10.05.202512:04
06.05.202513:16
26.04.202511:31
Кайра бөлүшүлгөн:
𝖬𝖺𝗇𝗀𝖺𝗍𝖺

25.04.202513:47
اما پیتر تو نمیدونی وقتی با گل های آفتاب گردونِ توی دستش و استایل پاییزیش با دلواپسیِ نارنجی رنگی از دور دست های جمعیت دنبالم میگشت چقدر مقدس و خاص دیده می شد، اون حکم خورشید وسط یك روز زمستونی رو داشت که میتونست منو زیر کیلومتر ها برفِ خاکستری گرم نگه داره.
24.04.202521:21
اونایی که فور کردن>>>
10.05.202509:28
قشنگامو
09.05.202520:05
30.04.202510:04
چشم
25.04.202513:51
25.04.202512:39
24.04.202521:10
فور کنید، چنل های جدید میخوام.
09.05.202520:05
09.05.202520:05
منظورتون چیه؟
30.04.202510:01
فقط میتونم بگم که
به قدری کلمات درد رو به نمایش میذاشتن که گریم گرفت
تو پس از او تنها ترین خواهی شد، تو پس از او گم خواهی شد؛ اما تماما خاطر او خواهی شد.
خودخواهانه است که بروی و بیایی و انتظار داشته باشی که گل شمعدانی که در ایوان رهایش کردی، آن که تمام این مدت بدون قطرهای آب فراموشش کردی، حال همانند قبل تازه و پر عطر باشد. بشکستی و کور بودی که خورده شیشهها را ندیدی، چشمانت را باز کن که مبادا پاهایت با زخم هایم بریده شوند عزیزکرده.
25.04.202513:51
چقدر قشنگي آخه لوکاس..
25.04.202512:38
@Namira_its
24.04.202521:08
Кайра бөлүшүлгөн:
اُکتـبر در سیـاتل

09.05.202520:05
این پست + این پیام رو فور کنید تا:
Limit : 145 _ be join
وایبتون رو با یکی از عکسهایی که گرفتم بازگو کنم.
به عنوان دوجمله از یک کتاب بنویسمتون.
کتابتون رو نام گذاری کنم.
Limit : 145 _ be join
09.05.202520:05
سین...
30.04.202509:48
25.04.202513:50
او مرا صدا زد و من دلم خواست بارها اسمم را به گونه اي که او صدا میزد، بشنوم
او باعث شد من عاشق خودم باشم و با لبخند به آیینه دل نگاه کنم.
اما اینهارا به خودش نگفتم و در دلم نگه داشتم،آنقدر که زماني راحت من را نخواهد و گمان کند من هم مانند بقیه بودم.
او باعث شد من عاشق خودم باشم و با لبخند به آیینه دل نگاه کنم.
اما اینهارا به خودش نگفتم و در دلم نگه داشتم،آنقدر که زماني راحت من را نخواهد و گمان کند من هم مانند بقیه بودم.
24.04.202521:37
23.04.202517:03
نگی دِول کشتمت
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 1 165
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.