26.04.202518:03
بعد از ساختنش به خودم آفرین گفتم و از خودم تشکر کردم.
درست کردنش خیلیییی زحمت داشت و کلی زمان برد اما واقعا خوشگل شد.
دوستمم ویس داد و همراه گریههاش ازم تشکر کرد.🥹
اطلاعات بیشتر اثر رو اینجا ببینید.
#پشت_صحنه_پنهان
درست کردنش خیلیییی زحمت داشت و کلی زمان برد اما واقعا خوشگل شد.
دوستمم ویس داد و همراه گریههاش ازم تشکر کرد.🥹
اطلاعات بیشتر اثر رو اینجا ببینید.
#پشت_صحنه_پنهان
26.04.202512:20
بچهها این داستانه از ۴ تا شخصیت یهو وسطش به یه داستان حدودا ۱۰_۱۲ نفره تبدیل شد که هر کدوم اومدن قصه خودشونو گفتن. بعد من هی سعی کردم یه جوری داستان حماله و دافا رو جدا کنم و براتون بگم دیدم وسط داستان یهو حماله حذف میشه. :/
آخر قصه هم هیچ ربطی به اولش نداره و کلا نتیجهگیری قصه خیلی عجیب غریبه و اگه خیلی خلاصه و نصفه نیمه بگم همه رو قاطی میکنید.
اگه دوست دارید آخر داستانو بدونید پیشنهاد میکنم تو همین پادکسته، از شب نهم شروع کنید و تا حدودا شب ۲۰ اینطورا قصه رو گوش بدید.
من خیلی دلم میخواست براتون تعریفش کنم ولی واقعا اگه بنویسمش متوجه داستان نمیشید و حیف میشه.
آخر قصه هم هیچ ربطی به اولش نداره و کلا نتیجهگیری قصه خیلی عجیب غریبه و اگه خیلی خلاصه و نصفه نیمه بگم همه رو قاطی میکنید.
اگه دوست دارید آخر داستانو بدونید پیشنهاد میکنم تو همین پادکسته، از شب نهم شروع کنید و تا حدودا شب ۲۰ اینطورا قصه رو گوش بدید.
من خیلی دلم میخواست براتون تعریفش کنم ولی واقعا اگه بنویسمش متوجه داستان نمیشید و حیف میشه.
15.04.202517:08
سااااااالها پیش وقتی کلاس چهارم بودم (حوالی سال ۸۵،۸۶) خالهم یه خطکش فلزی ۳۰ سانتی بهم داد تا کلاس پنجم کاملا یادمه داشتمش ولی بعدش رو نه. چون بعد از مدتی ناپدید و گم شد.
سااااااالها از اون روز گذشت و من ۱۰۸۲۲۷۲۷۲۰۲ بار دیگه خطکش خریدم. ولی هر موقع خطکش دمدستم نیست مغزم اول فرمان میده بگرد دنبال خطکش فلزیه. :/
اون روز که شمال بودم و میخواستم نقاشیای کانالو شروع کنم، چون باید جدول میکشیدم بازم دنبال خطکش فلزیه تو اتاق شمالم گشتم. ://// و آخرسرم باز پیداش نکردم.
تا اینکه دیشب خواب دیدم رو میز یه جایی که انگار اتاق خوابمه که اصلا هم شبیهش نبود یه جامدادی لیوانی بود و من اون تو یه خطکش فلزی ۱۵ سانتی دیدم و کلی ذوق کردم. بعد دیدم نه تنها یکی دیگه هم ازش هست که در واقع ۳ تا خطکشه بعد از خوشحالی داشتم تو خواب گریه میکردم. ببین گریه در حد انیمههای میازاکی که قطرههای گنده اشک از چشمات میاد. خودم تعجب کرده بودم چرا انقد اشکام زیاده. :)))))))))))
از صبح این خوابه رو یادم رفته بود تا الان که میخوام بازم برا کانال نقاشی بکشم یهو یادم اومد چنین خوابی دیدم.
کاش مغزم از تلاش برای پیدا کردن اون خطکش فلزی دست برداره. واقعا دیوونه شدم. نمیدونم چرا نمیتونم یه چیز ساده رو فراموش کنم.
سااااااالها از اون روز گذشت و من ۱۰۸۲۲۷۲۷۲۰۲ بار دیگه خطکش خریدم. ولی هر موقع خطکش دمدستم نیست مغزم اول فرمان میده بگرد دنبال خطکش فلزیه. :/
اون روز که شمال بودم و میخواستم نقاشیای کانالو شروع کنم، چون باید جدول میکشیدم بازم دنبال خطکش فلزیه تو اتاق شمالم گشتم. ://// و آخرسرم باز پیداش نکردم.
تا اینکه دیشب خواب دیدم رو میز یه جایی که انگار اتاق خوابمه که اصلا هم شبیهش نبود یه جامدادی لیوانی بود و من اون تو یه خطکش فلزی ۱۵ سانتی دیدم و کلی ذوق کردم. بعد دیدم نه تنها یکی دیگه هم ازش هست که در واقع ۳ تا خطکشه بعد از خوشحالی داشتم تو خواب گریه میکردم. ببین گریه در حد انیمههای میازاکی که قطرههای گنده اشک از چشمات میاد. خودم تعجب کرده بودم چرا انقد اشکام زیاده. :)))))))))))
از صبح این خوابه رو یادم رفته بود تا الان که میخوام بازم برا کانال نقاشی بکشم یهو یادم اومد چنین خوابی دیدم.
کاش مغزم از تلاش برای پیدا کردن اون خطکش فلزی دست برداره. واقعا دیوونه شدم. نمیدونم چرا نمیتونم یه چیز ساده رو فراموش کنم.
Көрсөтүлдү 1 - 3 ичинде 3
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.