Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Лёха в Short’ах Long’ует
Лёха в Short’ах Long’ует
داستان و حکایت avatar
داستان و حکایت
داستان و حکایت avatar
داستان و حکایت
अवधि
दृश्य की संख्या

उद्धरण

पोस्ट
रिपोस्ट छिपाएं
🔞99/9زنان با این حرکت تو سکس دیونه میشن🤩
مشاهده رابطه زناشویی موفق🔞
01.03.202510:55
⚜️حکایت ⚜️

حمالی_که_در_تاریخ_جاودانه_شد

در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمال *معروفه.

فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد.
یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند.

صدایی توجه اش را جلب می کند؛ میبیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا میکند که ورجه وورجه نکن، می افتی!
در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر میخورد و به پایین پرت میشود.

مادر جیغی میکشد و مردم خیره میمانند.
حمال پیر فریاد میزند "نگهش دار"!
کودک میان آسمان و زمین معلق میماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل میدهد.

جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی میپرسد:
یکی میگوید تو امام زمانی، دیگری میگوید حضرت خضر است، کسانی هم میگویند جادوگری بلد است و سحر کرده.

حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد،
خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کنند،
به آرامی و خونسردی می گوید:
" خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر،
من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است
در این بازار میشناسید. من کار خارق العاده ای نکردم، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد.

اما مردم این واقعه را بر سر زبان‌ها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند

⚜️@My_Hekayat⚜️
01.03.202506:24
هر کتاب رایگانی که خواستید
میتونید از @pdf_book
به راحتی دانلود کنید. هرر کتابی! رایگانِ رایگان
हटा दिया गया01.03.202507:26
28.02.202521:05
♨️مسعود پزشکیان آخرین رئیس جمهور جمهوری اسلامی  ♨️

مشاهده خبر کامل   ➡️➡️
हटा दिया गया01.03.202518:51
01.03.202517:55
من کاوه ام سرهنگ کارکشته آگاهی

درگیر یه پرونده جنایی سریالی شدم
بدجور ذهنمو مشغول کرده بود !
هر کاری میکردم قاتل یه قدم از من جلوتر بود...
تو پرونده اخر ناخواسته عاشق دختر مقتول شدم و مجبور شدم برای رسیدن بهش دست به کاری بزنم که ...😱
عشقی سوزان و پر از هیجان و ...

ادامه رمان ➡️
हटा दिया गया01.03.202518:52
01.03.202506:56
تجاوز عاطفی به چه معناس

@ravanshenasi
01.03.202506:23
تلنگر

روزی چـــهارشــمع درخانه ای تاریک روشن بودند ...

اولین آنها که ایمان بود گفت:دراین دور و زمـــانه مردم دیگر چندان ایمان ندارند و با گفتن این جمله خاموش شد.

شمع دومی که بخـــشش بود،گفت:دراین زمانه مردم دیگر به هـــم کـــمک نمی کنند و بخشش از یاد مردم رفته است و او هم خاموش شـــد.

شمع سوم که زندگی بود،گفت:مردم ،دیگر به زندگی هم ایمان ندارند و با گفتن آن خاموش شد.
درهمین هنگام پسرکی وارد اتاق شد و شمع چهارم رابرداشت و سه شمع دیگر را روشن کرد.

سه شمع دیگر از چهارمین شمع پرسیدند تو چه هستی؟
گفت: من امیدم !
وقتی انسانها همه درهارابه روی خود بسته می بینند من تمام چراغهای راهشان را روشن می کنم تا به راه زندگی خودادامه دهند...

دوست خوب من :خوشبختی نگاه خداست آرزو دارم ،خداوند هرگز از تو چشم بر ندارد، و شعله شمع امیدت همواره روشن بماند...


⚜️@My_Hekayat⚜️
हटा दिया गया01.03.202518:52
हटा दिया गया01.03.202518:51
یک نفر نان داشت اما بی‌نوا دندان نداشت
آن‌یکی بیچاره دندان داشت، اما نان نداشت... !
بیا اینجا حس خوب بهت دست میده👇
.
👇سخن بزرگان داستان های عبرت آموز

جملاتی که با طلا بایدنوشت

@jomalate🌹🍃
@jomalate
🌹🍃
28.02.202513:44
01.03.202517:53
⚜️حکایت ⚜️

ضرب المثل گدا به گدا رحمت به خدا

می گویند شخصی از راهی می گذشت دید دو نفر گدا بر سر یک کوچه جلو دروازه خانه ای با یکدیگر گفتگو دارندو نزدیک است بینشان دعوا شود .

آن شخص نزدیک شد و از یکی از آنها سئوال کرد : (( چرا با یکدیگر مشاجره و بگو و مگومی کنید ؟ )) یکی از گداها جواب داد : (( چون من اول می خواستم بروم در این خانه گدایی کنم ، این گدا جلو مرا گرفته و می گوید من اول باید بروم . بگو مگو ما برای همین است . ))

آن شخص تا این حرف از دهن گدا شنید سرش را به سوی آسمان بلند کرد و به دو نفر گدا اشاره کرد و گفت :

(( گدا به گدا ، رحمت به خدا ))

یعنی گدا راضی نیست گدای دیگر از کیسه مردم روزی بخورد ، پس صد رحمت به خدا که به هر دوی آنها رق می رساند

⚜️@My_Hekayat⚜️
हटा दिया गया01.03.202518:52
28.02.202522:21
हटा दिया गया01.03.202518:52
28.02.202517:34
⚜️حکایت ⚜️

حكایت مرد و مرغ ...

مردی مرغ چکاوکی را به دام انداخت و خواست که او را بخورد. چکاوک که خود را اسیرمرد دید گفت ای بزرگوار تو در زندگی ات این همه مرغ و خروس و گاو و گوسفند خورده ای و از خوردن آن زبان بسته ها هرگز سیر نشده ای و از خوردن من هم سیر نخواهی شد. پس مرا آزاد کن تا به جای آن سه پند به تو بدهم که در زندگی ات به دردت بخورند و با به کار گیری آنها نیکبخت شوی.

اولین پند این است که هرگز سخن محال را باور نکن ...

مرد که از شنیدن اولین پند خشنود شده بود چکاوک را رها کرد و چکاوک بر سر دیوار نشست و گفت پند دیگر اینکه هرگز بر گذشته غم نخور و بر آنچه از دست داده ای حسرت نخور.

سپس ادامه داد. اما در بدن من مرواریدی گرد و گرانبها وجود داشت به وزن 300 گرم که با آزاد کردن من بخت خود و سعادت فرزندانت را بر باد دادی زیرا مانند آن در عالم وجود ندارد.

مرد از شنیدن این سخن از حسرت و ناراحتی به خود پیچید و شیون کرد . چکاوک که حال او را دید گفت مگر نگفتم بر گذشته غم نخور و حسرت چیزی را که از دست دادی نخور ؟ و مگر نگفتم حرف محال را باور مکن من 100 گرم هم نیستم چگونه مرواریدی 300 گرمی در بدن ما جا می گیرد؟

مرد که به خودش آمده بود، خوشحال شد که چکاوک دروغ گفته و پرسید خوب پند سومت ‌چیست؟

چکاوک گفت: با آن دو پند چه کردی که سومی را به تو بدهم..

⚜️@My_Hekayat⚜️
28.02.202513:30
مثل شهریار عاشق دو نفر باشید مثل حافظ تیکه بندازید؛ مثل مولانا بسوزونید؛ مثل سعدی فحش بدید؛ مثل شاملو دلبری کنید؛
درسته همشون مُردَن ولى انجمنش هست به ادرس زیر :👇
@poemsDead 🌱
01.03.202515:45
♨️مسعود پزشکیان آخرین رئیس جمهور جمهوری اسلامی  ♨️

مشاهده خبر کامل   ➡️➡️
हटा दिया गया01.03.202518:52
01.03.202506:29
👀🚫چرازنها به شوهرانشان خیانت میکنند

مشاهده
🪙طلای آب شده چیست؟ چطوری بفهمیم ؟
بیا اینجا 💵
👇👇

@akademi_khalife
हटा दिया गया01.03.202518:52
داستان لوط و قومش در باب رابطه جنسی با مهمانانش
در سِفر پیدایش  آمده است که لوط از دو فرشته که به سدوم وارد می‌شوند پذیرایی می‌کند و از آنها دعوت می‌کند که شب را در خانه او بمانند. در این هنگام، مردان شهر دور خانه لوط جمع می‌شوند و از او می‌خواهند که مهمانانش را تحویل دهد تا با آنها رابطه جنسی داشته باشند
فرشته ها به لوط می‌گویند......

ادامه داستان ➡️
हटा दिया गया28.02.202521:11
داستان لوط و قومش در باب رابطه جنسی با مهمانانش
در سِفر پیدایش  آمده است که لوط از دو فرشته که به سدوم وارد می‌شوند پذیرایی می‌کند و از آنها دعوت می‌کند که شب را در خانه او بمانند. در این هنگام، مردان شهر دور خانه لوط جمع می‌شوند و از او می‌خواهند که مهمانانش را تحویل دهد تا با آنها رابطه جنسی داشته باشند
فرشته ها به لوط می‌گویند......

ادامه داستان ➡️
दिखाया गया 1 - 24 का 693
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।