژه با درونیسازیِ یک فقدان، به خود حمله میکند.
❒از دید لکان:لکانیها با مفاهیمی مانند سوژهی شقاقیافته، میل، ابژهی a، و نظمهای خیالی، نمادین، و واقع کار میکنند. از این منظر، دوقطبی نوعی شکست در تنظیم جایگاه سوژه در زبان و میل است.
❒مانیا:در وضعیت مانیایی، سوژه وارد نوعی فقدانِ فقدان میشود. یعنی آن فاصلهای که میان سوژه و میلاش هست (که باعث حرکت و معنا میشود)، از بین میرود.سوژهی مانیایی ممکن است خود را کاملاً با "نام پدر" یا نظم نمادین یکی بپندارد؛ گویی قانون را پشت سر گذاشته، در مرکز جهان ایستاده، و دیگر میل ندارد چون همهچیز دارد. این یک توهم است، اما توهمی شدیداً پرنشاط.مانیا میتواند شکلی از انکار شکاف سوژه باشد. شور کاذب، نتیجهی عدم پذیرش خلأ بنیادین میل است.
❒افسردگی:در افسردگی، این بار سوژه با واقعِ فقدان مواجه میشود، اما نه بهشیوهای که آن را بپذیرد، بلکه در شکل انفعال کامل. گویی ابژهی میل بهکلی محو شده، و هیچ دلیلی برای کنش یا سخن وجود ندارد.اینجا هم ما با میل مواجهایم، اما نه بهشکل حرکت، بلکه بهشکل فلج روانی.
👁🗨در اختلال دوقطبی، سوژه نوسان میکند بین انکار فقدان (مانیا) و غرقشدن در فقدان (افسردگی). این وضعیت، نوعی گسست در رابطه با میل، ابژهی میل، و جایگاه سوژه در زبان است. فروید آن را از منظر کارِ سوگواری و لیبیدو میبیند، و لکان آن را بر بستر فقدان نمادین و ساختار زبان تحلیل میکند.
╭─ɢʀᴏᴜᴘ ┈┈┈┈┈┈•✧𝑚𝑒𝑙𝑖𝑠𝑠𝑎
🏛➛ @humanismpsychology
╰──┈•™
بررسی دیدگاه فروید ولکان』
✍فروید روان انسان را به سه بخش تقسیم میکند: نهاد (id)، من (ego) و فرامن (superego). در این چارچوب:
❒مانیا:فروید مانیا را در پی افسردگی میداند. در مقالهی "عزا و مالیخولیا"، او توضیح میدهد که در افسردگی، موضوع عشقی از دست رفته درونفکنی میشود (سوژه آن را در خود فرو میبرد) و خود را سرزنش میکند.در مانیا، این سوگواری ناتمام بهطور ناگهانی به پایان میرسد؛ نه به این دلیل که حل شده، بلکه چون واپسزده شده است. در نتیجه، انرژی روانی آزاد میشود و خلق بالا میرود، ولی این شادی، در واقع دفاعی است، نه واقعی.نوعی انکار فقدان در کار است. شور و انرژی مانیا، شاید طغیانی علیه سوگواری باشد؛ به شکلی افراطی و دفاعی.
❒افسردگی:در افسردگی، «من» در برابر فشارهای «فرامن» تسلیم میشود. سرزنشها، احساس گناه، و کاهش لیبیدو (میل زندگی) همه نشانهی این است که سوژه با درونیسازیِ یک فقدان، به خود حمله میکند.
❒از دید لکان:لکانیها با مفاهیمی مانند سوژهی شقاقیافته، میل، ابژهی a، و نظمهای خیالی، نمادین، و واقع کار میکنند. از این منظر، دوقطبی نوعی شکست در تنظیم جایگاه سوژه در زبان و میل است.
❒مانیا:در وضعیت مانیایی، سوژه وارد نوعی فقدانِ فقدان میشود. یعنی آن فاصلهای که میان سوژه و میلاش هست (که باعث حرکت و معنا میشود)، از بین میرود.سوژهی مانیایی ممکن است خود را کاملاً با "نام پدر" یا نظم نمادین یکی بپندارد؛ گویی قانون را پشت سر گذاشته، در مرکز جهان ایستاده، و دیگر میل ندارد چون همهچیز دارد. این یک توهم است، اما توهمی شدیداً پرنشاط.مانیا میتواند شکلی از انکار شکاف سوژه باشد. شور کاذب، نتیجهی عدم پذیرش خلأ بنیادین میل است.
❒افسردگی:در افسردگی، این بار سوژه با واقعِ فقدان مواجه میشود، اما نه بهشیوهای که آن را بپذیرد، بلکه در شکل انفعال کامل. گویی ابژهی میل بهکلی محو شده، و هیچ دلیلی برای کنش یا سخن وجود ندارد.اینجا هم ما با میل مواجهایم، اما نه بهشکل حرکت، بلکه بهشکل فلج روانی.
👁🗨در اختلال دوقطبی، سوژه نوسان میکند بین انکار فقدان (مانیا) و غرقشدن در فقدان (افسردگی). این وضعیت، نوعی گسست در رابطه با میل، ابژهی میل، و جایگاه سوژه در زبان است. فروید آن را از منظر کارِ سوگواری و لیبیدو میبیند، و لکان آن را بر بستر فقدان نمادین و ساختار زبان تحلیل میکند.
╭─ɢʀᴏᴜᴘ ┈┈┈┈┈┈•✧𝑚𝑒𝑙𝑖𝑠𝑠𝑎
🏛➛ @humanismpsychology
╰──┈•™
16.04.202517:32
『 رواندرمانی دیالکتیکی (DBT) 』
❒رواندرمانی دیالکتیکی (DBT) روشی موثر برای مدیریت اختلالات هیجانی و رفتارهای خودتخریبی است که بر اساس مفهوم "دیالکتیک"، یعنی ترکیب دو ایده متضاد (پذیرش و تغییر) بنا شده است. این دو مفهوم به افراد کمک میکند تا واقعیتهای دشوار زندگی را بپذیرند و در عین حال به سمت تغییر مثبت حرکت کنند.
❒چهار مهارت اصلی DBT شامل:
➊ذهنآگاهی (Mindfulness):
~ توجه آگاهانه به تجربیات بدون قضاوت.
~ شامل تمرینهای مشاهده، توصیف و مشارکت کامل در لحظه.
➋تحمل پریشانی (Distress Tolerance):
~یادگیری مدوام در شرایط دشوار بدون گرایش به رفتارهای خودتخریبی.
~ تکنیکهای کلیدی شامل پرت کردن حواس و آرامسازی خود با پنج حس.
➌تنظیم هیجانی (Emotion Regulation):
~شناسایی و مدیریت هیجانات.
~تقویت هیجانات مثبت و کاهش شدت هیجانات منفی.
➍ارتباط بینفردی (Interpersonal Effectiveness):
~برقراری ارتباط مؤثر با دیگران.
~بیان نیازها و حفظ روابط سالم.
❒پذیرش رادیکال: چتری در میان باران
مفهوم "پذیرش رادیکال" یکی از مهمترین عناصر DBT است که با استعاره تصویر همخوانی عمیقی دارد. رابینز و چاپمن این مفهوم را به عنوان "پذیرش کامل واقعیت بدون مقاومت" تعریف میکنند.
✍پذیرش رادیکال به معنای:
✔️ تصدیق کامل: وجود مشکلات، بیماریها، فقدانها)
✔️درک اینکه مقاومت در برابر واقعیت غیرقابل تغییر، تنها رنج را افزایش میدهد
✔️گشودگی به تجربه لحظه حاضر، حتی اگر دردناک باشد
❒رویکرد DBT به ما میآموزد که:
① رنج بخشی از زندگی است و نمیتوان آن را حذف کرد (باران)
② ما میتوانیم مهارتهایی بیاموزیم که به ما کمک کنند در میان رنج، روشنایی و معنا را حفظ کنیم (چتر)
③این مهارتها نیازمند تلاش، آموزش و ممارست مستمر هستند (بالا رفتن از نردبان)
✍روان درمانی دیالکتیک به افراد این امکان را میدهد که با یادگیری این مهارتها، کیفیت زندگی خود را بهبود بخشند و به زندگیای ارزشمند و سالم دست یابند. این رویکرد همچنین به ترمیم آسیبهای هیجانی و بهبود روابط بینفردی کمک می کند.
╭─ɢʀᴏᴜᴘ ┈┈┈┈┈┈•✧𝑚𝑒𝑙𝑖𝑠𝑠𝑎
🏛➛ @humanismpsychology
╰──┈•™
❒رواندرمانی دیالکتیکی (DBT) روشی موثر برای مدیریت اختلالات هیجانی و رفتارهای خودتخریبی است که بر اساس مفهوم "دیالکتیک"، یعنی ترکیب دو ایده متضاد (پذیرش و تغییر) بنا شده است. این دو مفهوم به افراد کمک میکند تا واقعیتهای دشوار زندگی را بپذیرند و در عین حال به سمت تغییر مثبت حرکت کنند.
❒چهار مهارت اصلی DBT شامل:
➊ذهنآگاهی (Mindfulness):
~ توجه آگاهانه به تجربیات بدون قضاوت.
~ شامل تمرینهای مشاهده، توصیف و مشارکت کامل در لحظه.
➋تحمل پریشانی (Distress Tolerance):
~یادگیری مدوام در شرایط دشوار بدون گرایش به رفتارهای خودتخریبی.
~ تکنیکهای کلیدی شامل پرت کردن حواس و آرامسازی خود با پنج حس.
➌تنظیم هیجانی (Emotion Regulation):
~شناسایی و مدیریت هیجانات.
~تقویت هیجانات مثبت و کاهش شدت هیجانات منفی.
➍ارتباط بینفردی (Interpersonal Effectiveness):
~برقراری ارتباط مؤثر با دیگران.
~بیان نیازها و حفظ روابط سالم.
❒پذیرش رادیکال: چتری در میان باران
مفهوم "پذیرش رادیکال" یکی از مهمترین عناصر DBT است که با استعاره تصویر همخوانی عمیقی دارد. رابینز و چاپمن این مفهوم را به عنوان "پذیرش کامل واقعیت بدون مقاومت" تعریف میکنند.
✍پذیرش رادیکال به معنای:
✔️ تصدیق کامل: وجود مشکلات، بیماریها، فقدانها)
✔️درک اینکه مقاومت در برابر واقعیت غیرقابل تغییر، تنها رنج را افزایش میدهد
✔️گشودگی به تجربه لحظه حاضر، حتی اگر دردناک باشد
❒رویکرد DBT به ما میآموزد که:
① رنج بخشی از زندگی است و نمیتوان آن را حذف کرد (باران)
② ما میتوانیم مهارتهایی بیاموزیم که به ما کمک کنند در میان رنج، روشنایی و معنا را حفظ کنیم (چتر)
③این مهارتها نیازمند تلاش، آموزش و ممارست مستمر هستند (بالا رفتن از نردبان)
✍روان درمانی دیالکتیک به افراد این امکان را میدهد که با یادگیری این مهارتها، کیفیت زندگی خود را بهبود بخشند و به زندگیای ارزشمند و سالم دست یابند. این رویکرد همچنین به ترمیم آسیبهای هیجانی و بهبود روابط بینفردی کمک می کند.
╭─ɢʀᴏᴜᴘ ┈┈┈┈┈┈•✧𝑚𝑒𝑙𝑖𝑠𝑠𝑎
🏛➛ @humanismpsychology
╰──┈•™
11.04.202518:39
♥️ زیر ساخت های روانی #مرز_گزاری چیست؟
♦️ اصول تعیین #چهارچوب و #حریم هایمان در زندگی؛
♦️ آیا همیشه باید با #متجاوز مقابله کنیم!؟
🎧 #پادکست سفارشی در توضیح تکمیلی این پست 👇
✅ https://t.me/c/1723710843/1424 ✔️
🎓 برترین کانال تخصصی #آموزش #ACT فارسی 👇
🩺 @Acceptance_Commitment_Therapy 💎
🗣 معتبر ترین مجمع گفتمان و #پرسش و #پاسخ #اکت 👇
🩺 @AcceptanceCommitmentTherapy 💎
🏅 ارتباط با مدیر و موسس IPA و IPC و دیگر مجامع بین المللی روانشناسی ، استاد محمد جواد باغشینی 🎖 :
👑 https://instagram.com/mohammad.javad.baghshany ⚜
⚖ گفتمان تخصصی روانشناسی و #مشاوره در، Ψ شورای بین المللی روانشناسی (I.P.C) :
🛕 @InternationalPsychologyCouncil 💬
🏛 انجمن روانشناسی ایرانا (I.P.A) Ψ مرجعی معتبر برای ارتقای سواد #روانشناسی عموم و روانشناسان :
♥️ @IranaPsychologicalAssociation 🧠
♦️ اصول تعیین #چهارچوب و #حریم هایمان در زندگی؛
♦️ آیا همیشه باید با #متجاوز مقابله کنیم!؟
🎧 #پادکست سفارشی در توضیح تکمیلی این پست 👇
✅ https://t.me/c/1723710843/1424 ✔️
🎓 برترین کانال تخصصی #آموزش #ACT فارسی 👇
🩺 @Acceptance_Commitment_Therapy 💎
🗣 معتبر ترین مجمع گفتمان و #پرسش و #پاسخ #اکت 👇
🩺 @AcceptanceCommitmentTherapy 💎
🏅 ارتباط با مدیر و موسس IPA و IPC و دیگر مجامع بین المللی روانشناسی ، استاد محمد جواد باغشینی 🎖 :
👑 https://instagram.com/mohammad.javad.baghshany ⚜
⚖ گفتمان تخصصی روانشناسی و #مشاوره در، Ψ شورای بین المللی روانشناسی (I.P.C) :
🛕 @InternationalPsychologyCouncil 💬
🏛 انجمن روانشناسی ایرانا (I.P.A) Ψ مرجعی معتبر برای ارتقای سواد #روانشناسی عموم و روانشناسان :
♥️ @IranaPsychologicalAssociation 🧠
Repost qilingan:
🔖برترین های تلگرام🔖

07.04.202518:35
📌📌📌
💎برترین کانالهای تلگرام:
🔹هماهنگی جهت تبادل:
@mrsmafd
💎برترین کانالهای تلگرام:
🔹هماهنگی جهت تبادل:
@mrsmafd
Ko'rsatilgan 1 - 13 dan 13
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.