18.02.202518:13
قربان شما بروم، مچکرم.
15.02.202512:07
@vmplil
15.02.202511:50
01.02.202518:45
🎬 محمۅډ ډۅلټ آباډۍ ْ۰. آنجا یك قہوه خانہ بود؛ اما ننشستیم بہ نوشیدن دو تا استڪان چای. چرا؟ دنیا خراب میشد اگر دقایقی آنجا مینشستیم؛ و نفری یك استڪان چای میخوردیم؟! عجلہ. همیشہ عجلہ... ڪدام گوری میخواستم بروم؟ من بہ بہانۂ رسیدن بہ زندگی، همیشہ زندگی را ڪشتہام.
31.01.202520:40
این پست جدی موردعلاقه منه بین همه پست هایی که پاک کردی
31.01.202520:24
اونقدر خوشحال شدم که ای وای:)))) دور شما گشتیم و واقعا ممنون ازت
15.02.202513:13
ماهیتمان همان است، ظاهرمان عوض شد.
15.02.202512:07
15.02.202511:21
فقط چشمهاتون رو ببندید و لحظاتی رو به گوش دادنش اختصاص بدید.
01.02.202518:45
31.01.202520:24
باید بگم که بیخود اما میگم حق داری:)
31.01.202520:23
خیلی قشنگ بود))
جمله به جمله کلمه به کلمه این متن غیر از اواز دلنشینش رنگ و لعابی داشت که فکر نکنم جایی دیده باشم
واقعا خسته نباشی عزیز
جمله به جمله کلمه به کلمه این متن غیر از اواز دلنشینش رنگ و لعابی داشت که فکر نکنم جایی دیده باشم
واقعا خسته نباشی عزیز
15.02.202513:12
چایبــہاࢪناࢪنجِ سـابِـق .
Кайра бөлүшүлгөн:
برکۂنقاشے؛

15.02.202512:07
forward this message and put you id , I will ship you and give you a couple pic based on your vibe
07.02.202516:33
وقت بخیر. این پیغام رو ارسال بفرمایید. 📜
یکی از نوشتهها یا تصاویر کانال شما رو اینجا قرار بدم و حسی که به من منتقل میکنه رو بیان کنم، همچنین یک رنگ رو به کانال شما نسبت بدم و خصوصیات رنگ رو هم بیان کنم.
یکی از نوشتهها یا تصاویر کانال شما رو اینجا قرار بدم و حسی که به من منتقل میکنه رو بیان کنم، همچنین یک رنگ رو به کانال شما نسبت بدم و خصوصیات رنگ رو هم بیان کنم.
Кайра бөлүшүлгөн:
𝗕𝗲𝗹𝗶𝗻𝗮𝘆.
01.02.202515:51
𓆪 در آغـوشِ موجِ وهــم
` نهـصد و نود و نهمیـن گلایــولِ پژمُرده
` نهـصد و نود و نهمیـن گلایــولِ پژمُرده
روزها میگذرند و ساعتها بدون درنگی به دوندگی خود ادامه میدهند. هرچقدر می گذرد احساس درماندگی بیشتری در خود میکنم؛ انگار که پروانهای گیر افتاده در تار تنیدهی عنکبوتی هستم که برای رهایی هرکاری میکند و در نهایت رنج، از نفس افتادگی و هلاکت را می چشد. سعی دارم آنچه بر من و در من هست را ببینم و آنقدر خود را ذغالآلود ندانم و مانند کبریت دست به سوزاندن خود نزنم؛ اما گاهی اوقات افکارم مرا سوق می دهند به سمت نابودی، به سمت کلافگی و درهم تنیدگی؛ افکاری که مرا وا میدارند از زندگی کردن و کارهایی که ازشان متنفرم را در من عادت میکنند. شاید باید رهایشان کنم، شاید باید انقدر خودم را در آغوش دریای سیاه افکار خفقانآورم نیندازم، شاید باید شوری دریا را مزه کنم تا طعم گس چسبیده به گلویم را بشورد؛ شاید باید آن کسی باشم که باید تابحال میبودم و سعی بر دور انداختنش میکردم.
31.01.202520:18
بینهایت زیباست:))) سپاسگزارم
15.02.202512:07
Кайра бөлүшүлгөн:
ᬔ. Ꭼḳᥝ𝗁𝚗ຣ (شادنم یادته؟)

15.02.202511:50
٭𓉳͜𐬹 ایـن پیام رو فــوروارد کنیـد تا فولـدر بزنـم و +50 جـذب بگیریـد خوشــگلـها.
اد اجباری نیست
جوین باشید حتما:(
01.02.202518:46
لذت بردیم بانو، مثل خودن چای تو یخبندون.
31.01.202520:41
متن که جدیده اما تصویر بله، منم دوستش دارم:)) ممنونم
31.01.202520:17
ٌ ✉️ To the esteemed @Iranisstar
With my sincerest regards,
From the writer of Meruda
𝁘
Beneath the same sky, where the stars once whispered the secrets of love, two souls entwined in the silence of a kiss. The moon, a silent witness, bathed them in its pale light, as though the very heavens were blessing their union. Time stood still, as if the winds themselves dared not disturb the sacred moment.
With my sincerest regards,
From the writer of Meruda
𝁘
Beneath the same sky, where the stars once whispered the secrets of love, two souls entwined in the silence of a kiss. The moon, a silent witness, bathed them in its pale light, as though the very heavens were blessing their union. Time stood still, as if the winds themselves dared not disturb the sacred moment.
زیر همان آسمانی که روزگاری ستارگان رازهای عشق را نجوا میکردند، دو روح در سکوت یک بوسه در هم تنیده شدند. ماه، گواهی خاموش بود که آنها را در نور کمسوی خود غرق کرده بود، گویی که خود آسمانها بر این اتحاد آنها برکت میدادند. زمان ایستاده بود، گویی که حتی بادها نیز جرات نداشتند لحظه مقدس آنها را برهم زنند.
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 25
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.