08.05.202521:40
قشقرق خلیج فارس و خلیج عربی: دیدن پر خویش در تیر این مناقشه
هنوز گوگل و جیمیل سروری در سپهر اینترنت را از یاهو و یاهو میل نگرفته بودند. از شبکه های اجتماعی هم خبری نبود. مانده بود که اولین شبکه نسبتاً اجتماعیِ اینک منقرض، یعنی اورکات، هم بیاید. هر از چند گاهی ایمیلی میآمد که چه نشستهاید که نام خلیج فارس را عربی کردهاند و بشتابید برای امضا.
تقلیب خلیج فارس یا تقدیم این آبراهه و نفت ایران به غیر ایرانیان تیری است که در نصب پرهای اطراف آن برای خوش نشستن بر هدف،خود مشارکت داشتهایم. در کمال تعجب بریدهای از یک روزنامه منتشر میشود که در آن دکتر محمد مصدق در تختخواب، منشی موتمر عالم اسلامی را همراه دکتر کریم سنجابی، وزیر فرهنگ به حضور پذیرفته، میگوید:
"
در ادامه این جمله را برای ماله کشی آن میآورند: پاکستان میتواند نفت ایران را به قیمت ارزانتری بخرد . اگر نماد هویت لیبرال در ایران این طور به رجاله آباد بی آینده با ژنرالهای گانگسترش حاتم بخشی کند، بسیار بیشتر مایه شگفتی است تا تلاش حاکم شرع سیار برای نامیدن خلیج فارس با عنوان خلیج اسلامی (احتمالاً در مصاحبه با نوشابه امیری).
وقتی که بعد از یکسال زحمات فراوانِ هنرمندان مشهدی، یکشبه نقاشیهای داستانهای شاهنامه در میدان فردوسی مشهد پاک میشود، چه جایی برای گله مندی است از این که بر خلیج فارس نام دیگری نهند؟
اینک دولابچههای قدیمی را میکاوند برای این که در نقشههای قدیمی نشان دهند که نام این آبراهه خلیج فارس یا شاخاب پارس بوده است. برای جهانیان، و به طریق اولی برای سرور بنگاههای معاملات ملکی دو عالم اینها باد هواست؛ سند جور کردن مگر برایشان کاری دارد؟ تنها یک بار به درستی و البته در اوج قدرت، شاه در مصاحبه با مایک والاس به سابقۀ تاریخی خلیج فارس در اسناد اشاره کرد و دهانش را بست. آن برگ استفاده شده است، باید برگهای دیگری در پوکر سیاست که پر از دروغ و بلوف است رو کرد.
به دلتان صابون نزنید؛ از ظن خود یارتان میشوند
تازهترین دسته گلی که به آب داده شد، عنوان خلیج دوستی است. در زرورقهای ملی گرایی و اسلام گرایی، تنههای ستبری از فاشیسم پنهان شده است. ایرانیان بهتر است کمتر حرف زده بیشتر عمل کنند. هیچگاه اسلام آوردن ایرانیان از سوی مدعیان مسلمان خلیج عربی جدی گرفته نشده است؛ حال میخواهد جمال عبدالناصر باشد که یکی از سردمداران ادعای خلیج عربی بود، با این که نظر لطفی به دکتر مصدق داشت، یا شیخ الازهر یا اسلام گرایان ترکیه. با جان سختیِ ساختار قبیلهای و لایهمند دنیای عرب هر گونه خوش خیالی زهر هلاهل است. در این ساختار، عرب بر اعرابی برتری ذاتی داشته مقام برتر در بین عرب به قبیلۀ قریش میرسد؛ قبیلۀ سعودی با زور به موقعیت و سروری فعلی در میان اعراب رسیده تحمل میشود. بقیه ول معطلاند، از جمله سنیهای ایران.
از نظر اسلام گرایان ترکیه و در راس همه، اردوغان، آثاری از اسلام در ایرانیان دیده نمیشود. حتی دشمن شماره یک وی، فتح الله گولن فقید هم با غیظ و غضب از ایرانیان یاد میکرد.
از تجربیات چند سالۀ اخیر برمیآید که دنیای عرب در همدستی با اسرائیل نسبت به همکاری با ایرانیان تردیدی نداشته، پیشنهادهای خلیج اسلامی، خلیج دوستی، دنیای اسلام و عبارات برساخته و برآمده از ساده اندیشی خودمان همان انعکاس مورد نظر ما را در گنبد جمجمۀ دیگران نخواهد یافت. بیپردهپوشی جولانی را به فرانسه دعوت کرده چه زود از لغو مشروط تحریمهای اروپا علیه سوریه حمایت میکنند؛ تغییر نام خلیج فارس که چیزی نیست؛ قدرت نرم مهم است.
در چه صورتی اطلاق خلیج فارس به جای خلیج عربی بر این آبراهه واجد تفاوتی خواهد بود؟
اگر روند حرکت شتابان به سوی غیر قابل زیست شدن ایران را کند کردیم، حرفی برای گفتن خواهیم داشت. مراقب فرسایش وحشتناک خاک و فرونشست دهشتناک زمین، و خشکی خوفناک سرزمین باشیم. در توهم توسعه، چنان از سرمایه آب و خاک به عنوان بستر توسعه غافل ماندیم که وقتی نهایت تلاش را برای سری توی سرهای کشورهای توسعه یافته درآوردیم، از ریشه خود غافل شدیم. حسرتِ واهیِ شیرین کردن آب دریا توسط عربستان و کویرهای دریایی ناشی از آن، و خطر آب خاکستری ناشی از انتقال آب دریا به کویر مرکزی ایران نیز ریشهمان را میخشکاند.
دلبستۀ نام خلیج فارس هستید؟ بسمالله، با همین ۵ مورد شروع کنیم:
"
که ثوابش از هفتاد سال عبادت احتمالا بیشتر است.
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۲/۱۹
https://t.me/ksharifiRRB
هنوز گوگل و جیمیل سروری در سپهر اینترنت را از یاهو و یاهو میل نگرفته بودند. از شبکه های اجتماعی هم خبری نبود. مانده بود که اولین شبکه نسبتاً اجتماعیِ اینک منقرض، یعنی اورکات، هم بیاید. هر از چند گاهی ایمیلی میآمد که چه نشستهاید که نام خلیج فارس را عربی کردهاند و بشتابید برای امضا.
تقلیب خلیج فارس یا تقدیم این آبراهه و نفت ایران به غیر ایرانیان تیری است که در نصب پرهای اطراف آن برای خوش نشستن بر هدف،خود مشارکت داشتهایم. در کمال تعجب بریدهای از یک روزنامه منتشر میشود که در آن دکتر محمد مصدق در تختخواب، منشی موتمر عالم اسلامی را همراه دکتر کریم سنجابی، وزیر فرهنگ به حضور پذیرفته، میگوید:
نفت ایرانتنها بایران تعلق ندارد بلکه متعلق به ملل اسلامی است.
"
در ادامه این جمله را برای ماله کشی آن میآورند: پاکستان میتواند نفت ایران را به قیمت ارزانتری بخرد . اگر نماد هویت لیبرال در ایران این طور به رجاله آباد بی آینده با ژنرالهای گانگسترش حاتم بخشی کند، بسیار بیشتر مایه شگفتی است تا تلاش حاکم شرع سیار برای نامیدن خلیج فارس با عنوان خلیج اسلامی (احتمالاً در مصاحبه با نوشابه امیری).
وقتی که بعد از یکسال زحمات فراوانِ هنرمندان مشهدی، یکشبه نقاشیهای داستانهای شاهنامه در میدان فردوسی مشهد پاک میشود، چه جایی برای گله مندی است از این که بر خلیج فارس نام دیگری نهند؟
اینک دولابچههای قدیمی را میکاوند برای این که در نقشههای قدیمی نشان دهند که نام این آبراهه خلیج فارس یا شاخاب پارس بوده است. برای جهانیان، و به طریق اولی برای سرور بنگاههای معاملات ملکی دو عالم اینها باد هواست؛ سند جور کردن مگر برایشان کاری دارد؟ تنها یک بار به درستی و البته در اوج قدرت، شاه در مصاحبه با مایک والاس به سابقۀ تاریخی خلیج فارس در اسناد اشاره کرد و دهانش را بست. آن برگ استفاده شده است، باید برگهای دیگری در پوکر سیاست که پر از دروغ و بلوف است رو کرد.
به دلتان صابون نزنید؛ از ظن خود یارتان میشوند
تازهترین دسته گلی که به آب داده شد، عنوان خلیج دوستی است. در زرورقهای ملی گرایی و اسلام گرایی، تنههای ستبری از فاشیسم پنهان شده است. ایرانیان بهتر است کمتر حرف زده بیشتر عمل کنند. هیچگاه اسلام آوردن ایرانیان از سوی مدعیان مسلمان خلیج عربی جدی گرفته نشده است؛ حال میخواهد جمال عبدالناصر باشد که یکی از سردمداران ادعای خلیج عربی بود، با این که نظر لطفی به دکتر مصدق داشت، یا شیخ الازهر یا اسلام گرایان ترکیه. با جان سختیِ ساختار قبیلهای و لایهمند دنیای عرب هر گونه خوش خیالی زهر هلاهل است. در این ساختار، عرب بر اعرابی برتری ذاتی داشته مقام برتر در بین عرب به قبیلۀ قریش میرسد؛ قبیلۀ سعودی با زور به موقعیت و سروری فعلی در میان اعراب رسیده تحمل میشود. بقیه ول معطلاند، از جمله سنیهای ایران.
از نظر اسلام گرایان ترکیه و در راس همه، اردوغان، آثاری از اسلام در ایرانیان دیده نمیشود. حتی دشمن شماره یک وی، فتح الله گولن فقید هم با غیظ و غضب از ایرانیان یاد میکرد.
از تجربیات چند سالۀ اخیر برمیآید که دنیای عرب در همدستی با اسرائیل نسبت به همکاری با ایرانیان تردیدی نداشته، پیشنهادهای خلیج اسلامی، خلیج دوستی، دنیای اسلام و عبارات برساخته و برآمده از ساده اندیشی خودمان همان انعکاس مورد نظر ما را در گنبد جمجمۀ دیگران نخواهد یافت. بیپردهپوشی جولانی را به فرانسه دعوت کرده چه زود از لغو مشروط تحریمهای اروپا علیه سوریه حمایت میکنند؛ تغییر نام خلیج فارس که چیزی نیست؛ قدرت نرم مهم است.
در چه صورتی اطلاق خلیج فارس به جای خلیج عربی بر این آبراهه واجد تفاوتی خواهد بود؟
اگر روند حرکت شتابان به سوی غیر قابل زیست شدن ایران را کند کردیم، حرفی برای گفتن خواهیم داشت. مراقب فرسایش وحشتناک خاک و فرونشست دهشتناک زمین، و خشکی خوفناک سرزمین باشیم. در توهم توسعه، چنان از سرمایه آب و خاک به عنوان بستر توسعه غافل ماندیم که وقتی نهایت تلاش را برای سری توی سرهای کشورهای توسعه یافته درآوردیم، از ریشه خود غافل شدیم. حسرتِ واهیِ شیرین کردن آب دریا توسط عربستان و کویرهای دریایی ناشی از آن، و خطر آب خاکستری ناشی از انتقال آب دریا به کویر مرکزی ایران نیز ریشهمان را میخشکاند.
دلبستۀ نام خلیج فارس هستید؟ بسمالله، با همین ۵ مورد شروع کنیم:
"
👈 نجات سرزمین از خشکی، فرونشست، و فرسایش خاک،"
👈 انبوه کردن صف گردشگران خارجی و مشتاقان توریسم در ایران
👈 تُنُک کردن صف مشتاقان ویزا و متقاضیان آزمون IELTS
👈 تعهد به آیین مصالحه و پاسپورت قدرتمند.
👈 تغییر جهت از اقتصاد آب محور به اقتصاد پایدار
که ثوابش از هفتاد سال عبادت احتمالا بیشتر است.
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۲/۱۹
https://t.me/ksharifiRRB
01.05.202517:39
در پیوند با پستِ کوری آموزشی و پژوهشی ۴۰: پیامدهای فلسفِیِ تعریفِ هوش مصنوعی یکی از خوانندگان نقدی نوشته که نسبت به دیدگاه "لوحبان" محافظه کارانه تر است، اما به دلیل انسجام متن، شیوۀ استدلال قوی، و گشودن دیدگاهی دیگر، به ویژه اشاره به مفاهیمی چون وجدان و اخلاق، و مهمتر از همه، آیین مقدس آزادی بیان و لزوم خلق فرصت برابر برای شنیدن صدای همگان، این متن، که غنای کانال لوح را افزایش میدهد، به عنوان پست مهمان منتشر می گردد؛ امید که جسارت نوشتن و گشودن دیدگاه های جدید و دیالوگ را در سایر خوانندگان و دوستداران "لوح" برانگیزد. با سپاس از ایشان.
شاید در دوران نوزادی و پاگرفتن هوش مصنوعی باشیم اما از نظر فلسفی برای من در "طِب" دید محافظهکارانه نسبت به هوش مصنوعی وجود داره از چند بابت:
عدم وجود "ذهن خود آگاه" یا آنطور که سارتر میگفت: باشنده لِنفسه "being_for_itself"
علوم تجربی علومی هستند که از مسیر استدلال استقرایی بدست آمدهاند، اغلب در مواقع مواجهه با کیس یا بیمار ما به دید سابجکتیو subjective یک فرد نسبت به موضوع نیاز داریم که این فرد میتواند یک پزشک با تجربه مواجهه با کیسها یا بیمارهای اینچنینی را داشته باشد اما نتایج حاصله از هوش مصنوعی که بر مبنای دیتا و دادههای ورودی به آن است اغلب دیدی آبجکتیو objective به موضوع دارد.
عدم اهمیت به عاقبت "consequences"! هوش مصنوعی در این مرحله بدون توجه به تاوان، نظام پاداش و جزا و عواقبی که میتواند به خاطر نظرات و تصمیمگیریهایاش باشد تصمیم میگیرد و راهنمایی میکند.
فلسفه در گذر صدها سال در دل جامعه انسان رشد و تکامل پیدا کرده، مفاهیمی چون "اخلاق éthique"، "وجدان Conscience" و دیگر مواردی از این قبیل برای هوش مصنوعی نه تعریف شده و نه قابل درک است (شاید فعلا).
بنابر این منطقی به نظر میرسه که لااقل در علوم درمانگاهی Clinical sciences ما آخرین جبهه باشیم که وظایفمان را به هوش مصنوعی بسپریم.
شاید در حد استفاده ابزاری و با نظارت یک هوش انسانی بشود از آن استفاده کرد.
اما هیچکس از جمع موجود حاضر است کار معاینه، تشخیص و درمان عزیزی را به هوش مصنوعی محول کند؟
امیرحسین تقی آبادی،
دانشجوی سال آخر دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۲/۱۱
شاید در دوران نوزادی و پاگرفتن هوش مصنوعی باشیم اما از نظر فلسفی برای من در "طِب" دید محافظهکارانه نسبت به هوش مصنوعی وجود داره از چند بابت:
عدم وجود "ذهن خود آگاه" یا آنطور که سارتر میگفت: باشنده لِنفسه "being_for_itself"
علوم تجربی علومی هستند که از مسیر استدلال استقرایی بدست آمدهاند، اغلب در مواقع مواجهه با کیس یا بیمار ما به دید سابجکتیو subjective یک فرد نسبت به موضوع نیاز داریم که این فرد میتواند یک پزشک با تجربه مواجهه با کیسها یا بیمارهای اینچنینی را داشته باشد اما نتایج حاصله از هوش مصنوعی که بر مبنای دیتا و دادههای ورودی به آن است اغلب دیدی آبجکتیو objective به موضوع دارد.
عدم اهمیت به عاقبت "consequences"! هوش مصنوعی در این مرحله بدون توجه به تاوان، نظام پاداش و جزا و عواقبی که میتواند به خاطر نظرات و تصمیمگیریهایاش باشد تصمیم میگیرد و راهنمایی میکند.
فلسفه در گذر صدها سال در دل جامعه انسان رشد و تکامل پیدا کرده، مفاهیمی چون "اخلاق éthique"، "وجدان Conscience" و دیگر مواردی از این قبیل برای هوش مصنوعی نه تعریف شده و نه قابل درک است (شاید فعلا).
بنابر این منطقی به نظر میرسه که لااقل در علوم درمانگاهی Clinical sciences ما آخرین جبهه باشیم که وظایفمان را به هوش مصنوعی بسپریم.
شاید در حد استفاده ابزاری و با نظارت یک هوش انسانی بشود از آن استفاده کرد.
اما هیچکس از جمع موجود حاضر است کار معاینه، تشخیص و درمان عزیزی را به هوش مصنوعی محول کند؟
امیرحسین تقی آبادی،
دانشجوی سال آخر دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۲/۱۱
25.04.202514:26
کوری آموزشی و پژوهشی۳۹: بخش ۲) یک باگ جان سخت در جان آموزش و سیاست آموزشی-مقاله چاپ شده در نامه فرهنگستان علوم پایه
ادامه از بخش ۳۸-
برخلاف نظام دانشگاهی در جهان که ایدۀ آن از دل کالجهای حوزههای علمیه مسیحی سربرآورد، در ایران مفهومی وارداتی بود. در اروپا دانشگاه و صنعت پا به پای هم رشد کردند، اما در ایران ایده و فلسفهای برای آن وجود نداشت و به اهمیت آن هم توجه نشد و هنوز هم نمیشود. هدف اصلی از پایه گذاری دانشگاه در ایران، تربیت نیروی بوروکرات و تکنوکرات بود. اینک زمان پارادایم شیفت در نگرش به این موضوع فرا رسیده است. در این مقاله، استراتژی برنامههای آموزشی بر اساس القای توانمندیهای
ادامه در بخش ۴۰
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/٢/٥
https://t.me/ksharifiRRB
ادامه از بخش ۳۸-
برخلاف نظام دانشگاهی در جهان که ایدۀ آن از دل کالجهای حوزههای علمیه مسیحی سربرآورد، در ایران مفهومی وارداتی بود. در اروپا دانشگاه و صنعت پا به پای هم رشد کردند، اما در ایران ایده و فلسفهای برای آن وجود نداشت و به اهمیت آن هم توجه نشد و هنوز هم نمیشود. هدف اصلی از پایه گذاری دانشگاه در ایران، تربیت نیروی بوروکرات و تکنوکرات بود. اینک زمان پارادایم شیفت در نگرش به این موضوع فرا رسیده است. در این مقاله، استراتژی برنامههای آموزشی بر اساس القای توانمندیهای
👈آموزش فراگیربا محتوا و چینش واحدهای درسی چالاک، مجهز به امکانات نرم افزاری روز (به ویژه هوش مصنوعی) و متمرکز بر مهارت حرفهای مطابق با نیازهای جامعه به جای برنامههای درسی تنشزا، توانفرسا، و علمیِ صرفِ فعلی،و بیتوجه به مهارت حرفهای مورد بحث قرار گرفته است.
👈قوۀ تفکر نقادانه
👈میل به آموزش مداوم
👈صلاحیت و کفایت حرفهای،
ادامه در بخش ۴۰
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/٢/٥
https://t.me/ksharifiRRB
Кайра бөлүшүлгөн:
ماهروز

21.04.202515:02
آیین سربازی
آقایی به نام وزیر آموزش و پرورش گفته است:
"با افتخار سرباز سردار رادان هستم".
به نظر من سرباز سردار رادان بودن، هیچ نکته منفی ندارد. اما به دو صورت قابل اجراست:
۱. فردی که چنین گفته است، از پشت میز وزارت برخیزد. لباس نیروی انتظامی بپوشد. به یکی از واحدهای این نیرو برود و آنجا وظیفه سربازی خود را انجام دهد.
۲. آن که چنین گفته، سردار و سربازان ایشان را به آموزش و پرورش فراخواند و آنجا را حوزه استحفاظی نیروی انتظامی قرار دهد.
روش اول هم ممکن است و هم معقول. نفع میلیونها دانش آموز و هزاران معلم هم در آن است. اما روش دوم ناموجه، ناممکن و مسئلهبرانگیز است. نه به نفع دانشآموزان است. نه به نفع معلمان است. نه به نفع آقایی است که بهنام وزیر آموزش و پرورش از او نام میبرند و نه به نفع سردار و نیروی تحت امر اوست.
می گویید نه؟ بفرمایید: این گوی و این میدان. ولی فراموش نکنید که "آزموده را آزمودن خطاست".
|عبدالرحیم قنوات|
دانشگاه فردوسی مشهد
اول اردی بهشت ماه جلالی (۱۴۰۴)
🆔 @mahrooz87
آقایی به نام وزیر آموزش و پرورش گفته است:
"با افتخار سرباز سردار رادان هستم".
به نظر من سرباز سردار رادان بودن، هیچ نکته منفی ندارد. اما به دو صورت قابل اجراست:
۱. فردی که چنین گفته است، از پشت میز وزارت برخیزد. لباس نیروی انتظامی بپوشد. به یکی از واحدهای این نیرو برود و آنجا وظیفه سربازی خود را انجام دهد.
۲. آن که چنین گفته، سردار و سربازان ایشان را به آموزش و پرورش فراخواند و آنجا را حوزه استحفاظی نیروی انتظامی قرار دهد.
روش اول هم ممکن است و هم معقول. نفع میلیونها دانش آموز و هزاران معلم هم در آن است. اما روش دوم ناموجه، ناممکن و مسئلهبرانگیز است. نه به نفع دانشآموزان است. نه به نفع معلمان است. نه به نفع آقایی است که بهنام وزیر آموزش و پرورش از او نام میبرند و نه به نفع سردار و نیروی تحت امر اوست.
می گویید نه؟ بفرمایید: این گوی و این میدان. ولی فراموش نکنید که "آزموده را آزمودن خطاست".
|عبدالرحیم قنوات|
دانشگاه فردوسی مشهد
اول اردی بهشت ماه جلالی (۱۴۰۴)
🆔 @mahrooz87
04.04.202516:04
مکان پیشنهادی برای احداث دانشکدۀ هنرهای زیبا در شهر و دانشگاه فردوسی مشهد
سلام بر دکتر شریفی عزیز
سال نو بر شما و خانواده محترم مبارک باشد.
خیلی ممنون بابت متنی که به اشتراک گذاشتید. به نظر بنده اگر قرار بر تاسیس دانشکده هنرهای زیبا است، بهترین جا در پردیس دانشگاه فردوسی، ساختمانی نزدیک به بلوار وکیل آباد، در همان شش هکتاری که نزدیک بود به شهرداری واگذار شود🤔، میباشد. مقتضی است برای آن آمفی تئاترهای سرپوشیده و روباز ساخته شده تمهیداتی اندیشیده شود تا عموم مردم بتوانند، در مناسبتها و برنامههایی که اجرا میشود، از آنها استفاده کنند.
اگر قرار بر تاسیس دانشکدۀ هنرهای زیبا (Fine Arts) باشد، جنب آرامگاه فردوسی نیز جای مناسبی به نظر میرسد.
با احترام
ارادتمند شما
دکتر محمد فارسی
هیئت علمی گروه بیوتکنولوژی و اصلاح نباتات
دانشکده کشاورزی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۰۱/۱۵
https://t.me/ksharifiRRB
سلام بر دکتر شریفی عزیز
سال نو بر شما و خانواده محترم مبارک باشد.
خیلی ممنون بابت متنی که به اشتراک گذاشتید. به نظر بنده اگر قرار بر تاسیس دانشکده هنرهای زیبا است، بهترین جا در پردیس دانشگاه فردوسی، ساختمانی نزدیک به بلوار وکیل آباد، در همان شش هکتاری که نزدیک بود به شهرداری واگذار شود🤔، میباشد. مقتضی است برای آن آمفی تئاترهای سرپوشیده و روباز ساخته شده تمهیداتی اندیشیده شود تا عموم مردم بتوانند، در مناسبتها و برنامههایی که اجرا میشود، از آنها استفاده کنند.
اگر قرار بر تاسیس دانشکدۀ هنرهای زیبا (Fine Arts) باشد، جنب آرامگاه فردوسی نیز جای مناسبی به نظر میرسد.
با احترام
ارادتمند شما
دکتر محمد فارسی
هیئت علمی گروه بیوتکنولوژی و اصلاح نباتات
دانشکده کشاورزی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۰۱/۱۵
https://t.me/ksharifiRRB
27.03.202518:22
دومین هدیه نوروزی به لوح: شعر عقاب از پرویز ناتل خانلری
شعر عقاب در ١٣٢١ در مجله مهر منتشر و به صادق هدایت پیشکش شد. دانشنامه ایرانیکا عقاب را سرشناسترین شعر فارسی قرن بیستم، و شفیعی کدکنی آن را در مایههای سنتی شاید موفقترین شعر از ۱۳۲۰ به بعد دانسته است. وی در مبارزه با بیسوادی توانست نظریۀ خود را به مرحلۀ اجرا (سپاه دانش و سازمان پیکار با بیسوادی) برساند.
شعر آن قدر جذبه داشت که دو تن از شاعران برجسته کرد (هەژار و سواره) آن را به کردی با برد اجتماعی زیاد ترجمه کردند. دست کم دو ترجمه آذری از آن وجود دارد. مرحوم جلال ملکشاه شاعر کرد سنندجی آن را در قالب شعر نیمایی (۱۳۵۴) بازسروده است.
برخی این شعر را ملهم از دختر سروان اثر الکساندر پوشکین دانستهاند؛ خانلری در اواخر عمر و پوشکین در اوج جوانی سرنوشتی تراژیک داشتند.
شعر عقاب خانلری را با صدای قدرتمند٬ وسیع٬ پراحساس و محکم خانم شیما طبسی، دانشجوی سال آخر دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد بشنوید. با گوش دادن به صدای ایشان٬ قطعاْ موافق خواهید بود که خواندن شعر عقاب در قالب شعر نیمایی اثر جلال ملکشاه را نیز باید اجرا نمایند.
https://t.me/ksharifiRRB
شعر عقاب در ١٣٢١ در مجله مهر منتشر و به صادق هدایت پیشکش شد. دانشنامه ایرانیکا عقاب را سرشناسترین شعر فارسی قرن بیستم، و شفیعی کدکنی آن را در مایههای سنتی شاید موفقترین شعر از ۱۳۲۰ به بعد دانسته است. وی در مبارزه با بیسوادی توانست نظریۀ خود را به مرحلۀ اجرا (سپاه دانش و سازمان پیکار با بیسوادی) برساند.
شعر آن قدر جذبه داشت که دو تن از شاعران برجسته کرد (هەژار و سواره) آن را به کردی با برد اجتماعی زیاد ترجمه کردند. دست کم دو ترجمه آذری از آن وجود دارد. مرحوم جلال ملکشاه شاعر کرد سنندجی آن را در قالب شعر نیمایی (۱۳۵۴) بازسروده است.
برخی این شعر را ملهم از دختر سروان اثر الکساندر پوشکین دانستهاند؛ خانلری در اواخر عمر و پوشکین در اوج جوانی سرنوشتی تراژیک داشتند.
شعر عقاب خانلری را با صدای قدرتمند٬ وسیع٬ پراحساس و محکم خانم شیما طبسی، دانشجوی سال آخر دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد بشنوید. با گوش دادن به صدای ایشان٬ قطعاْ موافق خواهید بود که خواندن شعر عقاب در قالب شعر نیمایی اثر جلال ملکشاه را نیز باید اجرا نمایند.
https://t.me/ksharifiRRB


03.05.202515:01
به مناسبت روز معلم و استاد
یادداشت تحلیلی در مورد سیاستهای آموزش عالی
وارونگی سیاستهای آموزش عالی:
https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4176243
#روح_اله_اسلامی
#دنیای_اقتصاد
یادداشت تحلیلی در مورد سیاستهای آموزش عالی
وارونگی سیاستهای آموزش عالی:
https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4176243
#روح_اله_اسلامی
#دنیای_اقتصاد
30.04.202521:46
کوری آموزشی و پژوهشی ۴۰: پیامدهای فلسفِیِ تعریفِ هوش مصنوعی
ادامه از بخش ۳۹
بعد از مدتها دو سخنرانی غیرکلیشهای و دلچسب در دانشکده ارائه شد؛ یکی از سوی دانشجویی که در مدت کوتاهی و با خوشفکری درحال راه اندازی و رهبری کارزاری در زمینۀ هوش مصنوعی است. دیگری، یکی از همکاران که دورنمای هوش مصنوعی در زمینۀ تشخیص و درمان را به شیوهای دلچسب ارائه داده بر این نکته تاکید کرد که به جای Artificial بهتر است Augmented استفاده کنیم. شاید این تفاوت بیش از آن یک نامگذاری ساده بوده، تفاوت دو دیدگاه فلسفی از نوع پارادایم شیفت باشد.
در Artificial intelligence که اینک موجب نگرانیای گسترده شده است، به غلط برداشت شده که انسان از همین الان تسلیم هوش مصنوعی بوده میدان را به آن باخته، هوش مصنوعی همه چیز را در چنگ خواهد گرفت و انسان را خانه نشین میکند. در دومی، یعنی هوش ارتقاء یافته Augmented Intelligence انسان در جایگاه ارباب هوش مصنوعی قرار میگیرد. همانند حقوق، مفاهیم فلسفی نیز نسبت به مبانی بنیادی درحدِ ویرگول یا واو یا کلمات ساده حساس هستند و ممکن است همانند حقوق و قضا که سرنوشت متهم به یکباره تغییر مییابد، مفهوم انسان و انسانیت و سرنوشت موجودی به نام "هومو ساپینس" و جریان تکاملی این گونه در نوع نگرش فلسفی تغییر خواهد کرد.
چطور به فکرشان رسید؟
شاید گمان کنیم که هوش مصنوعی همین چند سال اخیر به مددِ پیشرفتهای فناورانه پیدا شده است، در حالی که اگر نگاهی دیگر به این قضیه داشته باشیم، ممکن است به داستان و تفسیر دیگری برسیم:
۱) گویا نئاندرتالها توسط اجدادمان تار و مار شدند. یک تئوری پرطرفدار این است که یکی از بیشمار دلیل غلبۀ اجداد ما بر آنها اختراع زبان، برای هماهنگی و هم افزایی هوموساپینسهایی بود که جثه و قدرت کمتری از آنها داشتند. در یک پرانتز طنزآمیز، احتمالاً افتخار اختراع زبان به تمامی متعلق به زنان بوده، هیچ مردی نقشی در مهارت کلامی که درطیف "سکوت-پرچانگی" نداشته است (پرانتز بسته). چطور به فکرشان رسید؟
۲) گویا افتخار انقلاب کشاورزی هم به تمامی متعلق به زنان است، با پیامدهای درازدامن، از قبیل فراهم آمدن فرصت آسودگی و بطالت، نسبت به دوران شکارگری که فرهنگ و ادبیات و شعر و موسیقی را به همراه آورد. از کجا به فکرشان رسید؟
۳) نوشتن و اختراع خط، ثبت اطلاعات روی لوح گلی، سپس کاغذ، و اختراع صنعت چاپ فقط یک تغییر فناورانه (تکنیکی) نبود؛ مبانی فلسفی داشت و نوع انسان را بارها و بارها تغییر داد. از کجا به فکرشان رسید؟
۴) تحسین کسی که مسیرهای بیوشیمیایی مثل گلیکولیز و به ویژه چرخۀکربس را از حفظ رسم میکند، غلط است؛ کسانی را باید ستود که به فکرشان رسیده که این مسیر را قدم به قدم کشف کنند.. راستی، چطور به فکرشان رسید.
۵) در مسیر کدگذاری و گفتگوی بین هستۀ سلول و مسیر پروتیین سازی، مارشال نیرنبرگ و یاران کشف کردند که زبان این مسیر ۳ حرفی است و نه ۲ یا ۴ حرفی؛ این نگاه فلسفی و رمزگشایی از راهِ ترجمۀ مطالب بین هسته سلول و سیتوزول از کجا به ذهنشان رسید؟
۶) ژنوم انسان یک چالش بزرگ بود، اما خیلی زودتر از آن چه که انتظار میرفت، ۱۵-۲۰ سال زودتر، به سرانجام رسید؛ البته به برکت ظهورِ کامپیوترهای پرقدرت، و بعد سراغ میکروبیوم انسان رفتند که پروژۀ بسیار بزرگتری بود، بسیار بزرگتر از پروژۀ سرن که فقط دنبال یک ذره بودند. اومیکها (متابولومیکس، ژنومیکس، ..) اینک به متا رسیده است، از جمله متاژنومیکس.
هوش مصنوعی چیزی ورای تحلیل دادههای بزرگ است: ببین چه را ندیدهای؟
شرلوک هولمز و دکتر واتسن به پیک نیک رفته چادر میزنند.
(نیمهشب) شرلوک: واتسن!، چه میبینی؟!
واتسن: شکوه ستارگان و عظمت جهان هستی.
شرلوک:احمق! چادرمان را بردهاند.
"
"
انسان! موجودی که دیگر نمیداند چقدر میداند و چه نمیداند.
اینک هیچ متخصصی نمیداند که مجموعۀ دانش رشتۀ خودش چه گستره و ژرفایی دارد؟ لذا به عصا و عمقیابِ هوش ارتقاءیافته در دوران انفجارِ همزمان اطلاعات و مهملات نیاز دارد تا بداند چه چیز را نمیبیند؛ ابزاری برای پرهیز از کوری آموزشی و پژوهشی، اگر قرار است دانشجویان، ارباب هوش ارتقاء یافته باشند.
نوع مواجهه، به ویژه فلسفی با این پدیده بسیار مهم است؛ برای انسانی که قرار است از shituation فعلی وارد متاورس شود.
موضوع بخش بعدی (۴۱)، پرداختن به پیامدهای تعریفی که از "هوش" میکنیم، است.
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۲/۱۱
https://t.me/ksharifiRRB
٨٣٤
ادامه از بخش ۳۹
بعد از مدتها دو سخنرانی غیرکلیشهای و دلچسب در دانشکده ارائه شد؛ یکی از سوی دانشجویی که در مدت کوتاهی و با خوشفکری درحال راه اندازی و رهبری کارزاری در زمینۀ هوش مصنوعی است. دیگری، یکی از همکاران که دورنمای هوش مصنوعی در زمینۀ تشخیص و درمان را به شیوهای دلچسب ارائه داده بر این نکته تاکید کرد که به جای Artificial بهتر است Augmented استفاده کنیم. شاید این تفاوت بیش از آن یک نامگذاری ساده بوده، تفاوت دو دیدگاه فلسفی از نوع پارادایم شیفت باشد.
در Artificial intelligence که اینک موجب نگرانیای گسترده شده است، به غلط برداشت شده که انسان از همین الان تسلیم هوش مصنوعی بوده میدان را به آن باخته، هوش مصنوعی همه چیز را در چنگ خواهد گرفت و انسان را خانه نشین میکند. در دومی، یعنی هوش ارتقاء یافته Augmented Intelligence انسان در جایگاه ارباب هوش مصنوعی قرار میگیرد. همانند حقوق، مفاهیم فلسفی نیز نسبت به مبانی بنیادی درحدِ ویرگول یا واو یا کلمات ساده حساس هستند و ممکن است همانند حقوق و قضا که سرنوشت متهم به یکباره تغییر مییابد، مفهوم انسان و انسانیت و سرنوشت موجودی به نام "هومو ساپینس" و جریان تکاملی این گونه در نوع نگرش فلسفی تغییر خواهد کرد.
چطور به فکرشان رسید؟
شاید گمان کنیم که هوش مصنوعی همین چند سال اخیر به مددِ پیشرفتهای فناورانه پیدا شده است، در حالی که اگر نگاهی دیگر به این قضیه داشته باشیم، ممکن است به داستان و تفسیر دیگری برسیم:
۱) گویا نئاندرتالها توسط اجدادمان تار و مار شدند. یک تئوری پرطرفدار این است که یکی از بیشمار دلیل غلبۀ اجداد ما بر آنها اختراع زبان، برای هماهنگی و هم افزایی هوموساپینسهایی بود که جثه و قدرت کمتری از آنها داشتند. در یک پرانتز طنزآمیز، احتمالاً افتخار اختراع زبان به تمامی متعلق به زنان بوده، هیچ مردی نقشی در مهارت کلامی که درطیف "سکوت-پرچانگی" نداشته است (پرانتز بسته). چطور به فکرشان رسید؟
۲) گویا افتخار انقلاب کشاورزی هم به تمامی متعلق به زنان است، با پیامدهای درازدامن، از قبیل فراهم آمدن فرصت آسودگی و بطالت، نسبت به دوران شکارگری که فرهنگ و ادبیات و شعر و موسیقی را به همراه آورد. از کجا به فکرشان رسید؟
۳) نوشتن و اختراع خط، ثبت اطلاعات روی لوح گلی، سپس کاغذ، و اختراع صنعت چاپ فقط یک تغییر فناورانه (تکنیکی) نبود؛ مبانی فلسفی داشت و نوع انسان را بارها و بارها تغییر داد. از کجا به فکرشان رسید؟
۴) تحسین کسی که مسیرهای بیوشیمیایی مثل گلیکولیز و به ویژه چرخۀکربس را از حفظ رسم میکند، غلط است؛ کسانی را باید ستود که به فکرشان رسیده که این مسیر را قدم به قدم کشف کنند.. راستی، چطور به فکرشان رسید.
۵) در مسیر کدگذاری و گفتگوی بین هستۀ سلول و مسیر پروتیین سازی، مارشال نیرنبرگ و یاران کشف کردند که زبان این مسیر ۳ حرفی است و نه ۲ یا ۴ حرفی؛ این نگاه فلسفی و رمزگشایی از راهِ ترجمۀ مطالب بین هسته سلول و سیتوزول از کجا به ذهنشان رسید؟
۶) ژنوم انسان یک چالش بزرگ بود، اما خیلی زودتر از آن چه که انتظار میرفت، ۱۵-۲۰ سال زودتر، به سرانجام رسید؛ البته به برکت ظهورِ کامپیوترهای پرقدرت، و بعد سراغ میکروبیوم انسان رفتند که پروژۀ بسیار بزرگتری بود، بسیار بزرگتر از پروژۀ سرن که فقط دنبال یک ذره بودند. اومیکها (متابولومیکس، ژنومیکس، ..) اینک به متا رسیده است، از جمله متاژنومیکس.
فقدان دپارتمان تاریخ علم در دانشگاهها، با رویکردِ "چگونه به فکرشان رسید؟"، یک نقص بزرگ است.'
هوش مصنوعی چیزی ورای تحلیل دادههای بزرگ است: ببین چه را ندیدهای؟
شرلوک هولمز و دکتر واتسن به پیک نیک رفته چادر میزنند.
(نیمهشب) شرلوک: واتسن!، چه میبینی؟!
واتسن: شکوه ستارگان و عظمت جهان هستی.
شرلوک:احمق! چادرمان را بردهاند.
"
در طب، کلینیسین همیشه باید به خود نهیب بزند: احمق! چه را ندیدهای!؟
"
انسان! موجودی که دیگر نمیداند چقدر میداند و چه نمیداند.
بشر در آستانۀ یک تکامل اجتماعی که سیصد میلیون سال پیش مورچهها و موریانهها وارد آن شدند قرار گرفته، درگاه آن آستانه، هوش مصنوعی است.'
اینک هیچ متخصصی نمیداند که مجموعۀ دانش رشتۀ خودش چه گستره و ژرفایی دارد؟ لذا به عصا و عمقیابِ هوش ارتقاءیافته در دوران انفجارِ همزمان اطلاعات و مهملات نیاز دارد تا بداند چه چیز را نمیبیند؛ ابزاری برای پرهیز از کوری آموزشی و پژوهشی، اگر قرار است دانشجویان، ارباب هوش ارتقاء یافته باشند.
نوع مواجهه، به ویژه فلسفی با این پدیده بسیار مهم است؛ برای انسانی که قرار است از shituation فعلی وارد متاورس شود.
موضوع بخش بعدی (۴۱)، پرداختن به پیامدهای تعریفی که از "هوش" میکنیم، است.
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۲/۱۱
https://t.me/ksharifiRRB
٨٣٤
24.04.202517:15
یاد شهدای دانشگاه
روز ۲۴ آوریل ۱۹۷۴، یک رویداد خونین و فراموشنشدنی در حافظه تاریخی کردستان ثبت شد؛ بمباران شهر قەڵادزێ (قلعه دیزه) توسط رژیم بعث صدام که به شهادت شماری از دانشجویان دانشگاه سلیمانیه و مردم آن منطقه انجامید. این واقعه، روزی را بهنام "روز شهید دانشگاه" در تقویم حافظه جمعی ملت کرد ثبت کرد؛ روزی که اکنون نهتنها برای یادبود گذشته، بلکه بهمثابه پلی میان نسلها و محرکی برای بیداری ملی گرامی داشته میشود.
دانشگاه و هویت ملی
انتقال دانشگاه سلیمانیه به قەڵادزێ، اقدامی آگاهانه برای تداوم آموزش در دل جنبش انقلابی کردها بود. دانشگاه بهعنوان مرکز علم و آگاهی، نقشی کلیدی در تقویت هویت و آگاهی ملی داشت. رژیم بعث که به خطر آگاهییافتگی جوانان پی برده بود، بمباران قەڵادزێ را راهی برای خاموش کردن این بیداری دانست. اما برخلاف انتظار، این اقدام موجب تعمیق ریشههای مقاومت و همبستگی ملی شد.
اهمیت یادآوری روز شهید دانشگاه
یاد این روز تنها بازگویی یک تراژدی تاریخی نیست، بلکه گامی در جهت حفظ حافظه ملی و انتقال آن به نسل جدید است. سه محور اصلی این یادآوری عبارتند از:
۱. حفاظت از میراث مبارزاتی:
با گرامیداشت ۲۴ آوریل، روایتی از تاریخ پرفرازونشیب کردها به نسل نو منتقل میشود؛ تاریخی که سرشار از فداکاری و پایداریست. نسل امروز میآموزد که آزادی آسان به دست نیامده، بلکه نتیجه جانفشانی کسانی چون شهدای دانشگاه است.
۲. تقویت حس مسئولیت ملی:
آگاهی از فداکاریهای نسل گذشته، حس تعهد نسل جوان به ملت و سرزمین را تقویت میکند. این احساس مسئولیت، آنان را به خدمت در مسیرهای علمی، فرهنگی و اجتماعی سوق میدهد.
۳. پندگیری از گذشته:
یاد شهدای دانشگاه، فرصتی برای بازخوانی ارزشهایی چون آزادی، کرامت انسانی و حقوق ملتهاست؛ ارزشهایی که شهدا برای آنها جان دادند و نسل امروز باید آنها را ادامه دهد.
۴. نقش جوانان در تداوم یاد شهدا
دانشجویان امروزی، وارثان واقعی آن خونهای ریختهشدهاند. آنان میتوانند با روایت داستان شهدا، خلق آثار هنری، شرکت در برنامههای یادبود، و انجام پژوهشهای علمی درباره واقعه، آن را زنده نگه دارند.
ویژهتر آنکه رشتههایی چون تاریخ، جامعهشناسی، روانشناسی و ارتباطات میتوانند تحلیلی عمیقتر از زمینهها، پیامدها و درسهای آن روز ارائه دهند.
۵. عصر دیجیتال: فرصتی نو برای ملتسازی
امروزه ابزارهای دیجیتال مانند رسانههای اجتماعی، اپلیکیشنها و پلتفرمهای الکترونیکی، امکان انتقال پیام شهدای دانشگاه به مخاطبان جهانی را فراهم کردهاند. همچنین فناوریهای نوین مانند واقعیت افزوده (AR) و واقعیت مجازی (VR) میتوانند تجربهای ملموس از این رویداد را برای نسل امروز بازسازی کنند.
جمعبندی
روز شهید دانشگاه، نماد پیوند میان گذشته، حال و آینده است. این روز صرفاً برای اندوه و سوگواری نیست، بلکه فرصتی است برای الهام گرفتن، یادآوری مسئولیت تاریخی و ادامه راه شهدایی که با دانش و آگاهی مسیر ملتسازی را هموار کردند.
نسل جوان (اقلیم) کردستان امروز، موظف به تداوم این مسیر است؛ نه با جنگ و خشونت، بلکه با دانش، پیشرفت و خدمت به انسانیت.
در پایان، میتوان گفت:
شهدای دانشگاه، شما فراموش نشدهاید؛ ما ادامهدهنده راه شماییم.
دکتر هیرش رسول، استاد دانشگاه پلیتکنیک سلیمانیه
۲۴/۰۴/۲۰۲۵
این متن با کمک دستیار دیجیتالی هوش مصنوعی ChatGPT ترجمه و تلخیص شده است.
https://t.me/ksharifiRRB
روز ۲۴ آوریل ۱۹۷۴، یک رویداد خونین و فراموشنشدنی در حافظه تاریخی کردستان ثبت شد؛ بمباران شهر قەڵادزێ (قلعه دیزه) توسط رژیم بعث صدام که به شهادت شماری از دانشجویان دانشگاه سلیمانیه و مردم آن منطقه انجامید. این واقعه، روزی را بهنام "روز شهید دانشگاه" در تقویم حافظه جمعی ملت کرد ثبت کرد؛ روزی که اکنون نهتنها برای یادبود گذشته، بلکه بهمثابه پلی میان نسلها و محرکی برای بیداری ملی گرامی داشته میشود.
دانشگاه و هویت ملی
انتقال دانشگاه سلیمانیه به قەڵادزێ، اقدامی آگاهانه برای تداوم آموزش در دل جنبش انقلابی کردها بود. دانشگاه بهعنوان مرکز علم و آگاهی، نقشی کلیدی در تقویت هویت و آگاهی ملی داشت. رژیم بعث که به خطر آگاهییافتگی جوانان پی برده بود، بمباران قەڵادزێ را راهی برای خاموش کردن این بیداری دانست. اما برخلاف انتظار، این اقدام موجب تعمیق ریشههای مقاومت و همبستگی ملی شد.
اهمیت یادآوری روز شهید دانشگاه
یاد این روز تنها بازگویی یک تراژدی تاریخی نیست، بلکه گامی در جهت حفظ حافظه ملی و انتقال آن به نسل جدید است. سه محور اصلی این یادآوری عبارتند از:
۱. حفاظت از میراث مبارزاتی:
با گرامیداشت ۲۴ آوریل، روایتی از تاریخ پرفرازونشیب کردها به نسل نو منتقل میشود؛ تاریخی که سرشار از فداکاری و پایداریست. نسل امروز میآموزد که آزادی آسان به دست نیامده، بلکه نتیجه جانفشانی کسانی چون شهدای دانشگاه است.
۲. تقویت حس مسئولیت ملی:
آگاهی از فداکاریهای نسل گذشته، حس تعهد نسل جوان به ملت و سرزمین را تقویت میکند. این احساس مسئولیت، آنان را به خدمت در مسیرهای علمی، فرهنگی و اجتماعی سوق میدهد.
۳. پندگیری از گذشته:
یاد شهدای دانشگاه، فرصتی برای بازخوانی ارزشهایی چون آزادی، کرامت انسانی و حقوق ملتهاست؛ ارزشهایی که شهدا برای آنها جان دادند و نسل امروز باید آنها را ادامه دهد.
۴. نقش جوانان در تداوم یاد شهدا
دانشجویان امروزی، وارثان واقعی آن خونهای ریختهشدهاند. آنان میتوانند با روایت داستان شهدا، خلق آثار هنری، شرکت در برنامههای یادبود، و انجام پژوهشهای علمی درباره واقعه، آن را زنده نگه دارند.
ویژهتر آنکه رشتههایی چون تاریخ، جامعهشناسی، روانشناسی و ارتباطات میتوانند تحلیلی عمیقتر از زمینهها، پیامدها و درسهای آن روز ارائه دهند.
۵. عصر دیجیتال: فرصتی نو برای ملتسازی
امروزه ابزارهای دیجیتال مانند رسانههای اجتماعی، اپلیکیشنها و پلتفرمهای الکترونیکی، امکان انتقال پیام شهدای دانشگاه به مخاطبان جهانی را فراهم کردهاند. همچنین فناوریهای نوین مانند واقعیت افزوده (AR) و واقعیت مجازی (VR) میتوانند تجربهای ملموس از این رویداد را برای نسل امروز بازسازی کنند.
جمعبندی
روز شهید دانشگاه، نماد پیوند میان گذشته، حال و آینده است. این روز صرفاً برای اندوه و سوگواری نیست، بلکه فرصتی است برای الهام گرفتن، یادآوری مسئولیت تاریخی و ادامه راه شهدایی که با دانش و آگاهی مسیر ملتسازی را هموار کردند.
نسل جوان (اقلیم) کردستان امروز، موظف به تداوم این مسیر است؛ نه با جنگ و خشونت، بلکه با دانش، پیشرفت و خدمت به انسانیت.
در پایان، میتوان گفت:
شهدای دانشگاه، شما فراموش نشدهاید؛ ما ادامهدهنده راه شماییم.
دکتر هیرش رسول، استاد دانشگاه پلیتکنیک سلیمانیه
۲۴/۰۴/۲۰۲۵
این متن با کمک دستیار دیجیتالی هوش مصنوعی ChatGPT ترجمه و تلخیص شده است.
https://t.me/ksharifiRRB
21.04.202515:02
یادداشت برگزیده از ماهروز، از نوع کوری آموزش و پرورشی👇👇👇👇
04.04.202510:36
کوری آموزشی و پژوهشی ۳۷: دروغی که بیش از هر راستی شایستۀ تحقق است-دانشکدۀ هنرهای زیبا
ادامه از اینجا و نیز بخش٣٦
دروغ سیزده "لوح" (قبلی) به صورت یک سنت در آمده است، تعدادی از دانشجویان پیشین که اینک همکار نگارنده هستند، گاهی پیشدستی کرده میپرسند: دروغ امسال چیه؟
از نظر شفیعی کدکنی، هنر مجموعهای از "تخیل و "رمز"ها است که خود را در گونه مجموعهای از صورتهای جمال شناسانه و به عنوان نظامی از نشانهها (sign systems) عرضه میکند. وی تصوف را نیز رویکردی هنری بە مذهب میداند. آیا بدون هنر به چیزی به عنوان انسانیت، قائل هستید؟
یکی از ویژگیهای موجودی به نام انسان این است که نمیخواهد همان چیزی بماند که اینک هست. این خصلت سرک کشیدن و کنجکاوی بیوقفه، پای اجداد ما را از افریقا بیرون کشیده به بالای کوهها، تا قطبها و فعلا تا ماه کشانده است. بخش مهمی از این مجاهدت بیپایان در قالب هنر جلوهگر شدە که تاریخ هنر، خود داستان بلندی دارد.
طبیب فقرا گمان میکرد با طرح تحول سلامت و اختصاص حقوق چشمگیر به پزشکان میتواند آنها را به روستاهای دورافتاده بکشاند. تصور کنید متخصص جوانی را که به رغم درآمد مکفی به شهری رفته که در اصل یک گرۀ کوچک بر جادهای بیانتها در بیابانهای تفتیدۀ کشور است. اگر نتواند برای اوقات فراغت و تنهایی خود سازی بنوازد، یا نقاشیای بکشد، یا با هنرهای دیگر نتواند علاوه بر تعالی خود، به لحاظ فرهنگی با مردمِ محل خدمت خود وارد تعامل شود، چگونه دوام بیاورد؟ به فرض دوام خودش، خانوادهاش چگونه دوام بیاورند؟ حتی دانشجویان مناطق دورافتاده نیز در تلاشند که به سرزمین پدری برنگردند، همانها که فرض بر این است که باید بیابانهای کشور را آباد کنند.
دست کم برای اشتغال به حرفۀ دامپزشکی در عرصۀ حیوانات مزرعه، به میزان قابل توجهی باید پیه رفتن به نقاط دورافتاده و شهرهای کوچک را به تن مالید. هنرهای زیبا برای همۀ رشتهها از جمله دامپزشکی بسیار ضروری است، در حالی که احتمالاً پیش فرض این است که قاعدتاً نباید با دامپزشکی ارتباطی داشته باشد. برای توفیق در حرفۀ دامپزشکی باید نگاه هنری نیز به علم، علاوه بر اشراف بر آخرین یافتهها و روندهای رشته داشت. جالب آن که حتی حیوانات نیز در حد خود در مواجهه با هنر واکنش نشان داده به وجد میآیند.
جامعۀ دامپزشکی ایالات متحده در ۱۹۳۱، برنامۀ آموزشی حرفۀ دامپزشکی را بازنگری و بر «نیاز به آموزش عمومی فراگیر با تأکید بر ایجاد مهارت در ارتباطات گفتاری و نوشتاری و درکی یکپارچه و منسجم از جهان، مردم و فرهنگهای آنان» تاکید کرد؛ این یک روشنبینی ستودنی برای چنین رشتهای در آن چارچوب زمانی است. در آن بازنگری از خدمات آن دسته از اعضای هيئت علمی که کولهباری از سالها مطالعه و سیر و سلوک در تجربیات خود را بر دوش میکشیدند، قدردانی شد. بدونشک، آنها نقش انکارناپذیری در آموختن دانش حرفهای و همچنین دادنِ آگاهی از جهان پیرامون به دانشجویان داشتند. پس از یک سده، در روزگار حاضر میبینیم که اعضای هيئت علمی تمامی رشتهها همچنان در بند ادامۀ شیوۀ نظام آموزشی پرتنش، توانفرسا، غیرمنعطف و ماهیتاً علمیِ فعلی که خود نیز دستپرورده آناند، اسیرند. امروزه اعضای هیئت علمی علاوه بر توان تدریس و پژوهشی، باید از تجربۀ جامع در کار عملی و احاطۀ عمیق و وسیع بر فعالیت حرفهای، فرهنگی و اجتماعی در سطح ملی و بینالمللی برخوردار باشند که البته یک ویژگی نادر در بین آنهاست. در حالی که باید بیش و پیش از هر چیزی، "آموزش فراگیر" محور آموزش باشد (صص ۸-۱۴ این کتاب).
یک تعریف از آموزش فراگیر، «برخورداری از معرفت لازم در فهم وقایع روزمرّه و اتفاقات جهان، روابط بین مردم و اندرکنش (تعامل) بین جوامع و فرهنگها و توانایی کاربرد آن معرفت» است؛ بخش مهمی از القای آن در دانشجویان، برعهدۀ هنرهای زیبا به عنوان دانش پایه و راهی برای بلوغِ سواد است.
در مورد هنرهای زیبا، کار به منازعۀ خرده فرهنگها کشیده است. در اپرای خوابگرد در پاییز ۱۴۰۲ در مشهد، ارکستر فلک زده را با تخته نئوپان، ناشیانه مثلاً از انظار پنهان کرده بودند. در دانشگاه تهران، در دانشگاه شیراز و اخیرا در دانشگاه فردوسی مشهد مهارت دانشجویان در تئاتر واقعاً تحسین برانگیز بوده است.
هنرهای زیبا راهی برای پاسخ به نیاز حس تعالی، استغنا و استعلای روح و روان است. هنرهای زیبا در کنار ادبیات، الهیات، معماری، فلسفه و علوم انسانی بخشی و بُعدی مهم از ملاط اجتماعی و پایۀ انسانیت است.
مفهومی به نام شهر، باید هنرهای زیبا هم داشته باشد. برای تاسیس دانشکده هنرهای زیبا و گسترش ابعاد مختلف هنرهای زیبا در سطح اجتماع و هم در دل دانشگاه در راه تحقق این فکر، حتی اگر دروغ سیزده باشد، شایسته است همه تلاش کنیم.
ادامه در بخش ۳۸
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۱/۱۵
https://t.me/ksharifiRRB
ادامه از اینجا و نیز بخش٣٦
دروغ سیزده "لوح" (قبلی) به صورت یک سنت در آمده است، تعدادی از دانشجویان پیشین که اینک همکار نگارنده هستند، گاهی پیشدستی کرده میپرسند: دروغ امسال چیه؟
از نظر شفیعی کدکنی، هنر مجموعهای از "تخیل و "رمز"ها است که خود را در گونه مجموعهای از صورتهای جمال شناسانه و به عنوان نظامی از نشانهها (sign systems) عرضه میکند. وی تصوف را نیز رویکردی هنری بە مذهب میداند. آیا بدون هنر به چیزی به عنوان انسانیت، قائل هستید؟
یکی از ویژگیهای موجودی به نام انسان این است که نمیخواهد همان چیزی بماند که اینک هست. این خصلت سرک کشیدن و کنجکاوی بیوقفه، پای اجداد ما را از افریقا بیرون کشیده به بالای کوهها، تا قطبها و فعلا تا ماه کشانده است. بخش مهمی از این مجاهدت بیپایان در قالب هنر جلوهگر شدە که تاریخ هنر، خود داستان بلندی دارد.
طبیب فقرا گمان میکرد با طرح تحول سلامت و اختصاص حقوق چشمگیر به پزشکان میتواند آنها را به روستاهای دورافتاده بکشاند. تصور کنید متخصص جوانی را که به رغم درآمد مکفی به شهری رفته که در اصل یک گرۀ کوچک بر جادهای بیانتها در بیابانهای تفتیدۀ کشور است. اگر نتواند برای اوقات فراغت و تنهایی خود سازی بنوازد، یا نقاشیای بکشد، یا با هنرهای دیگر نتواند علاوه بر تعالی خود، به لحاظ فرهنگی با مردمِ محل خدمت خود وارد تعامل شود، چگونه دوام بیاورد؟ به فرض دوام خودش، خانوادهاش چگونه دوام بیاورند؟ حتی دانشجویان مناطق دورافتاده نیز در تلاشند که به سرزمین پدری برنگردند، همانها که فرض بر این است که باید بیابانهای کشور را آباد کنند.
دست کم برای اشتغال به حرفۀ دامپزشکی در عرصۀ حیوانات مزرعه، به میزان قابل توجهی باید پیه رفتن به نقاط دورافتاده و شهرهای کوچک را به تن مالید. هنرهای زیبا برای همۀ رشتهها از جمله دامپزشکی بسیار ضروری است، در حالی که احتمالاً پیش فرض این است که قاعدتاً نباید با دامپزشکی ارتباطی داشته باشد. برای توفیق در حرفۀ دامپزشکی باید نگاه هنری نیز به علم، علاوه بر اشراف بر آخرین یافتهها و روندهای رشته داشت. جالب آن که حتی حیوانات نیز در حد خود در مواجهه با هنر واکنش نشان داده به وجد میآیند.
جامعۀ دامپزشکی ایالات متحده در ۱۹۳۱، برنامۀ آموزشی حرفۀ دامپزشکی را بازنگری و بر «نیاز به آموزش عمومی فراگیر با تأکید بر ایجاد مهارت در ارتباطات گفتاری و نوشتاری و درکی یکپارچه و منسجم از جهان، مردم و فرهنگهای آنان» تاکید کرد؛ این یک روشنبینی ستودنی برای چنین رشتهای در آن چارچوب زمانی است. در آن بازنگری از خدمات آن دسته از اعضای هيئت علمی که کولهباری از سالها مطالعه و سیر و سلوک در تجربیات خود را بر دوش میکشیدند، قدردانی شد. بدونشک، آنها نقش انکارناپذیری در آموختن دانش حرفهای و همچنین دادنِ آگاهی از جهان پیرامون به دانشجویان داشتند. پس از یک سده، در روزگار حاضر میبینیم که اعضای هيئت علمی تمامی رشتهها همچنان در بند ادامۀ شیوۀ نظام آموزشی پرتنش، توانفرسا، غیرمنعطف و ماهیتاً علمیِ فعلی که خود نیز دستپرورده آناند، اسیرند. امروزه اعضای هیئت علمی علاوه بر توان تدریس و پژوهشی، باید از تجربۀ جامع در کار عملی و احاطۀ عمیق و وسیع بر فعالیت حرفهای، فرهنگی و اجتماعی در سطح ملی و بینالمللی برخوردار باشند که البته یک ویژگی نادر در بین آنهاست. در حالی که باید بیش و پیش از هر چیزی، "آموزش فراگیر" محور آموزش باشد (صص ۸-۱۴ این کتاب).
یک تعریف از آموزش فراگیر، «برخورداری از معرفت لازم در فهم وقایع روزمرّه و اتفاقات جهان، روابط بین مردم و اندرکنش (تعامل) بین جوامع و فرهنگها و توانایی کاربرد آن معرفت» است؛ بخش مهمی از القای آن در دانشجویان، برعهدۀ هنرهای زیبا به عنوان دانش پایه و راهی برای بلوغِ سواد است.
در مورد هنرهای زیبا، کار به منازعۀ خرده فرهنگها کشیده است. در اپرای خوابگرد در پاییز ۱۴۰۲ در مشهد، ارکستر فلک زده را با تخته نئوپان، ناشیانه مثلاً از انظار پنهان کرده بودند. در دانشگاه تهران، در دانشگاه شیراز و اخیرا در دانشگاه فردوسی مشهد مهارت دانشجویان در تئاتر واقعاً تحسین برانگیز بوده است.
هنرهای زیبا راهی برای پاسخ به نیاز حس تعالی، استغنا و استعلای روح و روان است. هنرهای زیبا در کنار ادبیات، الهیات، معماری، فلسفه و علوم انسانی بخشی و بُعدی مهم از ملاط اجتماعی و پایۀ انسانیت است.
مفهومی به نام شهر، باید هنرهای زیبا هم داشته باشد. برای تاسیس دانشکده هنرهای زیبا و گسترش ابعاد مختلف هنرهای زیبا در سطح اجتماع و هم در دل دانشگاه در راه تحقق این فکر، حتی اگر دروغ سیزده باشد، شایسته است همه تلاش کنیم.
ادامه در بخش ۳۸
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۱/۱۵
https://t.me/ksharifiRRB
22.03.202516:56
هدیۀ نوروزی به کانال لوح با شعری از سید علی صالحی
"
با صدای هنرمند خوش الحان، خانم شبنم مدیر، دانشجوی سال پنجم دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد ، که دکلمۀ ایشان از شعر سید علی صالحی، که خود را همچون شیرکو بیکس، فرزند زاگرس میداند، پهلو به پهلوی دکلمۀ مرحوم خسرو شکیبایی از این شاعر نامدار میزند.
نوروزتان پیروز
۱۴۰۴/۰۲/۰۲
https://t.me/ksharifiRRB
"
ماَوای ما گلبرگ کوچکی ست، بازمانده از باغی دور
با هزار زمستان دیوانهاش در پی
و سهم ستاره از آفتاب، تنها تبسم پنهانیست
که در انعکاس تکلم شب جاریست.
خدایا از آن پرنده ی کوچک سبز اگر خبر داری،
بهار امسال را پر از سلام و ترانه کن.
"
با صدای هنرمند خوش الحان، خانم شبنم مدیر، دانشجوی سال پنجم دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد ، که دکلمۀ ایشان از شعر سید علی صالحی، که خود را همچون شیرکو بیکس، فرزند زاگرس میداند، پهلو به پهلوی دکلمۀ مرحوم خسرو شکیبایی از این شاعر نامدار میزند.
شاهد تولد یک هنرمند خوش صدا باشید.
نوروزتان پیروز
۱۴۰۴/۰۲/۰۲
https://t.me/ksharifiRRB
03.05.202515:01
اگر در "لوح" از کوری آموزشی و پژوهشی برای اشاره به مسائل سیاستگزاری در آموزش عالی استفاده شده، همکار ارجمند آن دکتر روح الله اسلامی آن را به درستی وارونگی سیاستهای آموزش عالی نامیده است. این یادداشت را در پست زیر ملاحظه فرمایید:
👇👇👇👇
https://t.me/ksharifiRRB/1400
👇👇👇👇
https://t.me/ksharifiRRB/1400
26.04.202515:05
On the occasion of 26th April 2025, World Veterinary Day: Leading the One Health Revolution
For over a century, veterinarians have championed a powerful truth: human, animal, and environmental health are one. Though their calls were once overlooked, today their leadership is more vital than ever. In an era shaped by global footprints and rising health challenges, veterinary medicine stands at the forefront—guiding us toward a healthier, unified future.
Today, we celebrate the visionaries who heal beyond borders and inspire change the concept of health across different species, as well as the environment, which denotes that The letters in the HEALTH acronym denote the inherent integrated health components:
Ecosystems,
Animals,
Living,
Together,
Harmoniously.
Inspiration reference:
With Thanks to ChatGPT
(فارسی)
روز جهانی دامپزشکی: پیشگامی در انقلاب سلامت یکپارچه
بیش از یک قرن است که دامپزشکان حقیقتی بزرگ را فریاد میزدند: سلامت انسان، حیوان و محیط زیست یکی است. اگرچه زمانی نادیده گرفته میشدند، امروز رهبری آنها بیش از پیش اهمیت دارد. در دورانی پر از چالشهای جهانی، لازم است دامپزشکی پیشگام آیندهای سالم و یکپارچه باشد.
امروز، روز پیشگامانی را جشن میگیریم که مرز میان گونهها و محیط زیست را از میان برداشته که تغییر، ارمغان این مرزشکنی خواهد بود.
Ecosystems,
Animals,
Living,
Together,
Harmoniously.
منبع اقتباس و الهام :
Sorani Kurdish (کوردیی سۆرانی)
ڕۆژی جیھانی پزیشکی ڤێتیرینەری: سەرکردایەتی بۆ گۆڕانکاری تەندروستی یەکگرتوو
زیاتر لە سەدەیەکەدا، پزیشکانی ڤێتیرینەری هەوڵدەن بۆ بەڵگەدانی ڕاستیەکی گەورە: تەندروستی مرۆڤ، ئاژەڵ و ژینگە یەکن. ئەمە دوای ماوەیەکی درێژ نادیدەکران، ئەمڕۆ رێبەرییان گرنگتر بووە. لە سەردەمی چالاکییە جیهانییەکاندا، دامپزیشکی پێشەنگی دەکات بۆ درووستکردنی داهاتوویەکی تەندروست و یەکگرتوو.
ئێمە ئەمڕۆ ئەوانە بەڕێوەدەچین کە سنوورەکان تێپەڕاندن و گۆڕانکاریان بەدەست هێنا.
Ecosystems ژینگە
Animals: گیانداران
Living بژێن
Together پێکەوە
Harmoniously بە هەماهەنگی
سەرچاوەی ئیلهام:
Kurmanji Kurdish (Kurdîya Kurmancî)
Rojekî Cîhanê ya Bijîşkê Ajoyan: Serketina Pêşengiya Tenduristiya Yekgirtî
Ji zêdetirî sedeyekê ve, bijîşkên ajoyan daxuyan dikin ku: tenduristiya mirov, heywan û ekolojî yek in. Her çend demek dirêj bêbêhna wan hateye nebin, lê îro serketina wan bûye girîngtir. Di serdema çalakiya cîhanê de, bijîşkiya ajoyan di pêşengiya avakirina pîrozî û yekîtîyê de berdest e.
Îro em pîroz dikin wan ku sinorên şikandin û guhertin anîn.
Ecosystems: Pergala Xwezayî
Animals: Candaran
Living: Jîyan
Together, be hewra
Harmoniously: be yek aheng
Çavkanî:
آذربایجانجا:
بیجهانی بیطارلیک گونو: بیرلیکده سلامت انقلابینین پیشقی
بیطارلار بیر آسر دیر فریاد ائدیرلر کی: انسان، حیوان و محیطین سلامت بیره. هر نقدر کی زمانیندا اونوخدولار، بو گون بیطارلارین رهبریلیغی ایندیه کیمدن چوخ اهمیتی وار. دنیادا یارانان چئتنلیکلرلا، بیطارلیک صاغلام و بیرلیکده بیرده آینده یاپماقدا قهرمان اولوب.
بو گون بیطارلاری حرمتیله یاد ائدیرخ کی، سینیرلری آشیب دهییشیکلیق یارادیرلار.
"اوْیغونلاشدیریلیب و الهام آلیب":
العربية
اليوم العالمي للطب البيطري: قيادة نحو ثورة الصحة الواحدة
لمدة تجاوزت القرن، دافع الأطباء البيطريون عن حقيقة عظيمة: صحة الإنسان والحيوان والبيئة واحدة. رغم أن أصواتهم كانت تُتجاهل سابقًا، إلا أن قيادتهم اليوم أصبحت أكثر أهمية من أي وقت مضى. في عصر تحديات الكوكب، يقود الطب البيطري الطريق نحو مستقبل صحي ومترابط.
نحتفل اليوم بالرواد الذين كسروا الحواجز وصنعوا التغيير.
مُكيَّفة وملهمة:
Turkish (Türkçe)
Dünya Veteriner Hekimler Günü: Bir Sağlık Devriminde Liderlik
Bir asrı aşkın süredir, veteriner hekimler büyük bir gerçeği savunuyor: insan, hayvan ve çevre sağlığı bir bütündür. Sesleri uzun süre duyulmasa da, bugün liderlikleri her zamankinden daha değerlidir. Küresel zorluklarla dolu bir çağda, veteriner hekimlik sağlıklı ve bütünleşik bir gelecek için öncülük ediyor.
Bugün, sınırları aşan ve değişimi mümkün kılan öncülerimizi kutluyoruz.
uyarlanmış ve ilham alınmış:
With Thanks to ChatGPT
Kamran Sharifi
School of Veterinary medicine,
Ferdowsi University of Mashhad,
Mashhad,
IRAN
https://t.me/ksharifiRRB
For over a century, veterinarians have championed a powerful truth: human, animal, and environmental health are one. Though their calls were once overlooked, today their leadership is more vital than ever. In an era shaped by global footprints and rising health challenges, veterinary medicine stands at the forefront—guiding us toward a healthier, unified future.
Today, we celebrate the visionaries who heal beyond borders and inspire change the concept of health across different species, as well as the environment, which denotes that The letters in the HEALTH acronym denote the inherent integrated health components:
H-E-A-L-THumans,
H
Ecosystems,
Animals,
Living,
Together,
Harmoniously.
Inspiration reference:
With Thanks to ChatGPT
(فارسی)
روز جهانی دامپزشکی: پیشگامی در انقلاب سلامت یکپارچه
بیش از یک قرن است که دامپزشکان حقیقتی بزرگ را فریاد میزدند: سلامت انسان، حیوان و محیط زیست یکی است. اگرچه زمانی نادیده گرفته میشدند، امروز رهبری آنها بیش از پیش اهمیت دارد. در دورانی پر از چالشهای جهانی، لازم است دامپزشکی پیشگام آیندهای سالم و یکپارچه باشد.
امروز، روز پیشگامانی را جشن میگیریم که مرز میان گونهها و محیط زیست را از میان برداشته که تغییر، ارمغان این مرزشکنی خواهد بود.
H-E-A-L-THumans,
H
Ecosystems,
Animals,
Living,
Together,
Harmoniously.
منبع اقتباس و الهام :
Sorani Kurdish (کوردیی سۆرانی)
ڕۆژی جیھانی پزیشکی ڤێتیرینەری: سەرکردایەتی بۆ گۆڕانکاری تەندروستی یەکگرتوو
زیاتر لە سەدەیەکەدا، پزیشکانی ڤێتیرینەری هەوڵدەن بۆ بەڵگەدانی ڕاستیەکی گەورە: تەندروستی مرۆڤ، ئاژەڵ و ژینگە یەکن. ئەمە دوای ماوەیەکی درێژ نادیدەکران، ئەمڕۆ رێبەرییان گرنگتر بووە. لە سەردەمی چالاکییە جیهانییەکاندا، دامپزیشکی پێشەنگی دەکات بۆ درووستکردنی داهاتوویەکی تەندروست و یەکگرتوو.
ئێمە ئەمڕۆ ئەوانە بەڕێوەدەچین کە سنوورەکان تێپەڕاندن و گۆڕانکاریان بەدەست هێنا.
H-E-A-L-THumansمرۆڤ
H
Ecosystems ژینگە
Animals: گیانداران
Living بژێن
Together پێکەوە
Harmoniously بە هەماهەنگی
سەرچاوەی ئیلهام:
Kurmanji Kurdish (Kurdîya Kurmancî)
Rojekî Cîhanê ya Bijîşkê Ajoyan: Serketina Pêşengiya Tenduristiya Yekgirtî
Ji zêdetirî sedeyekê ve, bijîşkên ajoyan daxuyan dikin ku: tenduristiya mirov, heywan û ekolojî yek in. Her çend demek dirêj bêbêhna wan hateye nebin, lê îro serketina wan bûye girîngtir. Di serdema çalakiya cîhanê de, bijîşkiya ajoyan di pêşengiya avakirina pîrozî û yekîtîyê de berdest e.
Îro em pîroz dikin wan ku sinorên şikandin û guhertin anîn.
H-E-A-L-THumans: Mirov
H
Ecosystems: Pergala Xwezayî
Animals: Candaran
Living: Jîyan
Together, be hewra
Harmoniously: be yek aheng
Çavkanî:
آذربایجانجا:
بیجهانی بیطارلیک گونو: بیرلیکده سلامت انقلابینین پیشقی
بیطارلار بیر آسر دیر فریاد ائدیرلر کی: انسان، حیوان و محیطین سلامت بیره. هر نقدر کی زمانیندا اونوخدولار، بو گون بیطارلارین رهبریلیغی ایندیه کیمدن چوخ اهمیتی وار. دنیادا یارانان چئتنلیکلرلا، بیطارلیک صاغلام و بیرلیکده بیرده آینده یاپماقدا قهرمان اولوب.
بو گون بیطارلاری حرمتیله یاد ائدیرخ کی، سینیرلری آشیب دهییشیکلیق یارادیرلار.
"اوْیغونلاشدیریلیب و الهام آلیب":
العربية
اليوم العالمي للطب البيطري: قيادة نحو ثورة الصحة الواحدة
لمدة تجاوزت القرن، دافع الأطباء البيطريون عن حقيقة عظيمة: صحة الإنسان والحيوان والبيئة واحدة. رغم أن أصواتهم كانت تُتجاهل سابقًا، إلا أن قيادتهم اليوم أصبحت أكثر أهمية من أي وقت مضى. في عصر تحديات الكوكب، يقود الطب البيطري الطريق نحو مستقبل صحي ومترابط.
نحتفل اليوم بالرواد الذين كسروا الحواجز وصنعوا التغيير.
مُكيَّفة وملهمة:
Turkish (Türkçe)
Dünya Veteriner Hekimler Günü: Bir Sağlık Devriminde Liderlik
Bir asrı aşkın süredir, veteriner hekimler büyük bir gerçeği savunuyor: insan, hayvan ve çevre sağlığı bir bütündür. Sesleri uzun süre duyulmasa da, bugün liderlikleri her zamankinden daha değerlidir. Küresel zorluklarla dolu bir çağda, veteriner hekimlik sağlıklı ve bütünleşik bir gelecek için öncülük ediyor.
Bugün, sınırları aşan ve değişimi mümkün kılan öncülerimizi kutluyoruz.
uyarlanmış ve ilham alınmış:
With Thanks to ChatGPT
Kamran Sharifi
School of Veterinary medicine,
Ferdowsi University of Mashhad,
Mashhad,
IRAN
https://t.me/ksharifiRRB
24.04.202516:51
نامه رسیده، در پیوند با پستِ کوری آموزشی و پژوهشی ۳۸ -
درود بر شما کامران عزیز که نو شدن را به عهده نوروز نگذاشتی و خود دست بکار شدی.
آرزو می کنم همکاران شما در گروه و در دانشکده در مقابل نوآوری بهجا و صحیح شما جبهه نگیرند.
در اواخر دوران کار آموزشم تصمیم گرفتم بهجای آموزش استاد محور از روش دانشجو محور استفاده کنم و مثل شما سئوالاتی طراحی کردم که اگر به آنها جواب داده می شد کلیه مباحث مورد نظر اهداف آموزشی تحت پوشش قرار می گرفت و از دانشجویان میخواستم که خود به دنبال پاسخ سئوالات بروند و اگر بتوانند در کلاس پاسخگو باشند امتیاز کسب کنند که مجموعه امتیاز های کلاسی تا سقف ۱۵ نمره از ۲۰ نمره ترم میتوانست باشد ( البته در کلاس مدیریت میکردم که همه فرصت مشارکت و کسب امتیاز داشته باشند) و فقط ۵ نمره برای امتحان پایان ترم باقی میماند؛ آن هم به دلیل اجباری بودن برگزاری امتحان پایان ترم در دانشکده.
با آنکه اکثریت دانشجویان در ارزیابی نهایی این روش را بسیار مطلوب تر از بهترین سخنرانی های سنتی ارائه شده توسط استادان عنوان کردند ، من با هجمه بسیار شدیدی از طرف برخی از مدرسان گروه روبرو شدم. دلیل مخالفت آن بود که از همه گیر شدن این روش وحشت کرده بودند و آمادگی کاری اینچنین را نداشتند.
به باور من اکر می خواهیم آموزش فقط از بر کردن نباشد و به هدف اصلی خود که تغییر نگرش و عملکرد فراگیر است دست یابد باید به این سمت و سو حرکت کنیم. فراگیر محور اصلی است و ما مدیر یادگیری هستیم که باید جایگاه خود را بشناسیم. و اگر جواب سئوالی را نمی دانیم وحشت زده نشویم و در عمل به دانشجو بیاموزیم که باید فراگیری دايم العمر باشد.
البته برنامه ریزی سنتی آموزشی در دانشکده ها خود مانع روشی است که من و شما دوست داریم. یعنی اینکه مثلا برای یک درس چهار واحدی دانشجو فقط ۴ ساعت در هفته با شماست و بعد می رود تا یک هفته دیگر که دوبار با هم کلاس دارید این باعث می شود که بسیاری از مطالب مطرح شده را فراموش کند و این داستان برای ۱۶ یا ۱۷ هفته* ادامه دارد و البته امتحانات نفرت انگیز میان ترم و پایان ترم هم که خود فرمودید هست.
آزمون گیری در حال حاضر مچ گیری است و رد شدن به دنبال دارد. حال آنکه اگر ارزیابی ما در تمام کلاس ها و از میزان مشارکت فراگیران باشد ما می توانیم به کسانی که کندتر حرکت می کنند کمک کنیم تا در مسیر جا نمانند . رد شدن دانشجو به معنی ناتوانی من مدرس در مدیریت یادگیری اوست. پیشنهاد من این است که دانشجویان را برای یک درس چهار واحدی ۲ تا ۳ هفته به طور کامل در اختیار گروه قرار دهیم (مثل کار استیجرها در بخش های بیمارستان) تا ان درس را به روش دانشجو محور و با همراهی استادان پاس کرده بعد در اختیار گروه های دیگر قرار گیرند.این روش بسیار بازده بهتری خواهد داشت.
به هر صورت حرکت خوب و پیشروی شما را میستایم و برایتان آرزوی پیروزی دارم.🌹
دکتر کامبیز فرقان پرست
استاد بازنشستۀ میکروبیولوژی
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
۱۴۰۴/۰۲/۰۴
* در اینجا توضیحی از طرف "لوحبان" لازم است که از سال ۷۹، نیمسال آموزشی از ۱۸ هفته به ۱۵ هفته کاهش یافت.
درود بر شما کامران عزیز که نو شدن را به عهده نوروز نگذاشتی و خود دست بکار شدی.
آرزو می کنم همکاران شما در گروه و در دانشکده در مقابل نوآوری بهجا و صحیح شما جبهه نگیرند.
در اواخر دوران کار آموزشم تصمیم گرفتم بهجای آموزش استاد محور از روش دانشجو محور استفاده کنم و مثل شما سئوالاتی طراحی کردم که اگر به آنها جواب داده می شد کلیه مباحث مورد نظر اهداف آموزشی تحت پوشش قرار می گرفت و از دانشجویان میخواستم که خود به دنبال پاسخ سئوالات بروند و اگر بتوانند در کلاس پاسخگو باشند امتیاز کسب کنند که مجموعه امتیاز های کلاسی تا سقف ۱۵ نمره از ۲۰ نمره ترم میتوانست باشد ( البته در کلاس مدیریت میکردم که همه فرصت مشارکت و کسب امتیاز داشته باشند) و فقط ۵ نمره برای امتحان پایان ترم باقی میماند؛ آن هم به دلیل اجباری بودن برگزاری امتحان پایان ترم در دانشکده.
با آنکه اکثریت دانشجویان در ارزیابی نهایی این روش را بسیار مطلوب تر از بهترین سخنرانی های سنتی ارائه شده توسط استادان عنوان کردند ، من با هجمه بسیار شدیدی از طرف برخی از مدرسان گروه روبرو شدم. دلیل مخالفت آن بود که از همه گیر شدن این روش وحشت کرده بودند و آمادگی کاری اینچنین را نداشتند.
به باور من اکر می خواهیم آموزش فقط از بر کردن نباشد و به هدف اصلی خود که تغییر نگرش و عملکرد فراگیر است دست یابد باید به این سمت و سو حرکت کنیم. فراگیر محور اصلی است و ما مدیر یادگیری هستیم که باید جایگاه خود را بشناسیم. و اگر جواب سئوالی را نمی دانیم وحشت زده نشویم و در عمل به دانشجو بیاموزیم که باید فراگیری دايم العمر باشد.
البته برنامه ریزی سنتی آموزشی در دانشکده ها خود مانع روشی است که من و شما دوست داریم. یعنی اینکه مثلا برای یک درس چهار واحدی دانشجو فقط ۴ ساعت در هفته با شماست و بعد می رود تا یک هفته دیگر که دوبار با هم کلاس دارید این باعث می شود که بسیاری از مطالب مطرح شده را فراموش کند و این داستان برای ۱۶ یا ۱۷ هفته* ادامه دارد و البته امتحانات نفرت انگیز میان ترم و پایان ترم هم که خود فرمودید هست.
آزمون گیری در حال حاضر مچ گیری است و رد شدن به دنبال دارد. حال آنکه اگر ارزیابی ما در تمام کلاس ها و از میزان مشارکت فراگیران باشد ما می توانیم به کسانی که کندتر حرکت می کنند کمک کنیم تا در مسیر جا نمانند . رد شدن دانشجو به معنی ناتوانی من مدرس در مدیریت یادگیری اوست. پیشنهاد من این است که دانشجویان را برای یک درس چهار واحدی ۲ تا ۳ هفته به طور کامل در اختیار گروه قرار دهیم (مثل کار استیجرها در بخش های بیمارستان) تا ان درس را به روش دانشجو محور و با همراهی استادان پاس کرده بعد در اختیار گروه های دیگر قرار گیرند.این روش بسیار بازده بهتری خواهد داشت.
به هر صورت حرکت خوب و پیشروی شما را میستایم و برایتان آرزوی پیروزی دارم.🌹
دکتر کامبیز فرقان پرست
استاد بازنشستۀ میکروبیولوژی
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
۱۴۰۴/۰۲/۰۴
* در اینجا توضیحی از طرف "لوحبان" لازم است که از سال ۷۹، نیمسال آموزشی از ۱۸ هفته به ۱۵ هفته کاهش یافت.
18.04.202509:05
کوری آموزشی و پژوهشی ۳۸: تغییری اساسی در کمین موجودی به نام هیئت علمی با هوش مصنوعی، و با یادی از دکتر رامپور صدر نبوی
بخش پیشین ۳۷
"لوحبان" پس از نوروز امسال تغییر اساسی در شیوۀ تدریس خود داد. سالهاست که تمامی دروس خود را مبتنی بر کتاب و نه جزوه، تدریس میکند، و به غیر از یک درس، ارزیابی را به صورت "کتاب و کامپیوتر باز" نه امتحان سنتی تدریس انجام میدهد. از ارزیابی مبتنی بر حافظه که مبتلا به مصادره به مطلوب و چرخۀ باطل است، و نیز میانترمهای لعنتی متنفر بوده امتحانات جامع را مخل برای روند آموزش و سلامت عقلی و جسمی دانشجویان میداند و هیچ نفعی در کارآیی حرفهای دانشآموختگان در آن نمیبیند؛ نشان به آن نشان که احتمالاً در سال ۸۲ وقتی که دانشکدۀ دامپزشکی فردوسی مشهد با تقلیدی غلط از دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه تهران که آن هم به تقلید ناشیانه از اشتباه دانشکدههای پزشکی، امتحان تهوعآور جامع پیش درمانگاهی را برگزار کرد، نامهای به معاون آموزشی نوشته این شیوه را با تخت پروکروست مقایسه نمود. مگر مرض داریم که این همه دانشجویان را با روشی آزار میدهیم که هیچگاه کارآیی آن را ارزیابی نکردهایم؟ مثل تمامی مقالات، کتاب و توصیههای "لوحبان" به این هشدار هم توجهی نشد.
هنوز برای قضاوت زود است. "لوحبان" از دانشجویان خواست هوش مصنوعی را احضار کنند. در این جلسه به جای تدریس فقط سئوال کرد و از دانشجویان خواست که پاسخها را خود بیابند. پس از آن کلیپها و اسلایدهای برآمده از تجربیات، مکاشفات و تجربیات شخصی را به آنها نشان داد. گستاخی خطرناکی است اگر درسی را برای تدریس به استادی واگذار کنیم که هیچ تجربۀ ملموسی از محتوای آن نداشته باشد.
به گمان "لوحبان" اینک اصل کار از تدریس سنتی مطالب تئوری، به توانایی خلق پرسشهای درست، بازیابی درست اطلاعات و توانایی تشخیص درستی اطلاعات و تفکیک آن از مهملات معطوف خواهد شد. به این ترتیب، نقش استاد از متکلم وحده به تسهیلگر روند آموزشی تغییر خواهد یافت؛ به نحوی که خود نیز به نوعی، همکلاسِ دانشجویانش خواهد شد. تغییرات گستردهای در راه است.
سالها بود که یک خاطره در ذهن "لوحبان" مانده بود که پیش از پرداختن به آن باید به طور خلاصه شرایط مکانی و زمانی اوایل دهۀ هفتاد توصیف شود. دوران دولت سازندگی بود و هنوز یکی دو سالی مانده بود که یکی از به یادماندنیترین تورمهای کشور که مو به تن همه سیخ کرد، برسیم. به گمانم سال ۷۴ بود که درعرض یک هفته قیمت دلار از ۳۰۰ به ۷۰۰ تومان جهید؛ به قول شیرازیها، هنوز نرفته بودیم میمن، که بگوییم وای بر من.
وارد شدن ایالات متحدۀ آمریکا در اواخر جنگ به منازعۀ بین ایران و عراق، در ایران دیوار بی اعتمادی بلندی برپا کرد. در این جو بیاعتمادی، مرحوم دکتر سعید رجائی خراسانی جسارت بزرگی به خرج داد و بر اهمیت برقراری رابطه با این کشور در آن زمانِ نازمان تاکید کرد و به حیات سیاسی خود پایان داد. از بابت تورم، شرایط اقتصادی و دوراهی رابطه یا برقراری وضعیت نه جنگ و نه صلح مثل بازی مار و پله دوباره به خانههای ابتدایی صفحۀ بازی غلتیدهایم.
با این توصیف باید به این خاطره اشاره کرد که روزی بنیانگذار و سرپرست وقت دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد، احتمالأ سال ۷۱ به دانشکده آمد و گفت یکی از اعضای هیئت علمی دانشکدۀ ادبیات در سخنرانیاش گفته (با اشاره به دنیای غرب): ما با دشمنی روبرو هستیم که روی تک تک ویژگیهای انسانی مطالعه و در آنها غور کرده است.
بر نگارنده معلوم نیست که آیا این سخنرانی برای ایشان پیآمدی داشته یا خیر، به ویژه که برخلاف دانشگاههای دیگر در ایران، نسبتاً تا حدی جو دانشگاه فردوسی مشهد مبتنی بر مدارا و تساهل، به غیر از دوران کوتاه مدیریت پیشین دانشگاه، بوده است. دکتر رامپور صدر نبوی سخنران این جلسه بود. در تماسی تلفنی کلامی بسیار دلنشین داشتند. اصل سخنرانی را تایید کرده اما جزئیات و حتی سال سخنرانی را به یاد نمیآوردند. بر حاضران در آن جلسه است که با ثبت شنیدهها، بخشی از تاریخ شفاهی دانشگاه فردوسی مشهد، شهر مشهد و خراسان را زنده نگه دارند؛ ضرورت دارد تا دیر نشده از ایشان تقدیر و شاید هم دلجویی شود.
روشن بینی ایشان در مورد غور در تک تک مختصات انسانی، در هوش مصنوعی و دورنمای تحققِ زودتر از موعدِ پیش بینی حیات مبتنی بر سیلیکون متبلور شده است.
اینک شرایط همانند اواخر قرن ۱۹ در وضعیتِ shituation است که با موتورهای چهارزمانه و به صورت نمادین، با پرواز برادران رایت به طور موقت برای فقط چند دهه به situation تبدیل شد. هوش مصنوعی موتور چهار زمانۀ این دوران است. به زودی تاریخِ شغل عضو هیئت علمی، در هیئت فعلی منقضی میشود؛ اگر نتوانیم در تبدیل Shituation به situation مشارکت کنیم.
ادامه: بخش ۳۹
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۰۱/۲۹
https://t.me/ksharifiRRB
بخش پیشین ۳۷
"لوحبان" پس از نوروز امسال تغییر اساسی در شیوۀ تدریس خود داد. سالهاست که تمامی دروس خود را مبتنی بر کتاب و نه جزوه، تدریس میکند، و به غیر از یک درس، ارزیابی را به صورت "کتاب و کامپیوتر باز" نه امتحان سنتی تدریس انجام میدهد. از ارزیابی مبتنی بر حافظه که مبتلا به مصادره به مطلوب و چرخۀ باطل است، و نیز میانترمهای لعنتی متنفر بوده امتحانات جامع را مخل برای روند آموزش و سلامت عقلی و جسمی دانشجویان میداند و هیچ نفعی در کارآیی حرفهای دانشآموختگان در آن نمیبیند؛ نشان به آن نشان که احتمالاً در سال ۸۲ وقتی که دانشکدۀ دامپزشکی فردوسی مشهد با تقلیدی غلط از دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه تهران که آن هم به تقلید ناشیانه از اشتباه دانشکدههای پزشکی، امتحان تهوعآور جامع پیش درمانگاهی را برگزار کرد، نامهای به معاون آموزشی نوشته این شیوه را با تخت پروکروست مقایسه نمود. مگر مرض داریم که این همه دانشجویان را با روشی آزار میدهیم که هیچگاه کارآیی آن را ارزیابی نکردهایم؟ مثل تمامی مقالات، کتاب و توصیههای "لوحبان" به این هشدار هم توجهی نشد.
هنوز برای قضاوت زود است. "لوحبان" از دانشجویان خواست هوش مصنوعی را احضار کنند. در این جلسه به جای تدریس فقط سئوال کرد و از دانشجویان خواست که پاسخها را خود بیابند. پس از آن کلیپها و اسلایدهای برآمده از تجربیات، مکاشفات و تجربیات شخصی را به آنها نشان داد. گستاخی خطرناکی است اگر درسی را برای تدریس به استادی واگذار کنیم که هیچ تجربۀ ملموسی از محتوای آن نداشته باشد.
به گمان "لوحبان" اینک اصل کار از تدریس سنتی مطالب تئوری، به توانایی خلق پرسشهای درست، بازیابی درست اطلاعات و توانایی تشخیص درستی اطلاعات و تفکیک آن از مهملات معطوف خواهد شد. به این ترتیب، نقش استاد از متکلم وحده به تسهیلگر روند آموزشی تغییر خواهد یافت؛ به نحوی که خود نیز به نوعی، همکلاسِ دانشجویانش خواهد شد. تغییرات گستردهای در راه است.
سالها بود که یک خاطره در ذهن "لوحبان" مانده بود که پیش از پرداختن به آن باید به طور خلاصه شرایط مکانی و زمانی اوایل دهۀ هفتاد توصیف شود. دوران دولت سازندگی بود و هنوز یکی دو سالی مانده بود که یکی از به یادماندنیترین تورمهای کشور که مو به تن همه سیخ کرد، برسیم. به گمانم سال ۷۴ بود که درعرض یک هفته قیمت دلار از ۳۰۰ به ۷۰۰ تومان جهید؛ به قول شیرازیها، هنوز نرفته بودیم میمن، که بگوییم وای بر من.
وارد شدن ایالات متحدۀ آمریکا در اواخر جنگ به منازعۀ بین ایران و عراق، در ایران دیوار بی اعتمادی بلندی برپا کرد. در این جو بیاعتمادی، مرحوم دکتر سعید رجائی خراسانی جسارت بزرگی به خرج داد و بر اهمیت برقراری رابطه با این کشور در آن زمانِ نازمان تاکید کرد و به حیات سیاسی خود پایان داد. از بابت تورم، شرایط اقتصادی و دوراهی رابطه یا برقراری وضعیت نه جنگ و نه صلح مثل بازی مار و پله دوباره به خانههای ابتدایی صفحۀ بازی غلتیدهایم.
با این توصیف باید به این خاطره اشاره کرد که روزی بنیانگذار و سرپرست وقت دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد، احتمالأ سال ۷۱ به دانشکده آمد و گفت یکی از اعضای هیئت علمی دانشکدۀ ادبیات در سخنرانیاش گفته (با اشاره به دنیای غرب): ما با دشمنی روبرو هستیم که روی تک تک ویژگیهای انسانی مطالعه و در آنها غور کرده است.
بر نگارنده معلوم نیست که آیا این سخنرانی برای ایشان پیآمدی داشته یا خیر، به ویژه که برخلاف دانشگاههای دیگر در ایران، نسبتاً تا حدی جو دانشگاه فردوسی مشهد مبتنی بر مدارا و تساهل، به غیر از دوران کوتاه مدیریت پیشین دانشگاه، بوده است. دکتر رامپور صدر نبوی سخنران این جلسه بود. در تماسی تلفنی کلامی بسیار دلنشین داشتند. اصل سخنرانی را تایید کرده اما جزئیات و حتی سال سخنرانی را به یاد نمیآوردند. بر حاضران در آن جلسه است که با ثبت شنیدهها، بخشی از تاریخ شفاهی دانشگاه فردوسی مشهد، شهر مشهد و خراسان را زنده نگه دارند؛ ضرورت دارد تا دیر نشده از ایشان تقدیر و شاید هم دلجویی شود.
روشن بینی ایشان در مورد غور در تک تک مختصات انسانی، در هوش مصنوعی و دورنمای تحققِ زودتر از موعدِ پیش بینی حیات مبتنی بر سیلیکون متبلور شده است.
اینک شرایط همانند اواخر قرن ۱۹ در وضعیتِ shituation است که با موتورهای چهارزمانه و به صورت نمادین، با پرواز برادران رایت به طور موقت برای فقط چند دهه به situation تبدیل شد. هوش مصنوعی موتور چهار زمانۀ این دوران است. به زودی تاریخِ شغل عضو هیئت علمی، در هیئت فعلی منقضی میشود؛ اگر نتوانیم در تبدیل Shituation به situation مشارکت کنیم.
ادامه: بخش ۳۹
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۰۱/۲۹
https://t.me/ksharifiRRB
Кайра бөлүшүлгөн:
🥀 یک حرف از هزاران

03.04.202522:17
🔹یک دروغ سیزده که ایکاش راست بود!
دیروز یادداشتی را دوست و همکار عزیزم دکتر شریفی در کانال «لوح» منتشر کرد که من و احتمالاً بسیاری از خوانندگانش با ناباوری آن را راست پنداشتیم. آدم وقتی از یک آدم راستگو دروغی را هم بشنود باور میکند. البته او این دروغِ دلپذیر را بسیار استادانه نوشته بود، تحلیلی هنرشناسانه در استقبال از تأسیس دانشگاه هنرهای زیبا در مشهد.
بنابراین بلافاصله تصمیم گرفتم آن را در «یک حرف از هزاران» بازنشر دهم. بنا به عرف معهودِ خویش، ابتدا اصل خبر را در گوگل جستجو کردم تا یادداشت ایشان را با استناد به آن منتشر کنم. در اینجا بود که معلوم شد خبری که او یادداشت زیبایش را براساس آن نوشته، دروغ سیزده بوده است.
این دروغ اما چنان زیباست که من همچنان دلم میخواهد آن را بازنشر دهم و آرزو کنم روزی فرا برسد که تحقق پیدا کند.
#ثنایی_نژاد
🆔 @Yek_Harf_Az_Hezaran
دیروز یادداشتی را دوست و همکار عزیزم دکتر شریفی در کانال «لوح» منتشر کرد که من و احتمالاً بسیاری از خوانندگانش با ناباوری آن را راست پنداشتیم. آدم وقتی از یک آدم راستگو دروغی را هم بشنود باور میکند. البته او این دروغِ دلپذیر را بسیار استادانه نوشته بود، تحلیلی هنرشناسانه در استقبال از تأسیس دانشگاه هنرهای زیبا در مشهد.
بنابراین بلافاصله تصمیم گرفتم آن را در «یک حرف از هزاران» بازنشر دهم. بنا به عرف معهودِ خویش، ابتدا اصل خبر را در گوگل جستجو کردم تا یادداشت ایشان را با استناد به آن منتشر کنم. در اینجا بود که معلوم شد خبری که او یادداشت زیبایش را براساس آن نوشته، دروغ سیزده بوده است.
این دروغ اما چنان زیباست که من همچنان دلم میخواهد آن را بازنشر دهم و آرزو کنم روزی فرا برسد که تحقق پیدا کند.
#ثنایی_نژاد
🆔 @Yek_Harf_Az_Hezaran
02.05.202510:31
این روزهای آب زیپوی اولیور تویستی، الیور توینی، الیور تریپلتی، الیور کوارتتی: "ارباب من هنوز گرسنهام، کمی بیشتر میخواهم"
جملهای جهانی است؛ هنوز گرسنهام، از قلم چارلز دیکنز و زبان الیور تویست. انتخاب اسم قهرمان نیز از سوی دیکنز فوق العاده درخشان است: اولیور به معنی درختِ زیتون کار، نماد زحمتکشی و رنجبری، و تویست به معنای لوله شده، حرف ندارد. اگر نام الیور را به صورت لیور خلاصه کنید، ترجمهاش میشود، جگر. اولیور خیلی جگر داشت.
اگر با اجازۀ دیکنز بگوییم الیور توین Twin شخصیت قهرمانی دوقلویی خلق میشود؛ این دوقلو کارگر و معلم هستند. ادامۀ داستان جالب میشود، سه گانه یا تریپلت (کارگر+، آموزگار+، زن+)، کوارتت (+++ بازنشسته)، کویینتت (++++ کودک کار). به نظرتان این شمارش تا چند تا دیگر قابل ادامه است با قراردادن دانشجو و رزیدنتهای پزشکی (سکستت و سپتت)؟.
غذای الیور و دوستانش سوپ مانندی آب زیپو بود؛ آقای بامل سخت کتکش زد، مبادا الیورهای دیگر هم بیشتر بخواهند. دیکنز به خوبی با مثال غذایی آب زیپو، مصداق عینی تورم را معرفی کرد، و با کتک خوردنِ الیور و زندانی شدنش، نشان داد که اگر راهی برای حل مشکل تورم نداشته باشید، مجبورید از کیسۀ پلیس خرج کنید.
یک قرن قبل از دیکنز، آدام اسمیت نشان داد سودی در مرکنتلیسم و سفرهای استعماری نیست. به جای آن صدور محصول و چیزی که بعدها انفجار بهره وری نام گرفت را پیشنهاد میکرد. این که یک قرن قبل از کارل مارکس که همانند موسی از بالای کوه طور فرمان داد: کارگران جهان متحد شوید!، اسمیت چنین نبوغی از خود نشان داد کمتر از این مسئله که اشتهار عمومیاش در حدِ پدر علم اقتصاد در حل جدول باقی ماند، مایۀ شگفتی است.
آلبرت آینشتاین همیشه در این حیرت بود که چرا برای طرح مسئلهای که در آن زمان تنها بیست نفر آن را میفهمیدند، این قدر مشهور شده است. عکس مشهوری که در آن رو به خبرنگاری زبانش را درآورده، نماد انزجارش از این همه در مرکز توجه بودن است.
تحولات فکری با تاخیری قابل توجه در عرصۀ اجتماع مصداق مییابند. فکر آدام اسمیت در نهی مرکنتلیسم و تحرکات استعماری بریتانیای کبیر و انفجار بهرهوری، دو قرن بعد در استقلال هند تبلور یافت. انفجار بهره وری که کارگران را از جبهۀ کمونیسم و سوسیالیسم به میانۀ طیف بین سرمایه داری و کمونیسم آورد، هم در قرن بیستم به طور پیشرونده به جایی رسید که امکان جهانی شدن، خطای تجویزی، و نه تشخیصی مارکس را نشان داد.
برگردیم به اولیورهای روزگار؛ این که دست کارگر را باید بوسید، آموزگار تاج سر بشریت است، زن تاج سر آفرینش و گل و سنبل و بلبل است، آیندۀ کشور در دستان دانشجو است و از این دست شعارها باید مصداق مادی پیدا کند؛ در حقوق مادی و مدنی، در حق تعیین سرنوشت، در حق تشکل و سندیکا، بیهراس از برخورد قضایی، در داشتن حق چانه زنی با مراکز قدرت اقتصادی و سیاسی در بخش خصوصی و دولتی. بیمایه فطیر است.
"لوحبان" پیشتر در فصل ۵ کتابش خطاب به همکارانش گفته بود که به افزایش حقوق دل نبندند، چون تورم به فوریت هر افزایش حقوقی را بیاثر میکند.
اهمیت پایداری جامعه در بخش ۵ از کویینتت درخشان محمد قائد، ده سال در آشوب و اغماء آمده است:
رفتار رزیدنتهای پزشکی در پایان دادن به حیات خود، علیرغم سوگندی که برای حفاظت از حیات خوردهاند، یکی از این پرچها است که با استخدام، افزایش حقوق و تصویب یکی دو قانون حل نمیشود.
به نظر "لوحبان" به جای تقاضای بیهودۀ افزایش دستمزد از دولت باید تقاضا کرد که جامعه از شیر دولت گرفته شود؛ به خیرِ دولت در معنای عام و جهانی آن امیدی نیست، فقط شر نرسانَد. شاید بهتر باشد اولیور تویستها در روز خودشان چنین درخواستهایی داشته باشند (از کوری آموزشی و پژوهشی ۲۶):
👈 رفع انحصار و دخالت دولت و شرکتهای خصولتی در اقتصاد، قطع سهم رانت و قاچاق در گردش اقتصاد
👈 رفع قیمت گذاری دستوری و تعرفهها
👈 بهبود آزادی اقتصادی کشور
👈 کاهش حجم اندازۀ دولت و میزان دخالت آن در اقتصاد
👈 ثبات پول، نرخ تورم و میزان پیش بینی پذیری اقتصاد
👈 افزایشِ رتبۀ استقلال سیستم قضایی
👈 افزایش میزان آزادی گردش اطلاعات و میزان تبادل با جامعۀ جهانی هم از بابت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۲/۱۲
https://t.me/ksharifiRRB
جملهای جهانی است؛ هنوز گرسنهام، از قلم چارلز دیکنز و زبان الیور تویست. انتخاب اسم قهرمان نیز از سوی دیکنز فوق العاده درخشان است: اولیور به معنی درختِ زیتون کار، نماد زحمتکشی و رنجبری، و تویست به معنای لوله شده، حرف ندارد. اگر نام الیور را به صورت لیور خلاصه کنید، ترجمهاش میشود، جگر. اولیور خیلی جگر داشت.
اگر با اجازۀ دیکنز بگوییم الیور توین Twin شخصیت قهرمانی دوقلویی خلق میشود؛ این دوقلو کارگر و معلم هستند. ادامۀ داستان جالب میشود، سه گانه یا تریپلت (کارگر+، آموزگار+، زن+)، کوارتت (+++ بازنشسته)، کویینتت (++++ کودک کار). به نظرتان این شمارش تا چند تا دیگر قابل ادامه است با قراردادن دانشجو و رزیدنتهای پزشکی (سکستت و سپتت)؟.
غذای الیور و دوستانش سوپ مانندی آب زیپو بود؛ آقای بامل سخت کتکش زد، مبادا الیورهای دیگر هم بیشتر بخواهند. دیکنز به خوبی با مثال غذایی آب زیپو، مصداق عینی تورم را معرفی کرد، و با کتک خوردنِ الیور و زندانی شدنش، نشان داد که اگر راهی برای حل مشکل تورم نداشته باشید، مجبورید از کیسۀ پلیس خرج کنید.
یک قرن قبل از دیکنز، آدام اسمیت نشان داد سودی در مرکنتلیسم و سفرهای استعماری نیست. به جای آن صدور محصول و چیزی که بعدها انفجار بهره وری نام گرفت را پیشنهاد میکرد. این که یک قرن قبل از کارل مارکس که همانند موسی از بالای کوه طور فرمان داد: کارگران جهان متحد شوید!، اسمیت چنین نبوغی از خود نشان داد کمتر از این مسئله که اشتهار عمومیاش در حدِ پدر علم اقتصاد در حل جدول باقی ماند، مایۀ شگفتی است.
آلبرت آینشتاین همیشه در این حیرت بود که چرا برای طرح مسئلهای که در آن زمان تنها بیست نفر آن را میفهمیدند، این قدر مشهور شده است. عکس مشهوری که در آن رو به خبرنگاری زبانش را درآورده، نماد انزجارش از این همه در مرکز توجه بودن است.
تحولات فکری با تاخیری قابل توجه در عرصۀ اجتماع مصداق مییابند. فکر آدام اسمیت در نهی مرکنتلیسم و تحرکات استعماری بریتانیای کبیر و انفجار بهرهوری، دو قرن بعد در استقلال هند تبلور یافت. انفجار بهره وری که کارگران را از جبهۀ کمونیسم و سوسیالیسم به میانۀ طیف بین سرمایه داری و کمونیسم آورد، هم در قرن بیستم به طور پیشرونده به جایی رسید که امکان جهانی شدن، خطای تجویزی، و نه تشخیصی مارکس را نشان داد.
برگردیم به اولیورهای روزگار؛ این که دست کارگر را باید بوسید، آموزگار تاج سر بشریت است، زن تاج سر آفرینش و گل و سنبل و بلبل است، آیندۀ کشور در دستان دانشجو است و از این دست شعارها باید مصداق مادی پیدا کند؛ در حقوق مادی و مدنی، در حق تعیین سرنوشت، در حق تشکل و سندیکا، بیهراس از برخورد قضایی، در داشتن حق چانه زنی با مراکز قدرت اقتصادی و سیاسی در بخش خصوصی و دولتی. بیمایه فطیر است.
"لوحبان" پیشتر در فصل ۵ کتابش خطاب به همکارانش گفته بود که به افزایش حقوق دل نبندند، چون تورم به فوریت هر افزایش حقوقی را بیاثر میکند.
اهمیت پایداری جامعه در بخش ۵ از کویینتت درخشان محمد قائد، ده سال در آشوب و اغماء آمده است:
پس از صد سال آزگار (از ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰)، مشكل چيست؟ آيا واقعاً مشكلی وجود دارد يا فقط چون عادت كردهايم بناليم مشكلاتی جور میكنيم؟"
اهل طراحی ِ سازهها به ما میگويند اگر فشار بر ساختمان يا پل چنان يكنواخت تقسيم نشود كه بار وارد بر هر نقطه كمتر از حداكثر تحمل آن باشد، پايداری سازه در گرو بخت و اقبال خواهد بود."
پرچی كه فشاری فوق طاقت بر آن تحميل شده است اگر طی پنج سال وا بدهد، پرچ چهارم طی يك ماه، و پرچ چهلم در يك روز میگسلد و بنا فرو میريزد."
رفتار رزیدنتهای پزشکی در پایان دادن به حیات خود، علیرغم سوگندی که برای حفاظت از حیات خوردهاند، یکی از این پرچها است که با استخدام، افزایش حقوق و تصویب یکی دو قانون حل نمیشود.
به نظر "لوحبان" به جای تقاضای بیهودۀ افزایش دستمزد از دولت باید تقاضا کرد که جامعه از شیر دولت گرفته شود؛ به خیرِ دولت در معنای عام و جهانی آن امیدی نیست، فقط شر نرسانَد. شاید بهتر باشد اولیور تویستها در روز خودشان چنین درخواستهایی داشته باشند (از کوری آموزشی و پژوهشی ۲۶):
👈 رفع انحصار و دخالت دولت و شرکتهای خصولتی در اقتصاد، قطع سهم رانت و قاچاق در گردش اقتصاد
👈 رفع قیمت گذاری دستوری و تعرفهها
👈 بهبود آزادی اقتصادی کشور
👈 کاهش حجم اندازۀ دولت و میزان دخالت آن در اقتصاد
👈 ثبات پول، نرخ تورم و میزان پیش بینی پذیری اقتصاد
👈 افزایشِ رتبۀ استقلال سیستم قضایی
👈 افزایش میزان آزادی گردش اطلاعات و میزان تبادل با جامعۀ جهانی هم از بابت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۲/۱۲
https://t.me/ksharifiRRB


26.04.202515:04
On the occasion of World Veterinary Day: Veterinary leadership in the era of footprints and one-health.
Veterinarians were tirelessly warning the outcomes of the neglects to a unified perspective to human and animal health from the beginning of 20th century, however, frequently received feedbacks were implicating that the word health was just limited to humans. As a result, a frustrating numbness was displayed by disciplines that were inherently responsible to participate in a comprehensive approach to health hazards. Just due to the recent devastating emerging and re-emerging diseases, however, obliged the community to reconsider the health-related concepts critically, which coined the veterinary medicine is the best fitted carreer to take the role of leadership in the concept of One-health in the era of water-and carbon footprint and One-health.
Kamran Sharifi
School of Veterinary medicine,
Ferdowsi University of Mashhad,
Mashhad,
IRAN
25 April 2025
https://t.me/ksharifiRRB
Reference
Thanks to ChatGPT
Veterinarians were tirelessly warning the outcomes of the neglects to a unified perspective to human and animal health from the beginning of 20th century, however, frequently received feedbacks were implicating that the word health was just limited to humans. As a result, a frustrating numbness was displayed by disciplines that were inherently responsible to participate in a comprehensive approach to health hazards. Just due to the recent devastating emerging and re-emerging diseases, however, obliged the community to reconsider the health-related concepts critically, which coined the veterinary medicine is the best fitted carreer to take the role of leadership in the concept of One-health in the era of water-and carbon footprint and One-health.
Kamran Sharifi
School of Veterinary medicine,
Ferdowsi University of Mashhad,
Mashhad,
IRAN
25 April 2025
https://t.me/ksharifiRRB
Reference
Thanks to ChatGPT
21.04.202517:51
باز هم روز سعدی و یادداشت سالهای پیشین:
👇👇👇👇
https://t.me/ksharifiRRB/303
و طبقی گل از یادداشتی قدیمی 👇👇👇👇
https://t.me/yek_harf_az_hezaran/3515
و به یاد بافت قدیمی و تاریخی شیراز و کوچۀ دلنواز آشتی کنان که ای کاش همچنان برپا باشد.
١٤٠٤/٠٢/٠١
👇👇👇👇
https://t.me/ksharifiRRB/303
و طبقی گل از یادداشتی قدیمی 👇👇👇👇
https://t.me/yek_harf_az_hezaran/3515
و به یاد بافت قدیمی و تاریخی شیراز و کوچۀ دلنواز آشتی کنان که ای کاش همچنان برپا باشد.
١٤٠٤/٠٢/٠١
04.04.202519:57
پیشنهادی نو برای شیوۀ راهاندازی دانشکدۀ هنرهای زیبا در دانشگاه فردوسی مشهد
با سلام
به باور من رشتههای حوزه معماری و هنر ویژگیهایی دارند که آن را از دیگر رشتههای دانشگاهی متفاوت میکند. بر این اساس به نظر میرسد توجه به چند موضوع به پیشبرد ایده شکلگیری دانشکده هنرهای زیبای مشهد کمک خواهد کرد:
۱- با توجه به ویژگیهای ذاتی این رشته، میطلبد که به جای بخش دولتی، بخش خصوصی وارد عرصه شود.
۲- حضور افراد صاحب نام در حوزه هنر در جمع موسسین این موسسه به موفقیت آن کمک شایانی خواهد کرد.
۳- پا پیش گذاشتن دانشگاهیان علاقهمند به تحقق این هدف، به عنوان یک جامعه منسجم در این حوزه، میتواند این فرایند را سرعت ببخشد.
بر این اساس پیشنهاد میکنم، جمعی از علاقهمندان دانشگاهی کمیتهای را تشکیل دهند و با دعوت از افراد اثرگذار فرهنگی و هنری، برای تشکیل هیات موسس، قدمهای اولیه برای تحقق این آرزو را بردارند. این افراد ضرورتا در ادامه تیم را همراهی نخواهند کرد و میتوانند کار را به هیات موسس واگذار کنند.
با احترام
دکتر حمیدرضا پوررضا،
عضو هیات علمی دانشکده مهندسی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۰۱/۱۵
https://t.me/ksharifiRRB
با سلام
به باور من رشتههای حوزه معماری و هنر ویژگیهایی دارند که آن را از دیگر رشتههای دانشگاهی متفاوت میکند. بر این اساس به نظر میرسد توجه به چند موضوع به پیشبرد ایده شکلگیری دانشکده هنرهای زیبای مشهد کمک خواهد کرد:
۱- با توجه به ویژگیهای ذاتی این رشته، میطلبد که به جای بخش دولتی، بخش خصوصی وارد عرصه شود.
۲- حضور افراد صاحب نام در حوزه هنر در جمع موسسین این موسسه به موفقیت آن کمک شایانی خواهد کرد.
۳- پا پیش گذاشتن دانشگاهیان علاقهمند به تحقق این هدف، به عنوان یک جامعه منسجم در این حوزه، میتواند این فرایند را سرعت ببخشد.
بر این اساس پیشنهاد میکنم، جمعی از علاقهمندان دانشگاهی کمیتهای را تشکیل دهند و با دعوت از افراد اثرگذار فرهنگی و هنری، برای تشکیل هیات موسس، قدمهای اولیه برای تحقق این آرزو را بردارند. این افراد ضرورتا در ادامه تیم را همراهی نخواهند کرد و میتوانند کار را به هیات موسس واگذار کنند.
با احترام
دکتر حمیدرضا پوررضا،
عضو هیات علمی دانشکده مهندسی
دانشگاه فردوسی مشهد
۱۴۰۴/۰۱/۱۵
https://t.me/ksharifiRRB
01.04.202520:39
برآورده شدنِ یک رویای سی و سه ساله: تاسیس دانشگاه هنرهای زیبا در مشهد
دانشگاههای مستقر در خراسان بزرگ وظیفه و نقش بی بدیلی برای حفاظت از حوزۀ فرهنگی ایران دارند. بار سنگینی که در خراسان بزرگ مشتمل بر کشورهای افغانستان، ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان و حتی کشورهایی مثل قزاقستان و قرقیزستان وجود دارد از عهدۀ یک دانشکده خارج است و بنا بر این درست است که دانشگاه فردوسی مشهد از همۀ دانشگاهها مستعدتر و تواناتر در تاسیس دانشکدۀ هنرهای زیبا است، اما گسترۀ فرهنگی این منطقه غنیتر از آن است که بتوان با یک دانشکده از پس آن برآمد و ضرورتاً کاری چند دانشکدهای، چند دانشگاهی و حتی چند کشوری است.
https://t.me/salehnikbakht/13446
نوروز را دیدید که چه گسترهای را فروزان کرد؟ مشعلهای فروزان از کردستان عراق، ترکیه و سوریه تا دیگر بخشها در قفقاز، ایران، پاکستان و افغانستان، شمالغربی چین و آسیای میانه به تنهایی برای تاسیس دانشگاه هنرهای زیبا دلیلی کافی است. معلوم نیست که سلطان عثمانی شیفتۀ نوروز است یا از وسعت آن هراسان شده که در برابر آن، آن هم در ترکیهای که در قرن بیستم تا یکی دو دهه پیش میانهای با نوروز نداشته، چنین علاقه نشان داده است. یا این که دنبالِ بهرهبرداری از میراث مشترک کهن برای تثبیت فاشیسم فرامرزی است؟ بنابراین، دانشگاه هنرهای زیبا برای حفاظت و شکوفایی میراث مشترک ضروری است تا همه، حتی ایشان به راحتی بر این خوان فرهنگی با احترام بنشینند و از دست درازیِ سیاست به گنجینۀ مشترک جهانی، از جمله نوروز، ممانعت شود.
بانو سیما بینا با گردآوری ملودیهای موسیقیهای نواحی و نیز کتاب لالاییهای ایران یک تنه نشان داد که چه گنجینۀ عظیمی از بابت موسیقایی و هنری وجود دارد. این گنجینه را باید ثبت و منتشر کرد؛ پیش از این که در تندباد فضای مجازی به فراموشی سپرده شود.
رقص کردهای خراسان از یک قَرصه تا دوازده قَرصه چنان گسترش یافته که به میراث مشترک همگانی در خراسان تبدیل شده تقریباً منطقهای در خراسان نیست که این رقص در آنجا رواج نداشته باشد یا با آن آشنا نباشند. برای ثبت جهانی آن باید تلاش کرد.
میراث مرحوم عثمان محمدپرست نباید در سینۀ وی در خاک بمیرد. وی معتقد بود: "خاستگاه دوتار، شهرهای خواف، تایباد و تربت جام است که بیشتر به آهنگهای فارسی و محلی میپردازند و بعد از آن هم در قوچان، شیروان و بجنورد "دوتار" رایج است که با آن آهنگهای کردی و ترکی میزدند، از آنجا هم به ترکمنها در گنبد کاووس رسید که با دوتار، آهنگهای ترکمنی مینواختند." این دانشگاه هنرهای زیبا است که باید یادگارِ این عثمان خوافی را به میراثِ آن عثمان دیگر، عثمان هورامی پیوند بزند.
با معماریهای زیبا در خراسان، گنجینۀ بزرگ و ارزشمندی که در موزههای آستان قدس رضوی وجود دارد، جای چنین دانشگاهی خالی است و اگر بود، آیا آن قدرناشیانه و به راحتی میشد بازار قدیمیِ چند صد سالۀ اطراف حرم امام رضا (ع) را ذبح کرد؟
با این اشتیاق و ولعی که نسل جوان برای موسیقی، نقاشی، نوازندگی، خطاطی، برگزاری تئاتر، و کنسرتهای بزرگی همانند کنسرتهای آندره ریو نشان میدهد، باید پشتوانۀ آموزشی و پژوهشی فراهم کرد. آثار بتهوون و چایکوفسکی، اشتراوس، پاواروتی، بوچلی و ... میراث بشری بوده باید حفظ شده لازم است که نواخته شوند، از روی آنها تئاتر و فیلم تدوین، و به فستیوالهای جهانی عرضه شود. دانشگاه هنرهای زیبا در شرق کشور کار بزرگی برای حفظ میراث بشری و شکوفایی آن دارد. حتی شهرداری مشهد هم متوجه این خلاء شده امسال اِلِمانهای نوروزی مشهد را بر اساس سازهای موسیقی، خیلی زیبا و استادانه طراحی کرده است؛ این سازمان بهتر از همه متوجه این شده است که با معرفتی زیباشناختی، باید شهری دلپذیر، زندگیپذیر و زیبا ساخت. شهر به عنوان موجودی زنده، بدون معیارهای زیباشناختی، بدون تلفیق معماری هنری مدرن و سنتی، بدون یک نقشۀ فیزیکی شهری چشم نواز، و یک فضای فرهنگی دلپذیر (تئاتر، سینما، کنسرت، ورزش، کتابخانه و بسیاری از ویژگیهای یک شهر متاورسی) ممکن است از یک جنگلِ انبوهِ پر از حیوانات وحشی برای انسان تهیتر از الزامات زیستی باشد. بدون دانشگاه هنرهای زیبا، داشتن شهری متاورسی ممکن نیست.
از هنردوستانی که بر اهمیت تاسیس دانشگاه هنرهای زیبا درشهر مشهد تاکید دارند، خواهشمند است با نگاهی تخصصی، بهترین مکانی را که به نظرشان میرسد، برای تاسیس دانشگاهی که قرار است روح و روان انسانها را صیقل و جلا داده میراث مشترک بشری در این نقطۀ ارجمند از جهان را حفظ کرده گسترش دهد، به اطلاع "لوحبان" برسانند.
تبریک صمیمانۀ "لوح" به مناسبتِ تاسیس دانشگاه هنرهای زیبا نثار شما هنردوستانِ بافرهنگ باد؛ آرزویی ۳۳ ساله که میرود محقق شود.
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
1st April 2025
https://t.me/ksharifiRRB
دانشگاههای مستقر در خراسان بزرگ وظیفه و نقش بی بدیلی برای حفاظت از حوزۀ فرهنگی ایران دارند. بار سنگینی که در خراسان بزرگ مشتمل بر کشورهای افغانستان، ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان و حتی کشورهایی مثل قزاقستان و قرقیزستان وجود دارد از عهدۀ یک دانشکده خارج است و بنا بر این درست است که دانشگاه فردوسی مشهد از همۀ دانشگاهها مستعدتر و تواناتر در تاسیس دانشکدۀ هنرهای زیبا است، اما گسترۀ فرهنگی این منطقه غنیتر از آن است که بتوان با یک دانشکده از پس آن برآمد و ضرورتاً کاری چند دانشکدهای، چند دانشگاهی و حتی چند کشوری است.
https://t.me/salehnikbakht/13446
نوروز را دیدید که چه گسترهای را فروزان کرد؟ مشعلهای فروزان از کردستان عراق، ترکیه و سوریه تا دیگر بخشها در قفقاز، ایران، پاکستان و افغانستان، شمالغربی چین و آسیای میانه به تنهایی برای تاسیس دانشگاه هنرهای زیبا دلیلی کافی است. معلوم نیست که سلطان عثمانی شیفتۀ نوروز است یا از وسعت آن هراسان شده که در برابر آن، آن هم در ترکیهای که در قرن بیستم تا یکی دو دهه پیش میانهای با نوروز نداشته، چنین علاقه نشان داده است. یا این که دنبالِ بهرهبرداری از میراث مشترک کهن برای تثبیت فاشیسم فرامرزی است؟ بنابراین، دانشگاه هنرهای زیبا برای حفاظت و شکوفایی میراث مشترک ضروری است تا همه، حتی ایشان به راحتی بر این خوان فرهنگی با احترام بنشینند و از دست درازیِ سیاست به گنجینۀ مشترک جهانی، از جمله نوروز، ممانعت شود.
بانو سیما بینا با گردآوری ملودیهای موسیقیهای نواحی و نیز کتاب لالاییهای ایران یک تنه نشان داد که چه گنجینۀ عظیمی از بابت موسیقایی و هنری وجود دارد. این گنجینه را باید ثبت و منتشر کرد؛ پیش از این که در تندباد فضای مجازی به فراموشی سپرده شود.
رقص کردهای خراسان از یک قَرصه تا دوازده قَرصه چنان گسترش یافته که به میراث مشترک همگانی در خراسان تبدیل شده تقریباً منطقهای در خراسان نیست که این رقص در آنجا رواج نداشته باشد یا با آن آشنا نباشند. برای ثبت جهانی آن باید تلاش کرد.
میراث مرحوم عثمان محمدپرست نباید در سینۀ وی در خاک بمیرد. وی معتقد بود: "خاستگاه دوتار، شهرهای خواف، تایباد و تربت جام است که بیشتر به آهنگهای فارسی و محلی میپردازند و بعد از آن هم در قوچان، شیروان و بجنورد "دوتار" رایج است که با آن آهنگهای کردی و ترکی میزدند، از آنجا هم به ترکمنها در گنبد کاووس رسید که با دوتار، آهنگهای ترکمنی مینواختند." این دانشگاه هنرهای زیبا است که باید یادگارِ این عثمان خوافی را به میراثِ آن عثمان دیگر، عثمان هورامی پیوند بزند.
با معماریهای زیبا در خراسان، گنجینۀ بزرگ و ارزشمندی که در موزههای آستان قدس رضوی وجود دارد، جای چنین دانشگاهی خالی است و اگر بود، آیا آن قدرناشیانه و به راحتی میشد بازار قدیمیِ چند صد سالۀ اطراف حرم امام رضا (ع) را ذبح کرد؟
با این اشتیاق و ولعی که نسل جوان برای موسیقی، نقاشی، نوازندگی، خطاطی، برگزاری تئاتر، و کنسرتهای بزرگی همانند کنسرتهای آندره ریو نشان میدهد، باید پشتوانۀ آموزشی و پژوهشی فراهم کرد. آثار بتهوون و چایکوفسکی، اشتراوس، پاواروتی، بوچلی و ... میراث بشری بوده باید حفظ شده لازم است که نواخته شوند، از روی آنها تئاتر و فیلم تدوین، و به فستیوالهای جهانی عرضه شود. دانشگاه هنرهای زیبا در شرق کشور کار بزرگی برای حفظ میراث بشری و شکوفایی آن دارد. حتی شهرداری مشهد هم متوجه این خلاء شده امسال اِلِمانهای نوروزی مشهد را بر اساس سازهای موسیقی، خیلی زیبا و استادانه طراحی کرده است؛ این سازمان بهتر از همه متوجه این شده است که با معرفتی زیباشناختی، باید شهری دلپذیر، زندگیپذیر و زیبا ساخت. شهر به عنوان موجودی زنده، بدون معیارهای زیباشناختی، بدون تلفیق معماری هنری مدرن و سنتی، بدون یک نقشۀ فیزیکی شهری چشم نواز، و یک فضای فرهنگی دلپذیر (تئاتر، سینما، کنسرت، ورزش، کتابخانه و بسیاری از ویژگیهای یک شهر متاورسی) ممکن است از یک جنگلِ انبوهِ پر از حیوانات وحشی برای انسان تهیتر از الزامات زیستی باشد. بدون دانشگاه هنرهای زیبا، داشتن شهری متاورسی ممکن نیست.
از هنردوستانی که بر اهمیت تاسیس دانشگاه هنرهای زیبا درشهر مشهد تاکید دارند، خواهشمند است با نگاهی تخصصی، بهترین مکانی را که به نظرشان میرسد، برای تاسیس دانشگاهی که قرار است روح و روان انسانها را صیقل و جلا داده میراث مشترک بشری در این نقطۀ ارجمند از جهان را حفظ کرده گسترش دهد، به اطلاع "لوحبان" برسانند.
تبریک صمیمانۀ "لوح" به مناسبتِ تاسیس دانشگاه هنرهای زیبا نثار شما هنردوستانِ بافرهنگ باد؛ آرزویی ۳۳ ساله که میرود محقق شود.
کامران شریفی
دانشکدۀ دامپزشکی
دانشگاه فردوسی مشهد
1st April 2025
https://t.me/ksharifiRRB
20.03.202516:21
چه متنی بهتر از این برای تبریک سال نو؟
https://t.me/anarchonomy/14743
https://t.me/anarchonomy/14743
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 25
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.