से पुनः पोस्ट किया:
خرمگس

25.02.202519:45
فرهاد قنبری
دعوت به قناعت!
احتمالا همگی خاطره ستارخان که مادری به فرزندش می گوید: "خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم" را شنیده ایم. از زبان ستارخان نقل شده است که می گوید: "من هیچ وقت گریه نمی کنم چون اگر اشک می ریختم، آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست بخورد، ایران زمین می خورد… اما در مشروطه دو بار اون هم تو یه روز اشک ریختم. حدود ۹ ماه بود که تحت فشار بودیم. بدون غذا. بدون لباس.. از قرارگاه اومدم بیرون.. چشمم به یک زن افتاد با یه بچه تو بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش اومد پایین و چهار دست و پا رفت به طرف بوته علف.. علف رو از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها رو خوردن.. با خودم گفتم الان مادر اون بچه به من فحش می ده و میگه لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته… اما مادر کودک اومد طرفش و بچه اش رو بغل کرد و گفت: عیبی نداره فرزندم… خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم… اونجا بود که اشکم دراومد"
یا همگی خاطراتی از ایثار و از خودگذشتگی و قناعت مردم در سالهای جنگ ایران و عراق را شنیده ایم. شنیده ایم که زنانی حلقه ازدواج خود را می فروختند تا به جبهه ها کمک کنند و یا شنیده ایم که کودکانی قلک های خود را می شکستند که به جبهه ها کمکی کرده باشند و احتمالا این خاطره شهید حسین خرازی را شنیده ایم که می گوید: "وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ"
اما حالا چه شده است که دعوت به قناعت و صرفه جویی از سوی مسئولان و صدا و سیما این میزان عصبانیت را به همراه دارد؟ آیا مردم ایران نمک نشناس و مادی گرا و زیاده خواه شده اند؟ آیا مردم ایران دیگر همان مردم نیستند؟
حقیقت آن است که مردم ایران عوض نشده اند و این مسئولان و سیاستگذاران هستند که مسیر متفاوتی را رفته اند. مردم ایران سالهاست که دعوت به مقاومت می شوند اما در سوی دیگر هم مسئولانی را مشاهده می کنند که یک ذره شبیه شعارهایشان نیستند.
در سالهای اخیر به دلایل گوناگونی مانند تحریم و سوء مدیریت، ضربه سختی به اقتصاد کشور ما وارد کرده است، اما آیا فشار اقتصادی بر همه اقشار جامعه به یک میزان بوده است!؟
بی شک حداقل انتظاری که جامعه در این سالها داشت این بود که اگر فشاری هست برای همه یکسان باشد و اگر قرار به هزینه دادنی هست همه باید به یک میزان هزینه متحمل شوند نه اینکه عده ای با ایجاد شرایط خاص و استفاده از وضعیت بحرانی مجالی برای فربه تر شدن رانتخواران ایجاد نمایند.
امروز شرایطی به گونه ای است که اگر مردم اندک توان تحمل فشارها و تحریم های اقتصادی را دارند دیگر تحمل شنیدن چنین توصیه های اخلاقی را ندارند و با هر دعوت به قناعت و صرفه جویی و مدارا، واکنش شدیدی بروز می دهند. چرا که توصیه کننده را نه ستارخان و شهید حسین خرازی بلکه بالاشهرنشین فربه رانتخواری می بینند که فرزندنش در آن سوی دنیا مشغول تفریح بوده و خود اینجا مشغول ثروت اندوزی و سوء استفاده از موقعیت است.
@kharmagaas
دعوت به قناعت!
احتمالا همگی خاطره ستارخان که مادری به فرزندش می گوید: "خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم" را شنیده ایم. از زبان ستارخان نقل شده است که می گوید: "من هیچ وقت گریه نمی کنم چون اگر اشک می ریختم، آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست بخورد، ایران زمین می خورد… اما در مشروطه دو بار اون هم تو یه روز اشک ریختم. حدود ۹ ماه بود که تحت فشار بودیم. بدون غذا. بدون لباس.. از قرارگاه اومدم بیرون.. چشمم به یک زن افتاد با یه بچه تو بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش اومد پایین و چهار دست و پا رفت به طرف بوته علف.. علف رو از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها رو خوردن.. با خودم گفتم الان مادر اون بچه به من فحش می ده و میگه لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته… اما مادر کودک اومد طرفش و بچه اش رو بغل کرد و گفت: عیبی نداره فرزندم… خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم… اونجا بود که اشکم دراومد"
یا همگی خاطراتی از ایثار و از خودگذشتگی و قناعت مردم در سالهای جنگ ایران و عراق را شنیده ایم. شنیده ایم که زنانی حلقه ازدواج خود را می فروختند تا به جبهه ها کمک کنند و یا شنیده ایم که کودکانی قلک های خود را می شکستند که به جبهه ها کمکی کرده باشند و احتمالا این خاطره شهید حسین خرازی را شنیده ایم که می گوید: "وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ"
اما حالا چه شده است که دعوت به قناعت و صرفه جویی از سوی مسئولان و صدا و سیما این میزان عصبانیت را به همراه دارد؟ آیا مردم ایران نمک نشناس و مادی گرا و زیاده خواه شده اند؟ آیا مردم ایران دیگر همان مردم نیستند؟
حقیقت آن است که مردم ایران عوض نشده اند و این مسئولان و سیاستگذاران هستند که مسیر متفاوتی را رفته اند. مردم ایران سالهاست که دعوت به مقاومت می شوند اما در سوی دیگر هم مسئولانی را مشاهده می کنند که یک ذره شبیه شعارهایشان نیستند.
در سالهای اخیر به دلایل گوناگونی مانند تحریم و سوء مدیریت، ضربه سختی به اقتصاد کشور ما وارد کرده است، اما آیا فشار اقتصادی بر همه اقشار جامعه به یک میزان بوده است!؟
بی شک حداقل انتظاری که جامعه در این سالها داشت این بود که اگر فشاری هست برای همه یکسان باشد و اگر قرار به هزینه دادنی هست همه باید به یک میزان هزینه متحمل شوند نه اینکه عده ای با ایجاد شرایط خاص و استفاده از وضعیت بحرانی مجالی برای فربه تر شدن رانتخواران ایجاد نمایند.
امروز شرایطی به گونه ای است که اگر مردم اندک توان تحمل فشارها و تحریم های اقتصادی را دارند دیگر تحمل شنیدن چنین توصیه های اخلاقی را ندارند و با هر دعوت به قناعت و صرفه جویی و مدارا، واکنش شدیدی بروز می دهند. چرا که توصیه کننده را نه ستارخان و شهید حسین خرازی بلکه بالاشهرنشین فربه رانتخواری می بینند که فرزندنش در آن سوی دنیا مشغول تفریح بوده و خود اینجا مشغول ثروت اندوزی و سوء استفاده از موقعیت است.
@kharmagaas
25.02.202519:24
فرهاد قنبری
مدیر متعهد!
شاید با ذرهبین در میان تمام وزیران فعلی و سابق و مدیران ارشد و میانی در تمام سطوح مدیریت دولتی و شبه دولتی و خصولتی کشور بگردیم یک نفر را هم پیدا نکنیم که خانهاش پایینتر از منطقه شش تهران باشد یا سفره و حساب و کتابش را از عامه مردم جدا نکرده باشد.
برای مثال متوسط حقوق وزیران، نمایندگان مجلس، معاونین وزیران و مدیران سازمانهای مختلف دولتی در ایران چندین برابر متوسط حقوق و درآمد سایر کارکنان دولت (مثلا معلمین یا کارگران) است. منطق بسیاری از آنها هم مقایسه حقوق و دستمزد خود با همتایان خود در سایر کشورهای جهان است و معتقدند که وزارت و نمایندگی و مدیریت در همه جای دنیا از مشاغل با حقوق و مزایای بالا به شمار میرود.
اما در اینجا یک چیز که توسط مسئول و مدیر و وزیر و نماینده مجلس ایران فراموش میشود تفاوت عملکرد و کارکرد او با همتایان بین المللی خویش است. در اغلب کشورهای جهان مدیران و مسئولان نه بر اساس نزدیکی و قوم و خویش بودن با سیاسیون و مقامات کشوری و لشکری بر اساس تجربه و تخصص انتخاب می شوند. در ایران اکثر مدیران و مسئولان به واسطه هزاران لابی و پارتی و آشنا و تعهد ظاهری به ایدئولوژی حاکم بر کشور به راس امور می رسند و اصولا در این زمینه تخصص جایگاه چندانی ندارد.
چنین مدیر و مسئولی یک تفاوت ماهوی با همتایان بین المللی خویش دارد. وزیر و معاون وزیر مثلا فلان کشور عربی یا اروپایی اگر به فرض دستمزد و حقوقی چند برابر یک کارگر کشورش دریافت می کند، داعیه مبارزه با جهان سلطه و امپریالیسم نداشته و شعار مقاومت و سادهزیستی نمیدهد. او آگاه است که با تلاش و زحمت یک تخصصی را به دست آورده است و حالا با استفاده از آن تخصص از درآمد و رفاهی بالاتر از متوسط جامعه برخوردار است.
اما مسئول ایرانی نه بر اساس تخصص بلکه بر اساس «باور یا تظاهر به باور به ایدئولوژی سیاسی و اعتقادی حاکم بر کشور» به این جایگاه رسیده است و چه بسا از لحاظ تخصص از بسیاری از پرسنل زیردست خود هم در درجه پایینتری باشد. (به نمایندگان مجلس یا وزیران فعلی و سابق بنگریم). مدیر و وزیر و و نماینده و مسئولی که بر اساس تعهد و باور ایدئولوژیک به چنین مقامی دست یافته است باید برای باورپذیری شعارهایش در میان حامیان و تودههای مردم هم شده باید حقوق و دستمزدش پایینتر از تمام پرسنل تحت هدایت خویش باشد چرا که اوست که چنین مسیری را آگاهانه برگزیده و جامعه را در آن هدایت کرده است. مسئول ایرانی نمی تواند و نباید خود را با همتایان خود در سایر کشورها مقابسه کند چرا که اصلا از پایگاه و بنیان متفاوتی در مقایسه با مسئولان سایر کشورها به قدرت دست یافته است.
حداقل انتظار اخلاقی جامعه از مسئولانی که خود را نماینده دین و شریعت الهی می دانند و تحریم را نعمت دانسته و مردم را به تحمل فشار اقتصادی و مقاومت فرامی خوانند این است که سطح درآمد و زندگی خود را با ضعیف ترین اقشار جامعه هماهنگ سازند و حداقل در ظاهر هم شده به ایدئولوژی و نتیجه کردار و گفتار خویش باور داشته باشند.
حال آنچه در عمل مشاهده شده و به خشم و نفرت عمومی دامن میزند، تفاوت سطح زندگی وزیر و نماینده و مسئول و خطیبی و...، است که پشت تریبون مردم را به مقاومت و صرفه جویی و قناعت و تحمل سختی ها فرامی خوانند اما خود راننده شخصی دارند، دغدغه نان و مسکن و پوشاک و...، ندارند، در بهترین نقاط شهرها ساکنند، برای خرید و تفریح راهی کشورهای دیگر می شوند و فرزندان و خانواده هایشان را برای زندگی و تحصیل به سرزمین هایی می فرستند که داعیه مقابله با آنان را دارند.
جمهوری اسلامی اگر یک اپوزسیون واقعی و یک دشمن واقعی داشته باشد همین طیف رانتخوار و فاقد تخصص اما تعهدنماست که از اصلاحطلب تا اصولگرا و اعتدال گرا در آن مشترک هستند.
@kharmagaas
مدیر متعهد!
شاید با ذرهبین در میان تمام وزیران فعلی و سابق و مدیران ارشد و میانی در تمام سطوح مدیریت دولتی و شبه دولتی و خصولتی کشور بگردیم یک نفر را هم پیدا نکنیم که خانهاش پایینتر از منطقه شش تهران باشد یا سفره و حساب و کتابش را از عامه مردم جدا نکرده باشد.
برای مثال متوسط حقوق وزیران، نمایندگان مجلس، معاونین وزیران و مدیران سازمانهای مختلف دولتی در ایران چندین برابر متوسط حقوق و درآمد سایر کارکنان دولت (مثلا معلمین یا کارگران) است. منطق بسیاری از آنها هم مقایسه حقوق و دستمزد خود با همتایان خود در سایر کشورهای جهان است و معتقدند که وزارت و نمایندگی و مدیریت در همه جای دنیا از مشاغل با حقوق و مزایای بالا به شمار میرود.
اما در اینجا یک چیز که توسط مسئول و مدیر و وزیر و نماینده مجلس ایران فراموش میشود تفاوت عملکرد و کارکرد او با همتایان بین المللی خویش است. در اغلب کشورهای جهان مدیران و مسئولان نه بر اساس نزدیکی و قوم و خویش بودن با سیاسیون و مقامات کشوری و لشکری بر اساس تجربه و تخصص انتخاب می شوند. در ایران اکثر مدیران و مسئولان به واسطه هزاران لابی و پارتی و آشنا و تعهد ظاهری به ایدئولوژی حاکم بر کشور به راس امور می رسند و اصولا در این زمینه تخصص جایگاه چندانی ندارد.
چنین مدیر و مسئولی یک تفاوت ماهوی با همتایان بین المللی خویش دارد. وزیر و معاون وزیر مثلا فلان کشور عربی یا اروپایی اگر به فرض دستمزد و حقوقی چند برابر یک کارگر کشورش دریافت می کند، داعیه مبارزه با جهان سلطه و امپریالیسم نداشته و شعار مقاومت و سادهزیستی نمیدهد. او آگاه است که با تلاش و زحمت یک تخصصی را به دست آورده است و حالا با استفاده از آن تخصص از درآمد و رفاهی بالاتر از متوسط جامعه برخوردار است.
اما مسئول ایرانی نه بر اساس تخصص بلکه بر اساس «باور یا تظاهر به باور به ایدئولوژی سیاسی و اعتقادی حاکم بر کشور» به این جایگاه رسیده است و چه بسا از لحاظ تخصص از بسیاری از پرسنل زیردست خود هم در درجه پایینتری باشد. (به نمایندگان مجلس یا وزیران فعلی و سابق بنگریم). مدیر و وزیر و و نماینده و مسئولی که بر اساس تعهد و باور ایدئولوژیک به چنین مقامی دست یافته است باید برای باورپذیری شعارهایش در میان حامیان و تودههای مردم هم شده باید حقوق و دستمزدش پایینتر از تمام پرسنل تحت هدایت خویش باشد چرا که اوست که چنین مسیری را آگاهانه برگزیده و جامعه را در آن هدایت کرده است. مسئول ایرانی نمی تواند و نباید خود را با همتایان خود در سایر کشورها مقابسه کند چرا که اصلا از پایگاه و بنیان متفاوتی در مقایسه با مسئولان سایر کشورها به قدرت دست یافته است.
حداقل انتظار اخلاقی جامعه از مسئولانی که خود را نماینده دین و شریعت الهی می دانند و تحریم را نعمت دانسته و مردم را به تحمل فشار اقتصادی و مقاومت فرامی خوانند این است که سطح درآمد و زندگی خود را با ضعیف ترین اقشار جامعه هماهنگ سازند و حداقل در ظاهر هم شده به ایدئولوژی و نتیجه کردار و گفتار خویش باور داشته باشند.
حال آنچه در عمل مشاهده شده و به خشم و نفرت عمومی دامن میزند، تفاوت سطح زندگی وزیر و نماینده و مسئول و خطیبی و...، است که پشت تریبون مردم را به مقاومت و صرفه جویی و قناعت و تحمل سختی ها فرامی خوانند اما خود راننده شخصی دارند، دغدغه نان و مسکن و پوشاک و...، ندارند، در بهترین نقاط شهرها ساکنند، برای خرید و تفریح راهی کشورهای دیگر می شوند و فرزندان و خانواده هایشان را برای زندگی و تحصیل به سرزمین هایی می فرستند که داعیه مقابله با آنان را دارند.
جمهوری اسلامی اگر یک اپوزسیون واقعی و یک دشمن واقعی داشته باشد همین طیف رانتخوار و فاقد تخصص اما تعهدنماست که از اصلاحطلب تا اصولگرا و اعتدال گرا در آن مشترک هستند.
@kharmagaas


23.02.202520:27
⏪ در جهان عمیقأ تهی از معنا. در جهان تحت حکومت دلالها و کابارهدارها، در جهان تحت سیطره همجنسبازها و رجالهها، نصرالله پرچم آزادیخواهی و دفاع از مظلوم را در برابر خونخوارترین جانداران ساکن کره زمین برافراشته بود.
⏪ در قلمرو حاکمیت شیاطین او را تروریست مینامیدند و بردن نام و حمل تصویر او را جرم میشمردند اما او با مرگ قهرمانانه خود تلنگری به بشر دلمرده و خموده قرن بیست و یکم وارد کرد.
⏪ نصرالله از آخرین رهبرانی بود که در جهان تهی از سلحشوری و آرمان و شجاعت، همچون قهرمانان اساطیری زیست و با مرگ هکتور وار خود جهان پر از نفرین و لعنت و نکبت خاندان آترئوسها را رسوا ساخت.
@kharmagaas
⏪ در قلمرو حاکمیت شیاطین او را تروریست مینامیدند و بردن نام و حمل تصویر او را جرم میشمردند اما او با مرگ قهرمانانه خود تلنگری به بشر دلمرده و خموده قرن بیست و یکم وارد کرد.
⏪ نصرالله از آخرین رهبرانی بود که در جهان تهی از سلحشوری و آرمان و شجاعت، همچون قهرمانان اساطیری زیست و با مرگ هکتور وار خود جهان پر از نفرین و لعنت و نکبت خاندان آترئوسها را رسوا ساخت.
@kharmagaas
22.02.202520:18
شفیعی کدکنی:
«بدبخت ملتی است که روزنامه نویسانش اینها باشند. جای دهخدا و بهار و کسروی و عباس اقبال آشتیانی و خانلری... یک پشت کنکوری بیکار بدبخت (شدهاند روزنامهنگار)
حتما ما روزنگارهای شریف و وطن پرستی هم داریم که از میراث ملی ما با تمام وجودشان، با تمام هستی شان، با زندگی شان پاسداری می کنند. من آدم ناسپاسی نیستم. اما هر روزنامه که آدم باز می کند یک چرت و پرتی.. هیچکس هم نیست یکی از اینها را بیاورد تلویزیون تو چی میخای بگی؟ دو بار اینکار را بکنند طرف از خانه اش بیرون نمی آید. چون بقال سر کوچه به او می گوید اون اراجیف چی بود میفرمودی؟»
پ.ن: ایضا این سخنان دکتر کدکنی در مورد انبوهی از کنشگران و فعالان سیاسی پوزیسیون و اپوزسیون
@kharmagaas
«بدبخت ملتی است که روزنامه نویسانش اینها باشند. جای دهخدا و بهار و کسروی و عباس اقبال آشتیانی و خانلری... یک پشت کنکوری بیکار بدبخت (شدهاند روزنامهنگار)
حتما ما روزنگارهای شریف و وطن پرستی هم داریم که از میراث ملی ما با تمام وجودشان، با تمام هستی شان، با زندگی شان پاسداری می کنند. من آدم ناسپاسی نیستم. اما هر روزنامه که آدم باز می کند یک چرت و پرتی.. هیچکس هم نیست یکی از اینها را بیاورد تلویزیون تو چی میخای بگی؟ دو بار اینکار را بکنند طرف از خانه اش بیرون نمی آید. چون بقال سر کوچه به او می گوید اون اراجیف چی بود میفرمودی؟»
پ.ن: ایضا این سخنان دکتر کدکنی در مورد انبوهی از کنشگران و فعالان سیاسی پوزیسیون و اپوزسیون
@kharmagaas
21.02.202520:41
وقاحت و خودبرتربینی جامعه غرب که به واسطه سلطه تکنولوژیک بر جهان اعمال میشود در هیچ دوره تاریخی نمونه مشابه ندارد.
ما در جهانی زندگی می کنیم که در آن اسرائیل میتواند نزدیک به دو سال با پیشرفتهترین و کشندهترین سلاح های آمریکایی (سنگرشکن و چند تنی و...) تمام نقاط غزه و جنوب لبنان را زیر شدیدترین بمباران ها قرار داده و دهها هزار نفر زن و کودک و پیر و جوان را قتل عام کند و هیچکس نه تنها نپرسد این سلاح چرا به اسرائیل داده میشود، بلکه نماینده آمریکا با افتخار بر روی بمبها یادگاری بنویسد و کنگره این کشور میلیاردها دلار کمک بلاعوض به اسرائیل را تصویب کرده و ایستاده به تشویق قصاب کودکان غزه بپردازد اما یک پهپادی که نهایت توانایی حمل پنجاه کیلو مواد منفجره دارد را به عنوان سلاح کشتار جمعی و خطرناک به جهانیان معرفی کند!
در چنین جهانی طبق قاعده قرآنی «نفی سبیل» اگر توانایی ساخت سلاح قدرتمند و هستهای را داشتیم و انجام ندادیم نه کنش اخلاقی بلکه مرتکب گناه کبیره شدهایم.
⏪ ایجاد چنین فضای رسانهای سنگینی علیه پهپادها و موشکهای ایرانی نشان از آماده کردن افکار عمومی آمریکا برای جنگ با ایران است.
@kharmagaas
ما در جهانی زندگی می کنیم که در آن اسرائیل میتواند نزدیک به دو سال با پیشرفتهترین و کشندهترین سلاح های آمریکایی (سنگرشکن و چند تنی و...) تمام نقاط غزه و جنوب لبنان را زیر شدیدترین بمباران ها قرار داده و دهها هزار نفر زن و کودک و پیر و جوان را قتل عام کند و هیچکس نه تنها نپرسد این سلاح چرا به اسرائیل داده میشود، بلکه نماینده آمریکا با افتخار بر روی بمبها یادگاری بنویسد و کنگره این کشور میلیاردها دلار کمک بلاعوض به اسرائیل را تصویب کرده و ایستاده به تشویق قصاب کودکان غزه بپردازد اما یک پهپادی که نهایت توانایی حمل پنجاه کیلو مواد منفجره دارد را به عنوان سلاح کشتار جمعی و خطرناک به جهانیان معرفی کند!
در چنین جهانی طبق قاعده قرآنی «نفی سبیل» اگر توانایی ساخت سلاح قدرتمند و هستهای را داشتیم و انجام ندادیم نه کنش اخلاقی بلکه مرتکب گناه کبیره شدهایم.
⏪ ایجاد چنین فضای رسانهای سنگینی علیه پهپادها و موشکهای ایرانی نشان از آماده کردن افکار عمومی آمریکا برای جنگ با ایران است.
@kharmagaas
से पुनः पोस्ट किया:
خرمگس



21.02.202514:46
شاهنامه و عاشورا
استواری جامعه ایران به همان میزان که وامدار حماسه ملیمان شاهنامه است به نیروی معنوی و حماسی تشیع و کربلا و عاشورا نیز وامدار است.
تمدن ایرانی از دو بال بزرگ و قدرتمند تشکیل شده است که یکی ریشه در اساطیر و پهلوانان شاهنامه و حفظ زبان فارسی دارد و دیگری از روح معنوی و حماسی حادثه عاشوراست. این دو روحیه حماسی همیشه در بزنگاههای تاریخی به کمک ایران آمده و در مقابل دشمن بیرونی ایستادگی و مقاومت فرهنگی و نظامی و معنوی کرده است.
این دو بال فرهنگی عقیدتی یک روز در میدان نبرد با رجزخوانی: «چون ایران نباشد تن من مباد» به صف دشمن زده است و روز دیگر با شعار «لیبک یا حسین» و «لیبک یا زهرا» به مقابله با دشمن برخواسته است.
حال هر کسی، به هر نام و مسلکی اگر سعی در تضعیف یکی از این دو بال داشته باشد، دانسته یا ندانسته دشمن ایران است و هدفی جز تضعیف کشور و از بین بردن روحیه ایستادگی و خودباوری ایرانیان ندارد.
روح معنوی و حماسی شاهنامه و عاشورا از جنگ چالدران و جنگهای ایران و روس تا لحظه لحظه دفاع مقدس، در خدمت آرمان دفاع از وطن قرار گرفته و رشادتها و دلیریهایی فراوانی را رقم زده است.
@kharmagaas
استواری جامعه ایران به همان میزان که وامدار حماسه ملیمان شاهنامه است به نیروی معنوی و حماسی تشیع و کربلا و عاشورا نیز وامدار است.
تمدن ایرانی از دو بال بزرگ و قدرتمند تشکیل شده است که یکی ریشه در اساطیر و پهلوانان شاهنامه و حفظ زبان فارسی دارد و دیگری از روح معنوی و حماسی حادثه عاشوراست. این دو روحیه حماسی همیشه در بزنگاههای تاریخی به کمک ایران آمده و در مقابل دشمن بیرونی ایستادگی و مقاومت فرهنگی و نظامی و معنوی کرده است.
این دو بال فرهنگی عقیدتی یک روز در میدان نبرد با رجزخوانی: «چون ایران نباشد تن من مباد» به صف دشمن زده است و روز دیگر با شعار «لیبک یا حسین» و «لیبک یا زهرا» به مقابله با دشمن برخواسته است.
حال هر کسی، به هر نام و مسلکی اگر سعی در تضعیف یکی از این دو بال داشته باشد، دانسته یا ندانسته دشمن ایران است و هدفی جز تضعیف کشور و از بین بردن روحیه ایستادگی و خودباوری ایرانیان ندارد.
روح معنوی و حماسی شاهنامه و عاشورا از جنگ چالدران و جنگهای ایران و روس تا لحظه لحظه دفاع مقدس، در خدمت آرمان دفاع از وطن قرار گرفته و رشادتها و دلیریهایی فراوانی را رقم زده است.
@kharmagaas
25.02.202519:39
فرهاد قنبری
ریشه اصلی خشم
وضعیت امروز ایران و نحوه زندگی مسئولان و حاکمان و دعوت مردم به تحمل سختی و در مقابل سبک زندگی خود و اطرافیانشان این دیالوگ از «ویلیام شکسپیر» در نمایشنامه «هملت» را به خاطر می آورد. در این نمایشنامه، وقتي «لايرتيس» (برادر اوفيليا) خواهرش را از عشق هملت هشدار می دهد و به او توصیه می کند مبادا در اين رابطه طعمه كامجویی هملت شوی، اوفيليا در پاسخ می گويد:
«من اين اندرزهای نيكو را نگهبان قلب خود خواهم ساخت، ولی برادر عزيزم، شما خود از آن كشيشان ناپارسا نباشيد كه راه دشوار و پر خس و خار آسمان را به ما نشان می دهد اما خود بسان هرزه ای خودخواه و بی باك در جاده ی پرگل كامگاری گام بر می دارند و پروایی از مواعظ خود ندارند».
مردم ایران بارها نشان دادهاند (آخرین بار جنگ ایران و عراق) که گرسنگی و فقر و فشار را تحمل میکنند، اما زیر بار سلطه ظالم و زورگو و متجاوز نمیروند. اما امروز وقتی واعظی که آنها را به خوردن یک وعده غذا و حذف برخی مواد غذایی دعوت می کند اما خود راننده شخصی دارد و یکبار هم برای خرید کالا راهی بازار نشده است را مشاهده میکنند، وقتی مسئولی که مردم را به پوشیدن لنگ و شلیته دعوت می کند، اما خود در بهترین نقطه شهر سکنا گزیده و فرزندانش تجار بین المللی هستند را میبیند، وقتی افرادی که هیچ اعتقادی به دین و اخلاقیات و شربعت ندارند اما در ظاهر به گونه ای جانماز آب می کشند که انگار ازقدیسین و حواریون هستند را مشاهده میکند، دیگر همه چیز برایش رنگ و بو و خاصیت خود را از دست داده و کینه و نفرت را جایگزین آن میکنند.
@kharmagaas
ریشه اصلی خشم
وضعیت امروز ایران و نحوه زندگی مسئولان و حاکمان و دعوت مردم به تحمل سختی و در مقابل سبک زندگی خود و اطرافیانشان این دیالوگ از «ویلیام شکسپیر» در نمایشنامه «هملت» را به خاطر می آورد. در این نمایشنامه، وقتي «لايرتيس» (برادر اوفيليا) خواهرش را از عشق هملت هشدار می دهد و به او توصیه می کند مبادا در اين رابطه طعمه كامجویی هملت شوی، اوفيليا در پاسخ می گويد:
«من اين اندرزهای نيكو را نگهبان قلب خود خواهم ساخت، ولی برادر عزيزم، شما خود از آن كشيشان ناپارسا نباشيد كه راه دشوار و پر خس و خار آسمان را به ما نشان می دهد اما خود بسان هرزه ای خودخواه و بی باك در جاده ی پرگل كامگاری گام بر می دارند و پروایی از مواعظ خود ندارند».
مردم ایران بارها نشان دادهاند (آخرین بار جنگ ایران و عراق) که گرسنگی و فقر و فشار را تحمل میکنند، اما زیر بار سلطه ظالم و زورگو و متجاوز نمیروند. اما امروز وقتی واعظی که آنها را به خوردن یک وعده غذا و حذف برخی مواد غذایی دعوت می کند اما خود راننده شخصی دارد و یکبار هم برای خرید کالا راهی بازار نشده است را مشاهده میکنند، وقتی مسئولی که مردم را به پوشیدن لنگ و شلیته دعوت می کند، اما خود در بهترین نقطه شهر سکنا گزیده و فرزندانش تجار بین المللی هستند را میبیند، وقتی افرادی که هیچ اعتقادی به دین و اخلاقیات و شربعت ندارند اما در ظاهر به گونه ای جانماز آب می کشند که انگار ازقدیسین و حواریون هستند را مشاهده میکند، دیگر همه چیز برایش رنگ و بو و خاصیت خود را از دست داده و کینه و نفرت را جایگزین آن میکنند.
@kharmagaas
से पुनः पोस्ट किया:
خرمگس

25.02.202511:18
فرهاد قنبری
در اسارت سریال و اینستاگرام
بدبختی انسان امروز این است که به جای اینکه کتاب بخواند، به جای اینکه داستان و شعر و حکایت بخواند، به جای اینکه اوقات خود را با خانواده و چیزهای ارزشمند سپری کند، صبح تا شب مشغول تماشای «سریال» و «بلاگرهای اینستاگرام» است.
تا دو دهه پیش تلویزیون در دو سه شبکه خلاصه می شد و ماهواره و اینترنتی هم برای دسترسی فله ای به «سریال» وجود نداشت. در آن سالها نهایت دسترسی مخاطب به سریال همان چند سریالی بود که در روز مشخصی از هفته به نمایش گذاشته می شد.
امروزه اما شرایط فرق کرده است. حالا دیگر از صدها شبکه ماهواره ای و اینترنتی تا صداوسیما و بیلبوردهای شهر «سریال» است که بر سر مردم آوار می شود و مخاطب را به اسارت خود گرفته است.
تلویزیون و سریال در این دو دهه جای کتاب را کاملا تنگ کرده است. حالا به جای داستانهای شاهنامه و نظامی و حکایت های سعدی و رمانها و داستانهای کلاسیک، این سریالهای تلویزیونی و خانگی و ترکیه ای و کره ای [و در سطحی دیگر بلاگرها و استندآپها] هستند که اوقات مردم را به خود مشغول کرده اند. حالا مردم در شب نشینی ها و دورهمی ها به جای شنیدن داستانهای شاهنامه و افسانه ها و اساطیر و داستانهای تاریخی، مشغول تماشای سریالهای ترکی و سریالهای نمایش خانگی و دنبال کردن اخبار و حواشی سلبریتی ها و تماشای لایوهای استندآپ کمدین ها و اینفلوئنسرها و امثالهم هستند.
«صنعت سریال» در ایران مبتذلترین مدیوم نمایشی است. سریالهای خانگی با سلبریتیهای تاریخ مصرف گذشته و تقلید دست چندمی از سریالهای ترکیه ای و آمریکای لاتین در تلاش است تا به توده های تشنه عشق لاکچری و زندگی لاکچری آرزو و امید بفروشد. این صنعت بنجل که در مقام ناجی سلبریتی های بی هنر عمل می کند، از بیلبوردهای شهری تا شبکه های اجتماعی و مجازی را به اشغال خود درآورده و هر روز چتر خود را بازتر می کند. در این زباله های تولید شده به نام سریال نه فیلمنامه ای وجود دارد، نه کارگردانی صورت می گیرد و نه بازیگری و محتوا و داستان خاصی دنبال می شود. تمام قصه این سریالها مثلث و مربع عشقی و چند تیکه کول و حال به همزن به آقازاده ها و نمایش خودروها و خانه های لوکس و صورتهای دستکاری شده و لباس های مارک دار و.. است.
@kharmagaas
در اسارت سریال و اینستاگرام
بدبختی انسان امروز این است که به جای اینکه کتاب بخواند، به جای اینکه داستان و شعر و حکایت بخواند، به جای اینکه اوقات خود را با خانواده و چیزهای ارزشمند سپری کند، صبح تا شب مشغول تماشای «سریال» و «بلاگرهای اینستاگرام» است.
تا دو دهه پیش تلویزیون در دو سه شبکه خلاصه می شد و ماهواره و اینترنتی هم برای دسترسی فله ای به «سریال» وجود نداشت. در آن سالها نهایت دسترسی مخاطب به سریال همان چند سریالی بود که در روز مشخصی از هفته به نمایش گذاشته می شد.
امروزه اما شرایط فرق کرده است. حالا دیگر از صدها شبکه ماهواره ای و اینترنتی تا صداوسیما و بیلبوردهای شهر «سریال» است که بر سر مردم آوار می شود و مخاطب را به اسارت خود گرفته است.
تلویزیون و سریال در این دو دهه جای کتاب را کاملا تنگ کرده است. حالا به جای داستانهای شاهنامه و نظامی و حکایت های سعدی و رمانها و داستانهای کلاسیک، این سریالهای تلویزیونی و خانگی و ترکیه ای و کره ای [و در سطحی دیگر بلاگرها و استندآپها] هستند که اوقات مردم را به خود مشغول کرده اند. حالا مردم در شب نشینی ها و دورهمی ها به جای شنیدن داستانهای شاهنامه و افسانه ها و اساطیر و داستانهای تاریخی، مشغول تماشای سریالهای ترکی و سریالهای نمایش خانگی و دنبال کردن اخبار و حواشی سلبریتی ها و تماشای لایوهای استندآپ کمدین ها و اینفلوئنسرها و امثالهم هستند.
«صنعت سریال» در ایران مبتذلترین مدیوم نمایشی است. سریالهای خانگی با سلبریتیهای تاریخ مصرف گذشته و تقلید دست چندمی از سریالهای ترکیه ای و آمریکای لاتین در تلاش است تا به توده های تشنه عشق لاکچری و زندگی لاکچری آرزو و امید بفروشد. این صنعت بنجل که در مقام ناجی سلبریتی های بی هنر عمل می کند، از بیلبوردهای شهری تا شبکه های اجتماعی و مجازی را به اشغال خود درآورده و هر روز چتر خود را بازتر می کند. در این زباله های تولید شده به نام سریال نه فیلمنامه ای وجود دارد، نه کارگردانی صورت می گیرد و نه بازیگری و محتوا و داستان خاصی دنبال می شود. تمام قصه این سریالها مثلث و مربع عشقی و چند تیکه کول و حال به همزن به آقازاده ها و نمایش خودروها و خانه های لوکس و صورتهای دستکاری شده و لباس های مارک دار و.. است.
@kharmagaas
से पुनः पोस्ट किया:
خرمگس



23.02.202515:39
"ما که برای جنگ با اشغالگران قیام کردیم و تعدادمان کم است..
متهم به جنون هستیم..
متهم هستیم که خود را در مهلکه انداختیم..
متهم به نفهمیدن معادلات هستیم..
متهم به حرکت با شور و جوانی..."
سیدحسن نصرالله
@kharmagaas
متهم به جنون هستیم..
متهم هستیم که خود را در مهلکه انداختیم..
متهم به نفهمیدن معادلات هستیم..
متهم به حرکت با شور و جوانی..."
سیدحسن نصرالله
@kharmagaas


22.02.202520:16
- طرف از آتشسوزیهای جنگلهای کالیفرنیا و سقوط برجهای تجارت جهانی هم روایت فتح میسازد.
شاید بگویید چیز عجیبی نیست و از این مجانین در همه جوامع یافت میشود. اما مسئله این است که در هیچ جامعه نرمالی تریبون و رسانه را در اختیار آنها قرار نمیدهند و اصولا چنین خزعبلاتی جز برنامههای استندآپکمدی مخاطب دیگری ندارد.
⏪ یک شب منزل دوستی مسابقات فوتبال لیگ قهرمانان اروپا را نگاه می کردیم. حین بازی دوربین چند باری که روی صورت بازیکنان مختلف رفت آنها اتفاقی شروع به فین دماغ و تف کردند.
در این حین ناخودآگاه گفتم: «اَه حالم بهم خورد، چقدر اینها کثیفاند»
همین مسئله باعث حمله شدید دوستم شد که هی فلانی «ما عقب ماندگان جهان سومی چه می فهمیم این چیزها را و اینها همه از رشد فکری و راحت بودن غربی هاست که هر جا بخواهند تف و فین می کنند و هیچگاه مانند ما خود را سانسور نمی کنند»
⏪ حقیقتا ما چگونه می توانیم در مقابل غرب از موجودیت خود سخن بگوییم، وقتی رسانه کاری میکند که حتی از هاخ و هوخ و تف کردنهای حال به همزن و آتشسوزی شهرهای آمریکا هم چنین روایت حماسی و تخیلی به خودمان بدهند.
@kharmagaas
شاید بگویید چیز عجیبی نیست و از این مجانین در همه جوامع یافت میشود. اما مسئله این است که در هیچ جامعه نرمالی تریبون و رسانه را در اختیار آنها قرار نمیدهند و اصولا چنین خزعبلاتی جز برنامههای استندآپکمدی مخاطب دیگری ندارد.
⏪ یک شب منزل دوستی مسابقات فوتبال لیگ قهرمانان اروپا را نگاه می کردیم. حین بازی دوربین چند باری که روی صورت بازیکنان مختلف رفت آنها اتفاقی شروع به فین دماغ و تف کردند.
در این حین ناخودآگاه گفتم: «اَه حالم بهم خورد، چقدر اینها کثیفاند»
همین مسئله باعث حمله شدید دوستم شد که هی فلانی «ما عقب ماندگان جهان سومی چه می فهمیم این چیزها را و اینها همه از رشد فکری و راحت بودن غربی هاست که هر جا بخواهند تف و فین می کنند و هیچگاه مانند ما خود را سانسور نمی کنند»
⏪ حقیقتا ما چگونه می توانیم در مقابل غرب از موجودیت خود سخن بگوییم، وقتی رسانه کاری میکند که حتی از هاخ و هوخ و تف کردنهای حال به همزن و آتشسوزی شهرهای آمریکا هم چنین روایت حماسی و تخیلی به خودمان بدهند.
@kharmagaas
से पुनः पोस्ट किया:
خرمگس

21.02.202516:05
فرهاد قنبری
وراجی یا کنشگریِ سیاسی؟
⏪ وراجی با نقادی و دیالوگ سیاسی متفاوت است. فرد وراج، مُهمل باف است و در هر زمینه ای بدون داشتن علم و آگاهی کافی و بدون اینکه امکان سنجش صدق و کذب گزارههایش وجود داشته باشد، داد سخن سر می دهد و تصور می کند که صاحب خرد انتقادی است. فرد وراج مدام از واژه ها و اصطلاحات بلاواسطه (اندیشیده نشده) بدون آنکه آن مفاهیم را درونی کرده یا چرایی بیان آن را فهمیده باشد، استفاده می کند.
وراجی با دیالوگ و مباحثه سیاسی متفاوت است. مفهوم دیالوگ یا مباحثه سیاسی بیش از هر چیز ریشه در رسالههای افلاطون و جدلهای فکری سقراط با افراد مختلف دارد، گفتگوها و جدلهایی که به هیچوجه ارتباطی با سخنان بیمعنی که امروز در رسانهها به عنوان بحث و گفتگوی و تحلیل سیاسی بیان میشود، ندارد و هر کدام از دریچه یک فکر و خرد و اندیشه انتقادی بیان میشود.
اما وراجان عموما خیالات و اوهام خود را به واقعیات قابل مشاهده ترجیح میدهند، شناخت و درک درستی از انسان و پیچیدگیهای روان انسان ندارند، فاقد خودآگاهی تاریخی بوده و شناختی از ایران و بنیادهای فکری جامعه و تاریخ ایران ندارند، نه جهان جدید را میشناسند و نه شناخت صحیحی از سنت دارند، نگاه تک بعدی و سادهانگارانه به مسائل مختلف حوزه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و روابط بینالملل و جامعه دارند، فهمی از ساختارها ندارند، نقادی را با تمسخر و غُر زدن و فحاشی یکی می پندارند و نهایت هنرشان به ابتذال کشیدن همه چیز از جمله سیاست و نقد و نقادی است.
برای مثال تکرار مداوم:
- همش کار خودشونه
- همشون سرو ته یه کرباسن
- سگ زرد برادر شغاله
- ایرانو فروختن به روسیه و چین
- ژاپنی ها گفتن لجن های کارون رو به ما بفروشید عوضش طلا بگیرید.
-ایران ثروتمندترین کشور دنیاست.
-این بی شرفای..
-پول نفتو بدن به مردم نفری چند میلیون در ماه میشه...
- اسرائیلیها زمینها رو از فلسطینیها خریدن
- عامل همه جنایات اسرائیل حماسه
- سیرک انتخابات
- رایها از قبل شمرده شده
- رئیسجمهور قبل از انتخابات مشخصه
- و...
و سخنانی از این قبیل هر نامی که داشته باشد، آن نام بحث و گفتگوی سیاسی نیست.
⏪ چه خوشمان بیاید چه نیاید سرزمین ما شهروندان چندان باکیفیتی از لحاظ توسعه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و هنری ندارد و طبیعتا از چنین جامعهای انتظار سیاستمداران آنچنانی نباید داشت. (هر چند سیاستمداران آنچنانی هم اگر یافت شود به واسطه فرهنگ سیاسی و اجتماعی ما به لجن کشیده میشود)
متاسفانه بخش نه چندان کوچکی از جامعه ما (عمدتا هم صاحب مدرک دانشگاهی) تحت تاثیر رسانه و شبکههای اجتماعی، عقل و فکر را به طور کامل تعطیل کرده و هر خزعبل و شر و وری را باور میکنند و به آن دامن میزنند.
برای مثال:
شما بروید توییت کنید رفته بودم خلیج فارس دیدم هیلیکوپتر سپاه دو نفر را داخل گونی به دریا انداخت و رفت. مطمئن باشید چند ده هزار لایک میخورد.
شما بنویسید معاون امور زنان رییس جمهور گفته که درختان را قطع کنید چون ممکن است باعث تحریک زنان شود. مطمئنا هشتاد هزار لایک میخورد و هزاران نفر کامنت میزنند که ای عقده های بیمار و فلان و فلان.
شما توییت کنید پس از کم شدن مشارکت، همه آخوندها حسابهای مالی خود را به سوریه منتقل کردهاند. بدون شک شصت هزار لایک میخورد.
شما بنویسید پوتین زنگ زده به رهبر و گفته باید به اوکراین اعلام جنگ کنید. مطمئن باشید هزاران لایک میخورد و دوساعت بعد علی کریمی و فرخنژاد استوری میکنند و هشتگ ارباب میزنند.
طبیعتا با چنین فرهنگ سیاسی و چنین شهروندانی، نمیتوان وارد دیالوگ سیاسی شد یا امید به توسعه سیاسی و فرهنگی داشت.
@kharmagaas
وراجی یا کنشگریِ سیاسی؟
⏪ وراجی با نقادی و دیالوگ سیاسی متفاوت است. فرد وراج، مُهمل باف است و در هر زمینه ای بدون داشتن علم و آگاهی کافی و بدون اینکه امکان سنجش صدق و کذب گزارههایش وجود داشته باشد، داد سخن سر می دهد و تصور می کند که صاحب خرد انتقادی است. فرد وراج مدام از واژه ها و اصطلاحات بلاواسطه (اندیشیده نشده) بدون آنکه آن مفاهیم را درونی کرده یا چرایی بیان آن را فهمیده باشد، استفاده می کند.
وراجی با دیالوگ و مباحثه سیاسی متفاوت است. مفهوم دیالوگ یا مباحثه سیاسی بیش از هر چیز ریشه در رسالههای افلاطون و جدلهای فکری سقراط با افراد مختلف دارد، گفتگوها و جدلهایی که به هیچوجه ارتباطی با سخنان بیمعنی که امروز در رسانهها به عنوان بحث و گفتگوی و تحلیل سیاسی بیان میشود، ندارد و هر کدام از دریچه یک فکر و خرد و اندیشه انتقادی بیان میشود.
اما وراجان عموما خیالات و اوهام خود را به واقعیات قابل مشاهده ترجیح میدهند، شناخت و درک درستی از انسان و پیچیدگیهای روان انسان ندارند، فاقد خودآگاهی تاریخی بوده و شناختی از ایران و بنیادهای فکری جامعه و تاریخ ایران ندارند، نه جهان جدید را میشناسند و نه شناخت صحیحی از سنت دارند، نگاه تک بعدی و سادهانگارانه به مسائل مختلف حوزه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و روابط بینالملل و جامعه دارند، فهمی از ساختارها ندارند، نقادی را با تمسخر و غُر زدن و فحاشی یکی می پندارند و نهایت هنرشان به ابتذال کشیدن همه چیز از جمله سیاست و نقد و نقادی است.
برای مثال تکرار مداوم:
- همش کار خودشونه
- همشون سرو ته یه کرباسن
- سگ زرد برادر شغاله
- ایرانو فروختن به روسیه و چین
- ژاپنی ها گفتن لجن های کارون رو به ما بفروشید عوضش طلا بگیرید.
-ایران ثروتمندترین کشور دنیاست.
-این بی شرفای..
-پول نفتو بدن به مردم نفری چند میلیون در ماه میشه...
- اسرائیلیها زمینها رو از فلسطینیها خریدن
- عامل همه جنایات اسرائیل حماسه
- سیرک انتخابات
- رایها از قبل شمرده شده
- رئیسجمهور قبل از انتخابات مشخصه
- و...
و سخنانی از این قبیل هر نامی که داشته باشد، آن نام بحث و گفتگوی سیاسی نیست.
⏪ چه خوشمان بیاید چه نیاید سرزمین ما شهروندان چندان باکیفیتی از لحاظ توسعه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و هنری ندارد و طبیعتا از چنین جامعهای انتظار سیاستمداران آنچنانی نباید داشت. (هر چند سیاستمداران آنچنانی هم اگر یافت شود به واسطه فرهنگ سیاسی و اجتماعی ما به لجن کشیده میشود)
متاسفانه بخش نه چندان کوچکی از جامعه ما (عمدتا هم صاحب مدرک دانشگاهی) تحت تاثیر رسانه و شبکههای اجتماعی، عقل و فکر را به طور کامل تعطیل کرده و هر خزعبل و شر و وری را باور میکنند و به آن دامن میزنند.
برای مثال:
شما بروید توییت کنید رفته بودم خلیج فارس دیدم هیلیکوپتر سپاه دو نفر را داخل گونی به دریا انداخت و رفت. مطمئن باشید چند ده هزار لایک میخورد.
شما بنویسید معاون امور زنان رییس جمهور گفته که درختان را قطع کنید چون ممکن است باعث تحریک زنان شود. مطمئنا هشتاد هزار لایک میخورد و هزاران نفر کامنت میزنند که ای عقده های بیمار و فلان و فلان.
شما توییت کنید پس از کم شدن مشارکت، همه آخوندها حسابهای مالی خود را به سوریه منتقل کردهاند. بدون شک شصت هزار لایک میخورد.
شما بنویسید پوتین زنگ زده به رهبر و گفته باید به اوکراین اعلام جنگ کنید. مطمئن باشید هزاران لایک میخورد و دوساعت بعد علی کریمی و فرخنژاد استوری میکنند و هشتگ ارباب میزنند.
طبیعتا با چنین فرهنگ سیاسی و چنین شهروندانی، نمیتوان وارد دیالوگ سیاسی شد یا امید به توسعه سیاسی و فرهنگی داشت.
@kharmagaas
से पुनः पोस्ट किया:
خرمگس

21.02.202514:41
فرهاد قنبری
دو بال ایران (زبان فارسی - مذهب شیعه)
◀️ هر کنش ضد اسلامی-ضدشیعی که از سوی برخی به اصطلاح وطندوستان و نئوسلطنتطلبان ایرانی صورت میگیرد دانسته و ندانسته تلاشی برای آسیب زدن به کلیت ایران و خدمت به همان اهدافی است که اسرائیل و ناتو و تجزیه طلب ها و پانترکها و پانعربها و سایر عشیره گرایان به دنبال آناند. تجزیهطلبان و پانترکها و پانعربها و حامیان بینالمللی آنها سالهاست که به صورت سازمان یافته و با برنامه مدون در تلاشاند تا با تضعیف هویت شیعی در آذربایجان و خوزستان و کرمانشاه و ایلام و...، عُلقههای مشترک مذهبی و دینی ایرانیان را گسسته و زمینههای جدایی کامل فکری-فرهنگی این مناطق از ایران را فراهم نماید. در این شرایط هر تلاش ضد اسلامی- ضدشیعی از سوی هر کسی که خود را وطندوست و ایراندوست میداند، در واقع خدمت به دشمنان ایران و تلاش برای تضعیف هویت ملی ایرانیان است. تلاشی که یا به صورت آگاهانه و در هماهنگی کامل با دشمنان این سرزمین صورت میگیرد و یا ندانسته و جاهلانه در خدمت اهداف ضدایرانی جمهوری باکو و ترکیه و اسرائیل و عربستان و ناتو و تجزیهطلبان قرار گرفته است.
◀️ در سوی دیگر هر تلاشی برای تضعیف هویت ملی ایرانیان و یا از میان بردن و فراموشی آیینها و رسومات ایران باستان که ریشه در فرهنگ عمیقأ انسانی اساطیر ایرانی دارد، تلاشی برای ضربه زدن به کلیت ایران است که به صورت دانسته و ندانسته در خدمت پروژه دشمنان ایران انجام میگیرد. بر این اساس دشمنان ایران در دو دهه اخیر تلاش بسیار زیادی برای ایجاد دوگانه جعلی زبان مادری- زبان ملی راه انداخته و تلاش میکنند تا در نقاط مختلف ایران از هر لهجه و گویش و زبان محلی هویتی متمایز تعریف کرده و آن را در مقابل زبان فارسی قرار دهند. در این راستا هرگونه تلاشی برای برجسته کردن هویت های قومی و زبانی در برابر هویت ملی و زبان فارسی در واقع خدمت به منافع اسرائیل و ترکیه و طالبان و سایر دشمنان است و آن شیعه پانترکاالهیِ متعصبی که مدام علیه زبان فارسی لجنپراکنی میکند یا دانسته و با برنامه در خدمت منافع اسرائیل است و یا ندانسته با تحریک رسانهها به کارگزار بیجیره و مواجب منافع اسرائیل تبدیل شده است.
◀️ ایران از دوران باستان تا به امروز یک جامعه دیندار بوده است و چه در دوره باستان و چه در دوره اسلامی، ایرانیت اصلیترین عنصر قوام بخش و حافظ دین در جامعه بوده است. حال هر تلاشی برای تضعیف تاریخ ایران باستان و زبان فارسی در واقع تلاشی برای آسیب زدن به نهاد دین است و طبیعی است که ایران اگر داعیه حمایت از اسلام و تشیع را دارد باید ابتدا قدرت و قلمرو و هویت خود را حفظ کند تا در سایه آن از دین و مذهب حمایت نماید. در این راستا هم هر فردی که به نام دفاع از اسلام و تشیع در حال حمله به تاریخ باستان و هویت ملی ایرانیان است یا فردی به غایت جاهل و پرت از ماجراست و یا اینکه آگاهانه در خدمت منافع دشمنان ایران قدم برمیدارد.
در نقطه مقابل هم دین به ویژه مذهب تشیع پس از به قدرت رسیدن صفویان یکی از عوامل اصلی غیرت ملی ایرانیان است و همین روح جهادی و آزادیخواهانه مستتر در آیین تشیع است که در بسیاری از جنگها به کمک ایرانیان آمده و با ثبت حماسههای بزرگ حافظ مرزهای این سرزمین شده است.
@kharmagaas
دو بال ایران (زبان فارسی - مذهب شیعه)
◀️ هر کنش ضد اسلامی-ضدشیعی که از سوی برخی به اصطلاح وطندوستان و نئوسلطنتطلبان ایرانی صورت میگیرد دانسته و ندانسته تلاشی برای آسیب زدن به کلیت ایران و خدمت به همان اهدافی است که اسرائیل و ناتو و تجزیه طلب ها و پانترکها و پانعربها و سایر عشیره گرایان به دنبال آناند. تجزیهطلبان و پانترکها و پانعربها و حامیان بینالمللی آنها سالهاست که به صورت سازمان یافته و با برنامه مدون در تلاشاند تا با تضعیف هویت شیعی در آذربایجان و خوزستان و کرمانشاه و ایلام و...، عُلقههای مشترک مذهبی و دینی ایرانیان را گسسته و زمینههای جدایی کامل فکری-فرهنگی این مناطق از ایران را فراهم نماید. در این شرایط هر تلاش ضد اسلامی- ضدشیعی از سوی هر کسی که خود را وطندوست و ایراندوست میداند، در واقع خدمت به دشمنان ایران و تلاش برای تضعیف هویت ملی ایرانیان است. تلاشی که یا به صورت آگاهانه و در هماهنگی کامل با دشمنان این سرزمین صورت میگیرد و یا ندانسته و جاهلانه در خدمت اهداف ضدایرانی جمهوری باکو و ترکیه و اسرائیل و عربستان و ناتو و تجزیهطلبان قرار گرفته است.
◀️ در سوی دیگر هر تلاشی برای تضعیف هویت ملی ایرانیان و یا از میان بردن و فراموشی آیینها و رسومات ایران باستان که ریشه در فرهنگ عمیقأ انسانی اساطیر ایرانی دارد، تلاشی برای ضربه زدن به کلیت ایران است که به صورت دانسته و ندانسته در خدمت پروژه دشمنان ایران انجام میگیرد. بر این اساس دشمنان ایران در دو دهه اخیر تلاش بسیار زیادی برای ایجاد دوگانه جعلی زبان مادری- زبان ملی راه انداخته و تلاش میکنند تا در نقاط مختلف ایران از هر لهجه و گویش و زبان محلی هویتی متمایز تعریف کرده و آن را در مقابل زبان فارسی قرار دهند. در این راستا هرگونه تلاشی برای برجسته کردن هویت های قومی و زبانی در برابر هویت ملی و زبان فارسی در واقع خدمت به منافع اسرائیل و ترکیه و طالبان و سایر دشمنان است و آن شیعه پانترکاالهیِ متعصبی که مدام علیه زبان فارسی لجنپراکنی میکند یا دانسته و با برنامه در خدمت منافع اسرائیل است و یا ندانسته با تحریک رسانهها به کارگزار بیجیره و مواجب منافع اسرائیل تبدیل شده است.
◀️ ایران از دوران باستان تا به امروز یک جامعه دیندار بوده است و چه در دوره باستان و چه در دوره اسلامی، ایرانیت اصلیترین عنصر قوام بخش و حافظ دین در جامعه بوده است. حال هر تلاشی برای تضعیف تاریخ ایران باستان و زبان فارسی در واقع تلاشی برای آسیب زدن به نهاد دین است و طبیعی است که ایران اگر داعیه حمایت از اسلام و تشیع را دارد باید ابتدا قدرت و قلمرو و هویت خود را حفظ کند تا در سایه آن از دین و مذهب حمایت نماید. در این راستا هم هر فردی که به نام دفاع از اسلام و تشیع در حال حمله به تاریخ باستان و هویت ملی ایرانیان است یا فردی به غایت جاهل و پرت از ماجراست و یا اینکه آگاهانه در خدمت منافع دشمنان ایران قدم برمیدارد.
در نقطه مقابل هم دین به ویژه مذهب تشیع پس از به قدرت رسیدن صفویان یکی از عوامل اصلی غیرت ملی ایرانیان است و همین روح جهادی و آزادیخواهانه مستتر در آیین تشیع است که در بسیاری از جنگها به کمک ایرانیان آمده و با ثبت حماسههای بزرگ حافظ مرزهای این سرزمین شده است.
@kharmagaas
से पुनः पोस्ट किया:
خرمگس

25.02.202519:30
فرهاد قنبری
بار گران تحریم بر گُرده چه کسانی است؟
کوبای فیدل کاسترو از آن کشورهایی است که طعم تحریمهایی شبیه تحریمهای ایران از سوی آمریکا را چشیده و سالهای متمادی با این مسئله دست به گریبان بوده است.
فیدل کاسترو رهبر انقلابی کوبا پس از به دست گرفتن قدرت به زودی متوجه شد که دولت آمریکا، اجازه نخواهد داد که او به راحتی و با منطقی متفاوت از منطق تحمیل شده توسط آن ابرقدرت، کشور خود را اداره نماید. تحریم های تحمیلی آمریکا و در پی آن تمام کشورهای هم پیمانش، بر کشور کوچک کوبا به قدری زیاد بود که در طی چند دهه این کشور را به یکی از فقیرترین کشورهای آمریکای مرکزی تبدیل کرد و فشار زیادی را به شهروندان کوبایی وارد نمود.
اما نحوه برخورد کاسترو با این فشارها چجونه بود؟
در کوبای کاسترو، اگر فقری حاکم شد یک فقر عمومی بود و همه مردم از خود کاسترو گرفته تا وزیر و مدیر و عامه مردم به یک میزان طعم محرومیت را چشیدند. عکس ها و تصاویر به جا مانده از دهه هفتاد و هشتاد میلادی نشان می دهد که کاسترو و سایر اعضاء دولت به همراه کشاورزان و کارگران در کاشت و جمع آوری نیشکر شرکت می کردند و سر همان سفره ای می نشستند که مردم عادی از آن ارتزاق می کردند.
در کوبای فیدل کاسترو علارغم تمام کمبودها و نارسایی ها، مسکن، بهداشت و آموزش به صورت مساوی و رایگان میان همه تقسیم شده بود و همه مردم شرایط تقریبا برابری را تجربه می کردند.
هدف و قصدی برای دفاع از عملکرد کاسترو یا صحیح و غلط بودن سیاستهای ایشان ندارم، اما مسئله حائز اهمیت این است که در کوبا همه مردم از شخص کاسترو تا یک روستایی دور افتاده به میزان ملموسی طعم گرسنگی و فشار تحریم را حس کردند. و اگر فشار تحریمی بود برای همه مردم این کشور اعم از حاکم و بازرگان و دلال و تاجر و کارمند و کارگر و...، به صورت یکسان بود.
در سالهای اخیر فشار تحریمهای دولت آمریکا ضربه سختی به اقتصاد کشور ما وارد کرده است. اما این در میان همه فشار اقتصادی بر روی بخشی از جامعه اعم از حقوق بگیران و بیکاران و قشر کم در آمد و فقیر جامعه بوده است. در این سالهای تحریم دولتمردان، مسئولان، مدیران و نمایندگان مجلس و اقشار مرفه با افزایش چندین برابری حقوق و درآمد خود و همچنین افزایش چند برابری قیمت بسیاری از کالاها (مانند طلا و خانه و ملک و..) نه تنها فشار خاصی را متحمل نشده بلکه در برخی موارد با سوء استفاده از طرح های عجیب و غریب و رانت زا (مانند ارائه ارز دولتی به برخی واردکنندگان خاص، دور زدن تحریمها، نواسانات دست کاری شده بورس، دوقیمتی بودن کالاهایی مانند خودرو و افزایش قیمت کالاهای سرمایه ای و...) به ثروت کلانی نیز دست یافته اند.
اخبار مربوط به اختلاس های میلیاردی و سواستفاده های برخی مسئولان و افراد پرنفوذ به قدری بوده است که جامعه را در بهت و خشم فراوانی فروبرده است.
بی شک مردم و افکار عمومی حداقل انتظاری که داشت این بود که اگر فشاری بود برای همه یکسان باشد و اگر قرار به هزینه دادنی بود همه باید همه به یک میزان هزینه متحمل می شدند نه اینکه با ایجاد شرایط خاص و سواستفاده از وضعیت بحرانی مجالی برای فربه تر شدن رانتخواران و برخی افراد ویژه ایجاد شود.
بار گران تحریم در این سالها بر دوش کسانی بوده است که درآمدشان سالیانه چند درصد بیشتر رشد نداشته اما تا چشم باز کرده اند اجاره مسکن و قیمت خودرو و ملک و زمین و مواد غذایی و...، را مشاهده کرده اند که به سرعت نجومی رشد یافته است.
بار گران تحریم بر دوش کارگری بوده است که اگر ده سال پیش سی درصد دستمزدش را به صاحبخانه پرداخت می کرد امروز باید هفتاد درصد درآمدش را برای اجازه بهای نصف خانه ده سال قبلش پرداخت نماید. بار گران تحریم بر گرده کارمند و معلمی است که باید فکر خرید خانه را از سر بیرون کند و دستمزد سالیانه اش قیمت یک متر مربع خانه در بسیارهای از نقاط پایتخت نمی شود.
@kharmagaas
بار گران تحریم بر گُرده چه کسانی است؟
کوبای فیدل کاسترو از آن کشورهایی است که طعم تحریمهایی شبیه تحریمهای ایران از سوی آمریکا را چشیده و سالهای متمادی با این مسئله دست به گریبان بوده است.
فیدل کاسترو رهبر انقلابی کوبا پس از به دست گرفتن قدرت به زودی متوجه شد که دولت آمریکا، اجازه نخواهد داد که او به راحتی و با منطقی متفاوت از منطق تحمیل شده توسط آن ابرقدرت، کشور خود را اداره نماید. تحریم های تحمیلی آمریکا و در پی آن تمام کشورهای هم پیمانش، بر کشور کوچک کوبا به قدری زیاد بود که در طی چند دهه این کشور را به یکی از فقیرترین کشورهای آمریکای مرکزی تبدیل کرد و فشار زیادی را به شهروندان کوبایی وارد نمود.
اما نحوه برخورد کاسترو با این فشارها چجونه بود؟
در کوبای کاسترو، اگر فقری حاکم شد یک فقر عمومی بود و همه مردم از خود کاسترو گرفته تا وزیر و مدیر و عامه مردم به یک میزان طعم محرومیت را چشیدند. عکس ها و تصاویر به جا مانده از دهه هفتاد و هشتاد میلادی نشان می دهد که کاسترو و سایر اعضاء دولت به همراه کشاورزان و کارگران در کاشت و جمع آوری نیشکر شرکت می کردند و سر همان سفره ای می نشستند که مردم عادی از آن ارتزاق می کردند.
در کوبای فیدل کاسترو علارغم تمام کمبودها و نارسایی ها، مسکن، بهداشت و آموزش به صورت مساوی و رایگان میان همه تقسیم شده بود و همه مردم شرایط تقریبا برابری را تجربه می کردند.
هدف و قصدی برای دفاع از عملکرد کاسترو یا صحیح و غلط بودن سیاستهای ایشان ندارم، اما مسئله حائز اهمیت این است که در کوبا همه مردم از شخص کاسترو تا یک روستایی دور افتاده به میزان ملموسی طعم گرسنگی و فشار تحریم را حس کردند. و اگر فشار تحریمی بود برای همه مردم این کشور اعم از حاکم و بازرگان و دلال و تاجر و کارمند و کارگر و...، به صورت یکسان بود.
در سالهای اخیر فشار تحریمهای دولت آمریکا ضربه سختی به اقتصاد کشور ما وارد کرده است. اما این در میان همه فشار اقتصادی بر روی بخشی از جامعه اعم از حقوق بگیران و بیکاران و قشر کم در آمد و فقیر جامعه بوده است. در این سالهای تحریم دولتمردان، مسئولان، مدیران و نمایندگان مجلس و اقشار مرفه با افزایش چندین برابری حقوق و درآمد خود و همچنین افزایش چند برابری قیمت بسیاری از کالاها (مانند طلا و خانه و ملک و..) نه تنها فشار خاصی را متحمل نشده بلکه در برخی موارد با سوء استفاده از طرح های عجیب و غریب و رانت زا (مانند ارائه ارز دولتی به برخی واردکنندگان خاص، دور زدن تحریمها، نواسانات دست کاری شده بورس، دوقیمتی بودن کالاهایی مانند خودرو و افزایش قیمت کالاهای سرمایه ای و...) به ثروت کلانی نیز دست یافته اند.
اخبار مربوط به اختلاس های میلیاردی و سواستفاده های برخی مسئولان و افراد پرنفوذ به قدری بوده است که جامعه را در بهت و خشم فراوانی فروبرده است.
بی شک مردم و افکار عمومی حداقل انتظاری که داشت این بود که اگر فشاری بود برای همه یکسان باشد و اگر قرار به هزینه دادنی بود همه باید همه به یک میزان هزینه متحمل می شدند نه اینکه با ایجاد شرایط خاص و سواستفاده از وضعیت بحرانی مجالی برای فربه تر شدن رانتخواران و برخی افراد ویژه ایجاد شود.
بار گران تحریم در این سالها بر دوش کسانی بوده است که درآمدشان سالیانه چند درصد بیشتر رشد نداشته اما تا چشم باز کرده اند اجاره مسکن و قیمت خودرو و ملک و زمین و مواد غذایی و...، را مشاهده کرده اند که به سرعت نجومی رشد یافته است.
بار گران تحریم بر دوش کارگری بوده است که اگر ده سال پیش سی درصد دستمزدش را به صاحبخانه پرداخت می کرد امروز باید هفتاد درصد درآمدش را برای اجازه بهای نصف خانه ده سال قبلش پرداخت نماید. بار گران تحریم بر گرده کارمند و معلمی است که باید فکر خرید خانه را از سر بیرون کند و دستمزد سالیانه اش قیمت یک متر مربع خانه در بسیارهای از نقاط پایتخت نمی شود.
@kharmagaas
24.02.202520:57
فرهاد قنبری
تنهایی یا خلوت گزینی
"برو از گوشهنشینان خرابات بپرس
لذت خلوت و خاموشی و تنهایی را"
"مطالعه مرا در خلوت خود تسلی میبخشد، مرا از سنگینی بطالت اندوهبار آزاد میکند و در هر زمانی، میتواند مرا از مصاحبتهای کسالتبار خلاص کند. هر زمان که درد خیلی کشنده و شدید نباشد، مطالعه چاقوی درد را کند میکند. برای منحرف کردن ذهنم از افکار مایوس کننده، صرفاً نیاز دارم به کتابها پناه ببرم."
(میشل دومونتنی)
تارکوفسکی کارگردان مشهور سینمای روسیه می گفت: "جوانها باید یاد بگیرند که تنهایی را دوست بدارند، خلوت کردن با خودشان. مشکل جوانان این است که سر و صدا میکنند و دست به خشونت میزنند تا حس تنهایی نکنند و این اسفناک است. فرد باید یاد بگیرد با خودش همچون یک کودک رفتار کند. نه اینکه تنها باشد یا دچار ملال از خودش شود که نشانه خطرناکی است. تقریبا یک مرض است"
تنهایی محصول دنیای مدرن است، انسان تنها ممکن است در میان میلیون ها انسان دیگر و در سر و صدای سرسام آور جمعیت در شهرهای شلوغ زندگی کند، شهرهایی که بیشتر از آنکه مفهوم جامعه را به ذهن متبادر کند، ازدحام بیشماری از افراد بیشمار را نشان می دهد. بیشماری از انسانهای تنهایی که هر کدام در پشت درهای بسته آپارتمان های کوچک و پشت فرمان ماشینش هایشان در تنهایی آزار دهنده به سوژه هایی خودبین و خود خواه و عصبی را تبدیل می شوند.
هایدگر متفکر بزرگ قرن بیستم که به زندگی روستایی و خلوت گزینی پناه برده بود در این باره میگوید:
«برای مردم شهر اغلب عجیب است که یک نفر، تک و تنها برای چنین مدت طولانی و ملال آوری میان کوه ها و بین روستایی ها به سر برد.اما اسم این تنهایی نیست؛ خلوت است. در کلان شهرها می شود از هر جای دیگری تنها بود اما هیچوقت نمی شود احساس خلوت کرد. قدرت عجیب و خصلت اصیل خلوت گزینی، در جداکردنمان از جمع نیست بلکه در فرافکندن کل وجودمان به گستره ی نزدیک حضور اشیاست.»
خلوت گزینی مورد نظر تارکوفسکی و هایدگر چیزی متفاوت از تنهایی است. خلوت گزینی در نگاه آنها عاملی تحمیلی از سوی محیط نیست بلکه انتخابی فردی و اگاهانه است که انسانها برای تامل و شناخت بهتری از خویشتن وجهانی که در آن زندگی می کنند، انتخاب کرده اند.
@kharmagaas
تنهایی یا خلوت گزینی
"برو از گوشهنشینان خرابات بپرس
لذت خلوت و خاموشی و تنهایی را"
"مطالعه مرا در خلوت خود تسلی میبخشد، مرا از سنگینی بطالت اندوهبار آزاد میکند و در هر زمانی، میتواند مرا از مصاحبتهای کسالتبار خلاص کند. هر زمان که درد خیلی کشنده و شدید نباشد، مطالعه چاقوی درد را کند میکند. برای منحرف کردن ذهنم از افکار مایوس کننده، صرفاً نیاز دارم به کتابها پناه ببرم."
(میشل دومونتنی)
تارکوفسکی کارگردان مشهور سینمای روسیه می گفت: "جوانها باید یاد بگیرند که تنهایی را دوست بدارند، خلوت کردن با خودشان. مشکل جوانان این است که سر و صدا میکنند و دست به خشونت میزنند تا حس تنهایی نکنند و این اسفناک است. فرد باید یاد بگیرد با خودش همچون یک کودک رفتار کند. نه اینکه تنها باشد یا دچار ملال از خودش شود که نشانه خطرناکی است. تقریبا یک مرض است"
تنهایی محصول دنیای مدرن است، انسان تنها ممکن است در میان میلیون ها انسان دیگر و در سر و صدای سرسام آور جمعیت در شهرهای شلوغ زندگی کند، شهرهایی که بیشتر از آنکه مفهوم جامعه را به ذهن متبادر کند، ازدحام بیشماری از افراد بیشمار را نشان می دهد. بیشماری از انسانهای تنهایی که هر کدام در پشت درهای بسته آپارتمان های کوچک و پشت فرمان ماشینش هایشان در تنهایی آزار دهنده به سوژه هایی خودبین و خود خواه و عصبی را تبدیل می شوند.
هایدگر متفکر بزرگ قرن بیستم که به زندگی روستایی و خلوت گزینی پناه برده بود در این باره میگوید:
«برای مردم شهر اغلب عجیب است که یک نفر، تک و تنها برای چنین مدت طولانی و ملال آوری میان کوه ها و بین روستایی ها به سر برد.اما اسم این تنهایی نیست؛ خلوت است. در کلان شهرها می شود از هر جای دیگری تنها بود اما هیچوقت نمی شود احساس خلوت کرد. قدرت عجیب و خصلت اصیل خلوت گزینی، در جداکردنمان از جمع نیست بلکه در فرافکندن کل وجودمان به گستره ی نزدیک حضور اشیاست.»
خلوت گزینی مورد نظر تارکوفسکی و هایدگر چیزی متفاوت از تنهایی است. خلوت گزینی در نگاه آنها عاملی تحمیلی از سوی محیط نیست بلکه انتخابی فردی و اگاهانه است که انسانها برای تامل و شناخت بهتری از خویشتن وجهانی که در آن زندگی می کنند، انتخاب کرده اند.
@kharmagaas
से पुनः पोस्ट किया:
خرمگس



23.02.202515:34
با شهادت سید حسن نصرالله ایران یکی از بزرگترین فرماندهان و سربازان خود در سی سال اخیر و شاید بزرگترین آنها پس از سردار سلیمانی را از دست داد.
سید حسن نصرالله مدافع مرزها و امنیت ایران در جغرافیایی حساس و در کنار گوش بزرگترین و خونخوارترین دشمن ایران بود.
سید حسن نصرالله پس از پایان جنگ ایران و عراق و در شرایطی که اسراییل و غرب دشمنی خود با ایران را به حد اعلی رسانده بود به رهبری حزب الله رسید و با ایمان و روحیهای خستگی ناپذیر در مقابل دشمن ایستادگی کرد.
سید حسن نصرالله فراتر از جهان کوتاه قامتی بود که همه چیز را با متر و معیار کاسبکارانه میسنجد، سید حسن نصرالله از جنس انسانهایی بود که هرگز از مرگ نهراسید و به چیزی جز آرمان و هدف بلند خود نیاندیشید.
آنکه اندک شناختی از امثال سیدحسن نصرالله داشت میداند که او انسانی نبود که فرزندان دیگران را به میدان نبرد بفرستد و خود در شهر و کشور دیگری زندگی آسوده و مرفهی داشته باشد. سید حسن نصرالله علارغم همه تهدیدات سالها در جنوب لبنان و در کنار جوانان و فرماندهان لبنانی زیست و در آخر به طریقی که یاران شفیقاش رخت سفر برجسته بودند، دنیای فانی را وداع گفت..
@kharmagaas
سید حسن نصرالله مدافع مرزها و امنیت ایران در جغرافیایی حساس و در کنار گوش بزرگترین و خونخوارترین دشمن ایران بود.
سید حسن نصرالله پس از پایان جنگ ایران و عراق و در شرایطی که اسراییل و غرب دشمنی خود با ایران را به حد اعلی رسانده بود به رهبری حزب الله رسید و با ایمان و روحیهای خستگی ناپذیر در مقابل دشمن ایستادگی کرد.
سید حسن نصرالله فراتر از جهان کوتاه قامتی بود که همه چیز را با متر و معیار کاسبکارانه میسنجد، سید حسن نصرالله از جنس انسانهایی بود که هرگز از مرگ نهراسید و به چیزی جز آرمان و هدف بلند خود نیاندیشید.
آنکه اندک شناختی از امثال سیدحسن نصرالله داشت میداند که او انسانی نبود که فرزندان دیگران را به میدان نبرد بفرستد و خود در شهر و کشور دیگری زندگی آسوده و مرفهی داشته باشد. سید حسن نصرالله علارغم همه تهدیدات سالها در جنوب لبنان و در کنار جوانان و فرماندهان لبنانی زیست و در آخر به طریقی که یاران شفیقاش رخت سفر برجسته بودند، دنیای فانی را وداع گفت..
@kharmagaas
22.02.202517:55
فرهاد قنبری
بحران اساسی
جمهوری اسلامی با گسترش فزاینده دانشگاههای تجاری (تصور نمیکنم در هیچ کشوری دانشگاه به اندازه دانشگاه رشد کرده باشد) و تبدیل دانش به بنگاه اقتصادی باعث رشد بسیار سریع طبقه شبهمدرنی شد که با مطالعه ترجمههای ناقص و غلط از برخی متفکران غربی (که در خود غرب هم چندان جدی گرفته نمیشوند) صاحب توهم روشنفکری و فیلسوفی و هنرمندی و امثالهم شد و به کل به موجودی بیگانه از فرهنگ و سنت و جغرافیا و تاریخ و سرزمین خود بدل شد. موجودی که هرگونه کنشگری متعهدانه اجتماعی را در حد همدلی با نظام سیاسی مستقر تقلیل داد و در میان بخشهایی از جامعه از ریختن زباله در خیابان و جنگل تا حفر چاه غیر قانونی و عدم پرداخت مالیات و بدمستی و ولگردی و عدم پیگری هواشناسی و...، را به عنوان کنشی ضد حکومتی قلمداد کرد.
این وضعیت باعث رشد طبقهای شد که هیچگونه تعهدی در قبال جامعه احساس نکرده و به ایران به چشم «خراب شده» و «مسافرخانهای» مینگرد که تا آنجا که میتوان باید در استفاده از منابع آن دریغ نکرد و در عین حال برای در رفتن از آن تلاش کرد. طبقهای که نسبت به همه چیز این جامعه سِر شده است و جز لذایذ فردی ولو به قیمت مزاحمت و آزار و نابودی زندگی و حتی کشتن (کیفقاپها را بنگریم) دیگران به چیز دیگری نمیاندیشد و به تمامی دنبال ساختن نردبان از دیگران و منابع جامعه برای رسیدن به منافع شخصی است.
در شکلگیری این وضعیت از شبهروشنفکر-بلاگری که فقط به دنبال جذب مخاطب و مشتری بیشتری است و حاضر نیست کوچکترین انتقادی نسبت به رفتارهای نادرست نهادینه شده در اجتماع داشته باشد و هر کنش ولو خشن اجتماعی را به بهانه وجود تورم و فقر و نقد حکومت توجیه میکند (به سخنان و نوشتههای این طیف بنگریم که چگونه با بازی با واژه فقر، قاتل و کیفقاپ را تبرئه میکنند) تا تراپیست نادانی که به دنبال جذب مشتری است و به مراجع خود چنان حس قربانی بودگی و برحق بودگی میفروشد که فرد مراجع پس از خروج از دفتر او احساس طلبکار بودن از زمین و زمان و جامعه دارشته و انجام هر کنش ضداجتماعی را حق طبیعی خود میداند.
به این واسطه جامعه امروز ایران در همه الگوهای زیستی خود تفاوت فاحشی با کشورهای همسایه (حتی با ترکیه که در مرز اروپاست و مواجهاش با غرب بسیار زودتر و متفاوتتر از ما بوده است) خود دارد و این مسئله از دینستیزی پرخاشگرانه، نحوه پوشش و آرایش ظاهر، علاقه افراطی به حمایت از جانوران و نگهداری حیوان خانگی، فردگرایی افراطی و لذتجویانه، مادیگرایی کاملا محاسبهگرانه حتی در مواجهه با اعضای خانواده، عدم علاقه به فرزندآوری و امثالهم خود را نشان میدهد.
جامعه امروز ایران در قلب خاورمیانه با اقتصاد و سیاستی درگیر بحران، بدون خودآگاهی تاریخی، بدون اندک خودآگاهی جغرافیایی، بیگانه و دشمن با سنت و همچنین شناختی کاریکاتوری از جهان غرب و واقعیتهای جهانی و با دهها شکافهای اجتماعی و فرهنگی و مهمتر از همه با اندک تعهد اجتماعی خود را با آلمان و سوئیس و فرانسه مقایسه میکند و این اصلیترین بحران پیش روی این جامعه است.
@kharmagaas
بحران اساسی
جمهوری اسلامی با گسترش فزاینده دانشگاههای تجاری (تصور نمیکنم در هیچ کشوری دانشگاه به اندازه دانشگاه رشد کرده باشد) و تبدیل دانش به بنگاه اقتصادی باعث رشد بسیار سریع طبقه شبهمدرنی شد که با مطالعه ترجمههای ناقص و غلط از برخی متفکران غربی (که در خود غرب هم چندان جدی گرفته نمیشوند) صاحب توهم روشنفکری و فیلسوفی و هنرمندی و امثالهم شد و به کل به موجودی بیگانه از فرهنگ و سنت و جغرافیا و تاریخ و سرزمین خود بدل شد. موجودی که هرگونه کنشگری متعهدانه اجتماعی را در حد همدلی با نظام سیاسی مستقر تقلیل داد و در میان بخشهایی از جامعه از ریختن زباله در خیابان و جنگل تا حفر چاه غیر قانونی و عدم پرداخت مالیات و بدمستی و ولگردی و عدم پیگری هواشناسی و...، را به عنوان کنشی ضد حکومتی قلمداد کرد.
این وضعیت باعث رشد طبقهای شد که هیچگونه تعهدی در قبال جامعه احساس نکرده و به ایران به چشم «خراب شده» و «مسافرخانهای» مینگرد که تا آنجا که میتوان باید در استفاده از منابع آن دریغ نکرد و در عین حال برای در رفتن از آن تلاش کرد. طبقهای که نسبت به همه چیز این جامعه سِر شده است و جز لذایذ فردی ولو به قیمت مزاحمت و آزار و نابودی زندگی و حتی کشتن (کیفقاپها را بنگریم) دیگران به چیز دیگری نمیاندیشد و به تمامی دنبال ساختن نردبان از دیگران و منابع جامعه برای رسیدن به منافع شخصی است.
در شکلگیری این وضعیت از شبهروشنفکر-بلاگری که فقط به دنبال جذب مخاطب و مشتری بیشتری است و حاضر نیست کوچکترین انتقادی نسبت به رفتارهای نادرست نهادینه شده در اجتماع داشته باشد و هر کنش ولو خشن اجتماعی را به بهانه وجود تورم و فقر و نقد حکومت توجیه میکند (به سخنان و نوشتههای این طیف بنگریم که چگونه با بازی با واژه فقر، قاتل و کیفقاپ را تبرئه میکنند) تا تراپیست نادانی که به دنبال جذب مشتری است و به مراجع خود چنان حس قربانی بودگی و برحق بودگی میفروشد که فرد مراجع پس از خروج از دفتر او احساس طلبکار بودن از زمین و زمان و جامعه دارشته و انجام هر کنش ضداجتماعی را حق طبیعی خود میداند.
به این واسطه جامعه امروز ایران در همه الگوهای زیستی خود تفاوت فاحشی با کشورهای همسایه (حتی با ترکیه که در مرز اروپاست و مواجهاش با غرب بسیار زودتر و متفاوتتر از ما بوده است) خود دارد و این مسئله از دینستیزی پرخاشگرانه، نحوه پوشش و آرایش ظاهر، علاقه افراطی به حمایت از جانوران و نگهداری حیوان خانگی، فردگرایی افراطی و لذتجویانه، مادیگرایی کاملا محاسبهگرانه حتی در مواجهه با اعضای خانواده، عدم علاقه به فرزندآوری و امثالهم خود را نشان میدهد.
جامعه امروز ایران در قلب خاورمیانه با اقتصاد و سیاستی درگیر بحران، بدون خودآگاهی تاریخی، بدون اندک خودآگاهی جغرافیایی، بیگانه و دشمن با سنت و همچنین شناختی کاریکاتوری از جهان غرب و واقعیتهای جهانی و با دهها شکافهای اجتماعی و فرهنگی و مهمتر از همه با اندک تعهد اجتماعی خود را با آلمان و سوئیس و فرانسه مقایسه میکند و این اصلیترین بحران پیش روی این جامعه است.
@kharmagaas
21.02.202516:02
से पुनः पोस्ट किया:
خرمگس

21.02.202514:26
فرهاد قنبری
زبان مادری یا بهانه برای نفرتپراکنی!
⏺ به نقشههای خیالی که قبیله گرایان از آینده ایران ترسیم می کنند، بنگریم.
در عموم این نقشهها استان لرستان و مناطق لُرنشین خوزستان و چهارمحال بختیاری و کهکیلویه و بویر احمد و مناطق قشقایی نشین فارس همپوشانی دارند.
بسیاری از شهرهای دیگر ایران از جمله آذربایجان غربی و ایلام هم در دو نقشه همپوشانی دارد.
⏺ حال فرض بگیریم که اصلا قدرت مرکزی و نظامی در ایران سقوط کرد و هر قومی حکومت محلی خود را تشکیل داد، آنگاه سرنوشت شهری مانند ارومیه یا نَقده و پلدختر چه می شود؟ در این موارد شهرها و استانهای متنوع قومی (که کم هم نیستند) کدام قوم عقب نشینی کرده و شهر را به قوم دیگر واگذار خواهد کرد؟ و یا به فرض واگذاری نحوه مواجهه قوم غالب با قوم مغلوب چگونه خواهد بود؟
⏺ یا در حکومت خیالی «الاحواز» سرشونت آن ۴۰ درصد غیر عرب زبان ساکن اهواز و ۶۰ درصد غیر عرب زبان ساکن خوزستان چه خواهد بود؟ برای مثال ایذه یا اندیمشک به کدام قبیله واگذار خواهد شد؟
⏺ به استان همدان نگاه کنیم. در این استان ترک زبان و لُرزبان و فارس زبان در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند یا در شهرکرد، ترک زبان و لر و بختیاری در همسایگی هم زندگی می کنند. حال قبیلهگرای فدرالیست پس از تقسیم ایران به «قبایل جعلی» چه نسخه ای برای استان مثلا همدان یا خوزستان و قزوین و...، خواهد داشت؟
⏺ به حوادث چند سال اخیر میان ارمنستان و جمهوری باکو نگاه کنیم. در منطقه قره باغ آیا ارامنه و باکویی ها به توافق رسیده اند یا همیشه دست به ماشه بوده و این نفرت قومی و زبانی است که حرف اول و آخر را می زند؟
⏺ اغلب استانها و شهرهای ایران تلفیقی بسیار درهم تنیده از اقوام مختلف هستند و آنکه شعار قبیله گرایی سر می دهد آگاهانه به دنبال ایجاد حمام خون در بسیاری از مناطق کشور است. حمام خونی که بازنده اصلی آن مردم همان شهر و منطقه خواهند بود.
⏺ در سال ۱۹۹۴ به دنبال سقوط هواپیمای حامل رئیسجمهور وقت رواندا «قوم هوتو» ( قوم اکثریت ساکن روآندا) از وضعیت آشوب و ضعف قدرت مرکزی استفاده کرده و این جنایت را به «قوم توتسی» (قوم اقلیت) ساکن این کشور نسبت داد. همین امر باعث آغاز درگیریهای شدید میان این دو قوم شد. در جریان نسلکشی سال ۱۹۹۴ روآندا که از آن تحت عنوان تاریکترین فاجعه انسانی نیم سده گذشته یاد میشود، علاوه بر کشتهشدن هشتصدهزار نفر به هزاران زن هم تجاوز جنسی شد.
هر دو قوم یک نژاد، یک فرهنگ و یک تاریخ مشترک داشتند اما تلفیق تاریخ استعمار زده و جهالت و تعصب و شستشوی مغزی جنایتی را رقم زد که در تاریخ نمونه مشابه ندارد.
◀️ قبیلهگرایی وابسته به بیگانه که در چند سال اخیر بر فعالیت خود افزوده و در استانهای مانند آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی و کردستان بر ایجاد بیزاری قومی میان ترکزبان و کردزبان دمیده و در مواقعی هم موفق به ایجاد تنش در ورزشگاهها و دانشگاههای این مناطق شده است، اگر کمی قدرت بگیرد حمام خونی به راه خواهد انداخت که نسلکشی روآندا از خاطر جهانیان برود.
تاریخ برای سرگرمی نیست، تاریخ رویدادنگاری نیست، تاریخ سراسر تامل و بینش و نتیجه تجربه هزاران ساله تمدن بشری است و آنکه از تجربه دیگران عبرت نگرفته و دنبال تکرار تجربه آنها باشد ممکن است سیلی سختی از روزگار بخورد.
@kharmagaas
زبان مادری یا بهانه برای نفرتپراکنی!
⏺ به نقشههای خیالی که قبیله گرایان از آینده ایران ترسیم می کنند، بنگریم.
در عموم این نقشهها استان لرستان و مناطق لُرنشین خوزستان و چهارمحال بختیاری و کهکیلویه و بویر احمد و مناطق قشقایی نشین فارس همپوشانی دارند.
بسیاری از شهرهای دیگر ایران از جمله آذربایجان غربی و ایلام هم در دو نقشه همپوشانی دارد.
⏺ حال فرض بگیریم که اصلا قدرت مرکزی و نظامی در ایران سقوط کرد و هر قومی حکومت محلی خود را تشکیل داد، آنگاه سرنوشت شهری مانند ارومیه یا نَقده و پلدختر چه می شود؟ در این موارد شهرها و استانهای متنوع قومی (که کم هم نیستند) کدام قوم عقب نشینی کرده و شهر را به قوم دیگر واگذار خواهد کرد؟ و یا به فرض واگذاری نحوه مواجهه قوم غالب با قوم مغلوب چگونه خواهد بود؟
⏺ یا در حکومت خیالی «الاحواز» سرشونت آن ۴۰ درصد غیر عرب زبان ساکن اهواز و ۶۰ درصد غیر عرب زبان ساکن خوزستان چه خواهد بود؟ برای مثال ایذه یا اندیمشک به کدام قبیله واگذار خواهد شد؟
⏺ به استان همدان نگاه کنیم. در این استان ترک زبان و لُرزبان و فارس زبان در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند یا در شهرکرد، ترک زبان و لر و بختیاری در همسایگی هم زندگی می کنند. حال قبیلهگرای فدرالیست پس از تقسیم ایران به «قبایل جعلی» چه نسخه ای برای استان مثلا همدان یا خوزستان و قزوین و...، خواهد داشت؟
⏺ به حوادث چند سال اخیر میان ارمنستان و جمهوری باکو نگاه کنیم. در منطقه قره باغ آیا ارامنه و باکویی ها به توافق رسیده اند یا همیشه دست به ماشه بوده و این نفرت قومی و زبانی است که حرف اول و آخر را می زند؟
⏺ اغلب استانها و شهرهای ایران تلفیقی بسیار درهم تنیده از اقوام مختلف هستند و آنکه شعار قبیله گرایی سر می دهد آگاهانه به دنبال ایجاد حمام خون در بسیاری از مناطق کشور است. حمام خونی که بازنده اصلی آن مردم همان شهر و منطقه خواهند بود.
⏺ در سال ۱۹۹۴ به دنبال سقوط هواپیمای حامل رئیسجمهور وقت رواندا «قوم هوتو» ( قوم اکثریت ساکن روآندا) از وضعیت آشوب و ضعف قدرت مرکزی استفاده کرده و این جنایت را به «قوم توتسی» (قوم اقلیت) ساکن این کشور نسبت داد. همین امر باعث آغاز درگیریهای شدید میان این دو قوم شد. در جریان نسلکشی سال ۱۹۹۴ روآندا که از آن تحت عنوان تاریکترین فاجعه انسانی نیم سده گذشته یاد میشود، علاوه بر کشتهشدن هشتصدهزار نفر به هزاران زن هم تجاوز جنسی شد.
هر دو قوم یک نژاد، یک فرهنگ و یک تاریخ مشترک داشتند اما تلفیق تاریخ استعمار زده و جهالت و تعصب و شستشوی مغزی جنایتی را رقم زد که در تاریخ نمونه مشابه ندارد.
◀️ قبیلهگرایی وابسته به بیگانه که در چند سال اخیر بر فعالیت خود افزوده و در استانهای مانند آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی و کردستان بر ایجاد بیزاری قومی میان ترکزبان و کردزبان دمیده و در مواقعی هم موفق به ایجاد تنش در ورزشگاهها و دانشگاههای این مناطق شده است، اگر کمی قدرت بگیرد حمام خونی به راه خواهد انداخت که نسلکشی روآندا از خاطر جهانیان برود.
تاریخ برای سرگرمی نیست، تاریخ رویدادنگاری نیست، تاریخ سراسر تامل و بینش و نتیجه تجربه هزاران ساله تمدن بشری است و آنکه از تجربه دیگران عبرت نگرفته و دنبال تکرار تجربه آنها باشد ممکن است سیلی سختی از روزگار بخورد.
@kharmagaas
से पुनः पोस्ट किया:
خرمگس

25.02.202519:27
وزیر پیشنهادی دولت رئیسی با هزار یا سه هزار میلیارد تومان سرمایه!
مسئله رای اعتماد یا عدم اعتماد این فرد نیست بلکه سوال اینجاست که:
۱- ایشان این میزان ثروت را از کجا آورده اند؟ اگر می فرمایند که از جوانی کار کرده و ثروت اندوخته اند، والله که ما هم از وقتی به خاطرمان می آید، والدینمان روزی بیش از دوازده ساعت جان کنده اند، اما چگونه است که همیشه در هزینه اولیه زندگیشان هم مشکل داشته و دارند اما شما هزاران میلیارد سرمایه انباشته دارید و فرزندانتان هم حاضر به زندگی در سرزمین تحت مدیریت شما نیستند؟
اگر میفرمایید که شما زرنگ و کاربلد بودید، باید به مردم توضیح بدهید که این زرنگی و کاربلدی را از چه طریقی و در کجا به دست آورده و چگونه به کار بسته اید!!
۲- مردم حق دارند بپرسند وقتی شما آنها را به مقاومت در برابر نظام سلطه و تحمل دشواری دعوت کرده و گرانی و تورم و فشار اقتصادی را هزینه غیرقابل اجتناب مقاومت می دانید، چرا اندکی شبیه مردم زندگی نمی کنید و چرا محل زندگی و خانه و درآمد و هیچ چیزتان شبیه مردم نیست؟
@kharmagaas
مسئله رای اعتماد یا عدم اعتماد این فرد نیست بلکه سوال اینجاست که:
۱- ایشان این میزان ثروت را از کجا آورده اند؟ اگر می فرمایند که از جوانی کار کرده و ثروت اندوخته اند، والله که ما هم از وقتی به خاطرمان می آید، والدینمان روزی بیش از دوازده ساعت جان کنده اند، اما چگونه است که همیشه در هزینه اولیه زندگیشان هم مشکل داشته و دارند اما شما هزاران میلیارد سرمایه انباشته دارید و فرزندانتان هم حاضر به زندگی در سرزمین تحت مدیریت شما نیستند؟
اگر میفرمایید که شما زرنگ و کاربلد بودید، باید به مردم توضیح بدهید که این زرنگی و کاربلدی را از چه طریقی و در کجا به دست آورده و چگونه به کار بسته اید!!
۲- مردم حق دارند بپرسند وقتی شما آنها را به مقاومت در برابر نظام سلطه و تحمل دشواری دعوت کرده و گرانی و تورم و فشار اقتصادی را هزینه غیرقابل اجتناب مقاومت می دانید، چرا اندکی شبیه مردم زندگی نمی کنید و چرا محل زندگی و خانه و درآمد و هیچ چیزتان شبیه مردم نیست؟
@kharmagaas
24.02.202520:47
سریال آبرومند!
چه کسی باور میکند مسعود فراستی که چپ و راست فرم فرم میکرد و از کیارستمی تا اصغر فرهادی را به نفهمیدن سینما و برداشتن لقمههای گندهتر از دهان متهم میکرد، کارش به جایی بکشد که بوقچی سریالهای باسمهای و به غایت سخیفی شود که نه فیلمنامه دارد و نه چیزی از تاریخ معاصر میفهمد و نه اصلا در چنین قوارههایی است.
فراستی چند سالی است که از منتقد سختگیر سینما به بلاگر صفحات مبتذل اینستاگرامی تبدیل شده است و در هر برنامه زرد و بیخاصیتی حضور پیدا کرده و عموما هم دست انداخته میشود. فراستی به نظر در فشار فزاینده جَو زمانه و شبهروشنفکری حاکم بر عرصه سینما و هنر ایران شکست خورده و در حال تقلیل از جایگاه منتقد جدی سینما به بلاگری پر از ادا و اطوار است. (به شخصه هنوز امیدوارم تمجید از این فیلم و آبرومند خواندن آن به خاطر منفعت شخصی یا ادای دین در حق دوستی چیزی بوده باشد)
⏪ کسی که فقط یک کتاب نسبتا جدی در مورد فضای چریکی و انقلابی و جریانهای سیاسی ایران دهه پنجاه خوانده باشد متوجه میشود که این سریال نان همان چیزی را میخورد که سازنده کلاه پهلوی در صداوسیما و مستندهای منوتو میخورد.
@kharmagaas
چه کسی باور میکند مسعود فراستی که چپ و راست فرم فرم میکرد و از کیارستمی تا اصغر فرهادی را به نفهمیدن سینما و برداشتن لقمههای گندهتر از دهان متهم میکرد، کارش به جایی بکشد که بوقچی سریالهای باسمهای و به غایت سخیفی شود که نه فیلمنامه دارد و نه چیزی از تاریخ معاصر میفهمد و نه اصلا در چنین قوارههایی است.
فراستی چند سالی است که از منتقد سختگیر سینما به بلاگر صفحات مبتذل اینستاگرامی تبدیل شده است و در هر برنامه زرد و بیخاصیتی حضور پیدا کرده و عموما هم دست انداخته میشود. فراستی به نظر در فشار فزاینده جَو زمانه و شبهروشنفکری حاکم بر عرصه سینما و هنر ایران شکست خورده و در حال تقلیل از جایگاه منتقد جدی سینما به بلاگری پر از ادا و اطوار است. (به شخصه هنوز امیدوارم تمجید از این فیلم و آبرومند خواندن آن به خاطر منفعت شخصی یا ادای دین در حق دوستی چیزی بوده باشد)
⏪ کسی که فقط یک کتاب نسبتا جدی در مورد فضای چریکی و انقلابی و جریانهای سیاسی ایران دهه پنجاه خوانده باشد متوجه میشود که این سریال نان همان چیزی را میخورد که سازنده کلاه پهلوی در صداوسیما و مستندهای منوتو میخورد.
@kharmagaas
हटा दिया गया23.02.202518:34
23.02.202515:29
لبیک یا نصرالله
"اینجا دستی وجود دارد
که بر روزهایم چیره میشود
و حرفهایم را میدزدد.
ای درختِ غمگین! ای درختِ زرین
بالاتر برو! گلایههایم را بشنو!
آتش بگیر
تا تو را درطلوعِ ِ خاکستر بنگرم!
هر بار که ستارهای را گم کردم
راهِ ستارگان گم شد
و بعد خودم را گم کردم
ای درختِ پاییز منفجر شو
تا پنجره در پنجره گشوده شوم
آزادی، زبانِ من است:
سلام بر آنان که بیهوده دوستشان دارم
سلام بر آنان که با زخمهای من روشن شدهاند.
@kharmagaas
محمود درویش
"اینجا دستی وجود دارد
که بر روزهایم چیره میشود
و حرفهایم را میدزدد.
ای درختِ غمگین! ای درختِ زرین
بالاتر برو! گلایههایم را بشنو!
آتش بگیر
تا تو را درطلوعِ ِ خاکستر بنگرم!
هر بار که ستارهای را گم کردم
راهِ ستارگان گم شد
و بعد خودم را گم کردم
ای درختِ پاییز منفجر شو
تا پنجره در پنجره گشوده شوم
آزادی، زبانِ من است:
سلام بر آنان که بیهوده دوستشان دارم
سلام بر آنان که با زخمهای من روشن شدهاند.
@kharmagaas
محمود درویش


22.02.202517:26
⏪
⬇️
درست است که مردم کشور عزیزمان بالاترین ضریب هوشی را در میان مردم جهان دارند.
این فرموده اعلاحضرت پهلوی هم درست است که قرار گرفتن ایران در این منطقه فقط تصادف تاریخی بوده و ایرانی را چه به افغان و عرب.
این هم درست است که ایران ژاپن خاورمیانه بود و ملاها با ماموریت از سوی انگلیس آن را خراب کردند.
این هم درست است که خاک ایران از طلاست و ایران ثروتمندترین کشور جهان است.
این هم درست است که همه حکومتها و ملل دنیا دغدغهای جز رهایی مردم ایران از دست آخوندها را ندارند.
همه اینها درست است، اما کاش این ملت بینظیر و تاریخی چیز سخیف و سطح پایینی مثل هواشناسی را هم کمی آدم حساب میکردند و در این وضعیت جوی برای نیروهای امدادی و پلیس مشکل و خطر کمتری درست میکردند.
@kharmagaas
⬇️
درست است که مردم کشور عزیزمان بالاترین ضریب هوشی را در میان مردم جهان دارند.
این فرموده اعلاحضرت پهلوی هم درست است که قرار گرفتن ایران در این منطقه فقط تصادف تاریخی بوده و ایرانی را چه به افغان و عرب.
این هم درست است که ایران ژاپن خاورمیانه بود و ملاها با ماموریت از سوی انگلیس آن را خراب کردند.
این هم درست است که خاک ایران از طلاست و ایران ثروتمندترین کشور جهان است.
این هم درست است که همه حکومتها و ملل دنیا دغدغهای جز رهایی مردم ایران از دست آخوندها را ندارند.
همه اینها درست است، اما کاش این ملت بینظیر و تاریخی چیز سخیف و سطح پایینی مثل هواشناسی را هم کمی آدم حساب میکردند و در این وضعیت جوی برای نیروهای امدادی و پلیس مشکل و خطر کمتری درست میکردند.
@kharmagaas






+1
21.02.202516:02
⏬
⏬
-روسها ایرانو فروختن
-چینیها ایران رو خریدن
ـ قطریها سهم گاز ایران رو روبیدن
- ژاپنیها گِلهای کف کارون رو میخان
- اگر روی صندلی نباشی روی میزی
- اگر روی میز نباشی توی کشو میزی و...
درست است که در عصر ارتباطات و دموکراسی هستیم و قلم مفت و زبان مفت و فضا آماده اما نام این دست یادداشتها نه دیالوگ سیاسی بلکه چیز دیگری است که ادب حکم میکند بیخیال گفتنش شویم:-)
@kharmagaas
⏬
-روسها ایرانو فروختن
-چینیها ایران رو خریدن
ـ قطریها سهم گاز ایران رو روبیدن
- ژاپنیها گِلهای کف کارون رو میخان
- اگر روی صندلی نباشی روی میزی
- اگر روی میز نباشی توی کشو میزی و...
درست است که در عصر ارتباطات و دموکراسی هستیم و قلم مفت و زبان مفت و فضا آماده اما نام این دست یادداشتها نه دیالوگ سیاسی بلکه چیز دیگری است که ادب حکم میکند بیخیال گفتنش شویم:-)
@kharmagaas
21.02.202514:25
چرا کارزار شریرانه دوم اسفند
✍دکتر حمید احمدی
◀️ جریانهای قومگرا و کشورها و رسانههای خارجی حامی آنها، روز بینالمللی زبان مادری در ٢١ فوریه (دوم اسفند) را تفسیر به رأی کرده و با مصادرهی آن به عنوان روز زبانهای محلی و قومی، کارزار شریرانهای علیه زبان فارسی، زبان ملی و مادری همه ایرانیان به راه انداختهاند. دقت عمیق نکردن در فلسفهی اعلام این روز از سوی سازمان ملل باعث شده تا برخی، و از آن میان برخی روشنفکران و رسانههای سادهانگار داخل و خارج ایران، این تفسیر را بپذیرند و ناخواسته در کارزار علیه زبان فارسی همراه شوند. این در حالی است که پیشنهاد این روز را نه یک یا چند نماینده زبانهای محلی و قومی، بلکه کشوری (بنگلادش) با نزدیک دویست میلیون جمعیت در ١٩٩٩ [میلادی] در پاسداشت زبان ملی خود بنگالی به یونسکو ارائه داد و در قطعنامهی ۵۶/٢۶٢ مجمع عمومی در سال ٢٠٠٠ [میلادی] به تصویب رسید. بیشتر نمایندگان کشورهای جهان از آن رو این پیشنهاد را پذیرفتند که در عصر جهانی شدن، سلطهی زبان انگلیسی در گستره جهانی را به زیانِ زبانِ ملی خود میدانستند. به همین خاطر بود که از آن زمان کشورهایی چون فرانسه، هند، آلمان و دیگران سالانه ملیاردها دلار برای تقویت زبانهای ملی خود یعنی فرانسوی، هندی و آلمانی و... هزینه میکنند.
◀️ در همین دوران بود که ساموئل هانتینگتون، نظریهپرداز آمریکایی تقویت زبانِ انگلیسی را مهمترین نشان ناسیونالیسم آمریکایی خواند. بنابراین واحد تحلیل تعریف کننده «مادر» در چهارچوب قطعنامهی روز بینالمللی زمان مادری «ملت» بوده و نه «قوم» و «محل». به همین دلیل است که در کشورهایی چون آمریکا، کانادا و یا دیگر کشورهای اروپایی، زبان مادری مهاجران را بر اساس «ملیت» آنها و مبنای «کشوری» تعریف میکنند و به ایرانیها، هندیها و فرانسویها برای گذاشتن کلاسهای آموزش به زبان فارسی، هندی و فرانسوی و... کمکهای مالی میکنند. هنگامی که نمایندگان «ملت»ها و «کشور»ها در سازمان ملل از وظیفهی تقویت زبان مادری و خطر انقراض تدریجی آنها در برابر زبانهای در حال هژمونیک سخن میگفتند بیش از هرچیز منظورشان دفاع از زبانهای در معرضِ انقراض «ملت»ها و «کشور»هایی بود که در عصر جهانی شدن در برابر تهاجم زبان مسلط جهانی یعنی انگلیسی قرار گرفتهاند.
◀️ زبان فارسی بدون شک یکی از مهمترین این زبانهای در معرض تهدید و انقراض بوده است، چرا که از عصر جهانی شدن سیاستهای امپریالیستی در آغاز قرن نوزدهم در اثر سیاستهای قدرتهای هژمونیک آن دوران یعنی انگلستان و روسیه، در بخشهای عمده قلمرو خود در شبه قاره هند، آسیای میانه، قفقاز و امپراطوری عثمانی، مناطق ساحلی جنوب خلیج فارس به تدریج منقرض شد. زبان فارسی هم بر اساس فلسفهی اعلامیه و قطعنامه روز بینالمللی زبان مادری در سال٢٠٠٠ [میلادی] «زبان مادری ایرانیان» است و هم به لحاظ تاریخی. چرا که قرنها است زبان آموزش، تاریخنگاری و شعر و ادب تمامی مردمان و اقوام ایران زمین بوده و مادران همه این تیرههای ایرانی، در کنار صدها لهجه و گاه زبان محلی رایج در کشور، به آن سخن میگفته و میگویند. زبان فارسی زبان مادر همه ما ایرانیان، یعنی «مادرِ ایران»، «مام میهن» و پیوند دهنده «فرزندان ایران» است. در بطن این مادر مینوی است که در طول هزارهها جسم و روح و روان همه مادران ما آرمیده و خواهند آرمید.
◀️ زبان فارسی در جای خود بزرگترین پشتوانه و تکیهگاه زبانهای تیرههای ایرانی چه کُردی، بلوچی، پشتون و چه تُرکی آذری، و صدها [گویش و ] لهجهی محلی در ایران و حوزه تمدنی ایرانی است. بیگمان ضعف و انقراض آن، ضعف و انقراض همه این لهجهها و زبانها در برابر زبانهای هژمونیک جهانی و منطقهای خواهد بود. در این کارزار بزرگ زبان فارسی چشم اسفندیار و پاشنه آشیل ایران است و دشمنان کوچک و بزرگ داخلی و خارجی ایران و ایرانیت بیش از هرچیز آن را نشانه گرفتهاند. امروزه نگهداشتِ زبان فارسی بزرگترین خویشکاری (وظیفه) فرهنگی و سیاسی ایرانیان در برابر تهاجمات فرهنگی و سیاسی بر پیکر «مادرمان ایرانزمین» و خنثی کردن دسیسهی پیچیدهی ایرانزدایی است.
◀️ «ایران، مادر همه مادران» ما و زبان فارسی، مادر همه لهجهها و زبانهای تیرههای ایرانی و پشتوانه و تکیهگاه استوار آنها است. در راستای قطعنامهی سال ٢٠٠٠ [میلادی] سازمان ملل، و با اعلام و پاسداشت روز دوم اسفند (٢١ فوریه) به عنوان «روز بینالمللی زبان فارسی»، زبان مادریمان را در سراسر حوزه تمدنی ایرانی گرامی بداریم، دسیسههای دشمنان خود را خنثی کرده، «مادرمان ایران» را خشنود و دل او را از خودمان شاد بداریم تا دل همه مادرانی را که قرنهاست در بطن او در گسترهی حوزه تمدنی ما آرمیدهاند، شاد کنیم.
@kharmagaas
✍دکتر حمید احمدی
◀️ جریانهای قومگرا و کشورها و رسانههای خارجی حامی آنها، روز بینالمللی زبان مادری در ٢١ فوریه (دوم اسفند) را تفسیر به رأی کرده و با مصادرهی آن به عنوان روز زبانهای محلی و قومی، کارزار شریرانهای علیه زبان فارسی، زبان ملی و مادری همه ایرانیان به راه انداختهاند. دقت عمیق نکردن در فلسفهی اعلام این روز از سوی سازمان ملل باعث شده تا برخی، و از آن میان برخی روشنفکران و رسانههای سادهانگار داخل و خارج ایران، این تفسیر را بپذیرند و ناخواسته در کارزار علیه زبان فارسی همراه شوند. این در حالی است که پیشنهاد این روز را نه یک یا چند نماینده زبانهای محلی و قومی، بلکه کشوری (بنگلادش) با نزدیک دویست میلیون جمعیت در ١٩٩٩ [میلادی] در پاسداشت زبان ملی خود بنگالی به یونسکو ارائه داد و در قطعنامهی ۵۶/٢۶٢ مجمع عمومی در سال ٢٠٠٠ [میلادی] به تصویب رسید. بیشتر نمایندگان کشورهای جهان از آن رو این پیشنهاد را پذیرفتند که در عصر جهانی شدن، سلطهی زبان انگلیسی در گستره جهانی را به زیانِ زبانِ ملی خود میدانستند. به همین خاطر بود که از آن زمان کشورهایی چون فرانسه، هند، آلمان و دیگران سالانه ملیاردها دلار برای تقویت زبانهای ملی خود یعنی فرانسوی، هندی و آلمانی و... هزینه میکنند.
◀️ در همین دوران بود که ساموئل هانتینگتون، نظریهپرداز آمریکایی تقویت زبانِ انگلیسی را مهمترین نشان ناسیونالیسم آمریکایی خواند. بنابراین واحد تحلیل تعریف کننده «مادر» در چهارچوب قطعنامهی روز بینالمللی زمان مادری «ملت» بوده و نه «قوم» و «محل». به همین دلیل است که در کشورهایی چون آمریکا، کانادا و یا دیگر کشورهای اروپایی، زبان مادری مهاجران را بر اساس «ملیت» آنها و مبنای «کشوری» تعریف میکنند و به ایرانیها، هندیها و فرانسویها برای گذاشتن کلاسهای آموزش به زبان فارسی، هندی و فرانسوی و... کمکهای مالی میکنند. هنگامی که نمایندگان «ملت»ها و «کشور»ها در سازمان ملل از وظیفهی تقویت زبان مادری و خطر انقراض تدریجی آنها در برابر زبانهای در حال هژمونیک سخن میگفتند بیش از هرچیز منظورشان دفاع از زبانهای در معرضِ انقراض «ملت»ها و «کشور»هایی بود که در عصر جهانی شدن در برابر تهاجم زبان مسلط جهانی یعنی انگلیسی قرار گرفتهاند.
◀️ زبان فارسی بدون شک یکی از مهمترین این زبانهای در معرض تهدید و انقراض بوده است، چرا که از عصر جهانی شدن سیاستهای امپریالیستی در آغاز قرن نوزدهم در اثر سیاستهای قدرتهای هژمونیک آن دوران یعنی انگلستان و روسیه، در بخشهای عمده قلمرو خود در شبه قاره هند، آسیای میانه، قفقاز و امپراطوری عثمانی، مناطق ساحلی جنوب خلیج فارس به تدریج منقرض شد. زبان فارسی هم بر اساس فلسفهی اعلامیه و قطعنامه روز بینالمللی زبان مادری در سال٢٠٠٠ [میلادی] «زبان مادری ایرانیان» است و هم به لحاظ تاریخی. چرا که قرنها است زبان آموزش، تاریخنگاری و شعر و ادب تمامی مردمان و اقوام ایران زمین بوده و مادران همه این تیرههای ایرانی، در کنار صدها لهجه و گاه زبان محلی رایج در کشور، به آن سخن میگفته و میگویند. زبان فارسی زبان مادر همه ما ایرانیان، یعنی «مادرِ ایران»، «مام میهن» و پیوند دهنده «فرزندان ایران» است. در بطن این مادر مینوی است که در طول هزارهها جسم و روح و روان همه مادران ما آرمیده و خواهند آرمید.
◀️ زبان فارسی در جای خود بزرگترین پشتوانه و تکیهگاه زبانهای تیرههای ایرانی چه کُردی، بلوچی، پشتون و چه تُرکی آذری، و صدها [گویش و ] لهجهی محلی در ایران و حوزه تمدنی ایرانی است. بیگمان ضعف و انقراض آن، ضعف و انقراض همه این لهجهها و زبانها در برابر زبانهای هژمونیک جهانی و منطقهای خواهد بود. در این کارزار بزرگ زبان فارسی چشم اسفندیار و پاشنه آشیل ایران است و دشمنان کوچک و بزرگ داخلی و خارجی ایران و ایرانیت بیش از هرچیز آن را نشانه گرفتهاند. امروزه نگهداشتِ زبان فارسی بزرگترین خویشکاری (وظیفه) فرهنگی و سیاسی ایرانیان در برابر تهاجمات فرهنگی و سیاسی بر پیکر «مادرمان ایرانزمین» و خنثی کردن دسیسهی پیچیدهی ایرانزدایی است.
◀️ «ایران، مادر همه مادران» ما و زبان فارسی، مادر همه لهجهها و زبانهای تیرههای ایرانی و پشتوانه و تکیهگاه استوار آنها است. در راستای قطعنامهی سال ٢٠٠٠ [میلادی] سازمان ملل، و با اعلام و پاسداشت روز دوم اسفند (٢١ فوریه) به عنوان «روز بینالمللی زبان فارسی»، زبان مادریمان را در سراسر حوزه تمدنی ایرانی گرامی بداریم، دسیسههای دشمنان خود را خنثی کرده، «مادرمان ایران» را خشنود و دل او را از خودمان شاد بداریم تا دل همه مادرانی را که قرنهاست در بطن او در گسترهی حوزه تمدنی ما آرمیدهاند، شاد کنیم.
@kharmagaas
दिखाया गया 1 - 24 का 305
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।