Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) avatar
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) avatar
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
Перыяд
Колькасць праглядаў

Цытаванні

Пасты
Схаваць рэпосты
به بهانه اعدام های غیر انسانی: قطعه ای از سخنرانی در خصوص ویژگی های یک رژیم توتالیتر که شش سال پیش در انجمن جامعه شناسی ارائه شده است.
http://t.me/mostafamehraeen
برای همه مرگ های بی معنایی که بر سر مردمان بی پناه، تنها مانده و فراموش شده این سرزمین آوار شدند.....

http://t.me/mostafamehraeen
Пераслаў з:
استودیو پات avatar
استودیو پات
24.04.202510:33
🔴 رفراندوم برای گذار به دموکراسی

🎙️ صدیقه وسمقی، حاتم قادری، مصطفی مهرآئین در گفتگو با حسین رزاق
پارت دوم

❎در  برنامه #امکان
✅ #استودیو_پات


🔗فیلم کامل را در کانال یوتیوب ما ببینید


📌 #استودیو_پات را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:


🔗کانال اینستاگرام

🔗کانال یوتیوب

🔗کانال ایکس (توئیتر)  


@studio_patt
الیف شافاک، نویسنده ترک.
http://t.me/mostafamehraeen
19.04.202518:53
مصاحبه به تاریخ دوشنبه بیست و پنجم فروردین ماه چهارصد و چهار.

http://t.me/mostafamehraeen
30.04.202513:27
از دوستان عزیزی که کمک کردند صفحه اینستاگرام به من بازگرده بسیار ممنونم.امیدوار به آمدن روزهایی هستم که دیگر شاهد وجود چیزی به نام محدودیت و سانسور در این سرزمین نباشیم.
http://t.me/mostafamehraeen
به عنوان آدمی که احساس می کنم"کشورم را بیش از خودم دوست دارم"، به همه کسانی که قادر به خواندن کتاب هستند توصیه میکنم این کتاب کوچک انباشته از ایده های نیکوی سیاسی را مطالعه کنند و به منظور گسترش ایده های نیکوی آن در جامعه آن را به دیگران نیز هدیه دهند. پیشنهاد میکنم اگر کسی قادر به ارتباط با مقامات سیاسی این کشور خصوصا آیت الله خامنه ای، رئیس جمهور، وزرا، و مقامات ارشد امنیتی و نظامی این کشور است، کتاب را به آنها هدیه دهد و توصیه به خواندن دقیق و زود هنگام آن کند.

http://t.me/mostafamehraeen
20.04.202523:27
سیاست یعنی وسعت بخشیدن به دامنه احساس، زبان و تخیل

۱. تصور همگانی بر آن است که سیاست چیزی ست از جنس وجود یک دولت با منطق درونی آن و رابطه ای که با مردمان خود اختیار می کند. این تصویر از سیاست تصویری دور از حقیقت نیست، اما پذیرفتن آن به معنای اتخاذ رویکردی ظاهربینانه به سیاست است که اصولا سیاست را چیزی جز قدرت حاکم مشروع یا نامشروع نمی داند.

۲. در نگاه کیفی به سیاست، اما، سیاست از جنس حکم دادن در خصوص "دامنه تخیل، زبان، و احساس" جامعه است: جامعه چه چیزهایی می تواند تخیل کند، احساس کند، و به زبان آورد. فرق جوامع دمکراتیک و استبدادی در تعیین مرزهای همین مساله است: جامعه دمکراتیک جامعه ای است که در آن حدود زبان، تخیل و احساس مردمان آن جامعه وسعت یافته است. برعکس، جامعه استبدادی جامعه ای است که در آن قدرت حاکم بر احساسات، تخیل و زبان مردم چنگ انداخته و آن ها را مقید و محدود به مرزهای خاص ساخته است.

۳. تغییر اجتماعی زمانی ممکن می شود که زبان، احساس و تخیل یک جامعه تغییر یابد. تا نتوانیم احساسات فعالی چون شادی، مهربانی، عشق، دوستی، غمخواری، همدلی، آرامش، مدارا، صبوری، و...را تجربه کنیم؛ تا نتوانیم تخیل خلاقانه ای چون تخیل شاعران و داستان نویسان را تجربه کنیم و با یک ذهن خلاقانه تصویری دیگر از خود، جهان و جامعه را برای خود ممکن سازیم؛ تا نتوانیم انقلاب زبانی را تجربه کنیم و با وسعت بخشیدن به دامنه واژگان زبانی، معانی زبانی و ساختار گرامی زبان از زندگی خود روایت دیگر بسازیم و به عنوان مثال به جای گفتن جمله خنثی و بی فاعل " پنج هزار کارگر بیکار شدند" از جمله دارای فاعل " سیاست های دولت در حوزه پرداخت ارز باعث بیکار شدن پنج هزار کارگر شد" یا به جای گفتن " قانون می گوید بدنت را بپوشان" نگوییم " بدن من و شکل و قالب آن و نیازهای آن دامنه قانون پوشش را تعیین می کند"، هرگز قادر به ایجاد تغییر در خود و ممکن ساختن نیاز به تغیبر و تلاش برای محقق ساختن آن در جامعه نخواهیم بود.

۴. هر گونه تغییر اجتماعی پیش از هر چیز " تغییری در زبان، احساس، و تخیل" ماست و شرط لازم برای این تغییر به اشتراک گذاشتن جهان های زبانی و احساسی متفاوت با یکدیگر و یا آشنا شدن با منابع زبان و احساس و تخیل جدید در دنیای ادبیات و هنر و شعر و سینما و...‌است. باید اندکی در سکوت تفکر کرد، باید اندکی تفکرات حاصل از سکوت را با دیگران به اشتراک گذاشت، باید اندکی به منابع زبان و خیال و احساس یعنی زبان اندیشه و هنر نزدیک شد، و باید کوشید این نکته را به شکل انتقادی دریافت که چگونه مکانیسم های قدرت موجود دامنه زبان و احساس و خیال ما را محدود به زبان و خیال و احساسات منفعلی چون اندوه ساخته است: خیال جهان جدید بیش از هر چیز حاصل گفتگوهای ما در کنش های روزمره زندگی ست. به جای تکرار جهان کهنه ای که در آن گرفتاریم، با هم سخن از امکانات جدید زندگی تازه خود بگوییم.در زبان و احساس و خیال تازه خود از جهان چیزهای تازه بخواهیم تا جهان رنگ ما را به خود بگیرد. جهان بی صداست.قصه ما از جهان رنگ و صدای جهان ما را مشخص می سازد.

http://t.me/mostafamehraeen
19.04.202500:01
خطاب به عزیزانی که مهربانانه حالم را می پرسند: "تهدید فقر و مرگ" را بی ارزش کنیم

۱.دوستان عزیز بسیاری بعد از شنیدن خبر ماجرای بازجویی در محل کارم پیام میدهند که نگران حال شما هستیم و لطفا از حال خودت بگو. احوالپرسی دوستانم را باز بهانه ای میکنم برای سخن گفتن از آنچه بر ما می گذرد. من خوبم و سر در خود به وضعیت غم انگیز این زندگی می اندیشم که چه بی دلیل و بی هیچ دستاورد زندگی ما و این سرزمین قربانی یک فاجعه و استبداد بی معنا شد. اما اگر تصور کنیم که این وضعیت های هولناک در تاریخ بی سابقه نبوده اند، امید باز به درون ما باز می گردد. به زبان کتاب " در باب تسلای خاطر"، تسلا و امید و آرامش ریشه در فهم دارد: فهم اینکه ارعاب هر چقدر هم که زشت باشد در مقابل حقیقت و تخیل تازه رنگ می بازد. من اصولا انسانی امیدوارم و همه زندگی ام انباشته از نور چهار خواهر "عشق، ایمان، آزادی، و عدالت" بوده و هست.

۲.شاید به من بگویند مصاحبه نکن و به رهبر نامه نزن و من هم به اجبار و یا بنا به تحلیل بگویم " چشم" ؛ شاید با انبوهی از توهین و فحاشی از سوی لشکر سایبری روبرویم کنند و گمان کنند که می توانند درون همه آدم ها را با توهین و تحقیر به تزلزل وادارند، ولی به آن ها نشان داده ام و باز هم نشان خواهم داد که به هیچ عنوان نقش معلمی خودم در نسبت با جامعه را رها نخواهم کرد: اگر قرار باشد فقط زنده باشم و معلم نباشم همان بهتر که زنده نباشم. به زبان مایکل ایگناتیف، "من شکست ها را می پذیرم، من همه ناتوانی های خودم و مردم را میبینم، اما دلیلی ندارد که آن ها آینده ما را هم تسخیر کنند یا احتمالات باقی مانده برای ما را از بین ببرند". باز به زبان همان نویسنده " امید، عنصر اصلی مبارزه است. امید یعنی باور به اینکه ما می توانیم خود را از فقدان، شکست و ناامیدی بازپس بگیریم. ....".شاید باز شکست بخوریم، ولی به قول بکت "این بار بهتر شکست می خوریم".

۳.تنها نکته مهم در این ماجرا این است که اجبار را نپذیریم و نپذیریم که زندگی در دروغ را به ما تحمیل کنند.به زبان هاول، با وجود همه محدودیت های انسانی مان باید بی محابا تلاش کنیم که "در حقیقت زندگی کنیم". من آدمی نیستم که زندگی در دروغ را بخاطر یک حکم هیات علمی پیمانی یا یه حقوق سی میلیونی بپذیرم: همه چیزم را از من بگیرید ولی به شما اجازه نمیدهم من را وادار به زندگی در دروغ کنید. من معلمم و معلم باید شریف زندگی کند تا مردمانش با او وارد این گفتگو شوند که "چطور پیش برویم؟ چطور ادامه بدهیم؟" من در همه سال های معلمی کوشیده ام این نکته ساده را به دانشجویانم آموزش بدهم که:" هیچ چیز برای انسان سودمندتر از انسان های دیگر نیست".

۴. ما مردم ایران گرفتار در یک " اندوه ساختاری" هستیم که جز از طریق " تخیل جمعی رام نشدنی" قادر به گذر از آن نیستیم. همه آنچه ما برای تغییر وضعیت خود به آن نیاز داریم شجاعت اخلاقی و عقلانی زیستن و بی ارزش کردن "تهدید فقر و مرگ" است که به زبان الهیات، قدرت همواره از طریق تهدید " فقیرت میکنم" درون ما را نابود می سازد.

http://t.me/mostafamehraeen
29.04.202511:49
درخواست کمک از دوستان

بالاخره دوستان سایبری با تلاش فراگیر صفحه اینستاگرام منو هک کردن و اونو از بین بردن.اگر دوستانی دانش فنی امکان بازگرداندن صفحه را دارند ممنون میشم به من کمک کنند. امیدوارم با از بین بردن صفحه من امنیت نظام برقرار شه و دیگه هیچ بندری منفجر نشه.
http://t.me/mostafamehraeen
26.04.202523:06
برای جنوب سوگوار که از زیباترین قطعات جغرافیایی و فرهنگی این سرزمین است، آنجا که زندگی کردم و فهمیدم "عشق، آزادی، ایمان و عدالت" از نگاه مردمانش زیباترین جلوه های زندگی اند:

حالمو خوش تو باور مکن

بلیک

بلیکشتی چشت امشو خمارم کردِ بدجوری
ستاری ری زمین امشو و کارم کردِ بدجوری
مو وختی دیدمت سی رخص گل هی پینجه میشکندی
صدی شک شک پینجت بی کرارم کردِ بدجوری
تو وختی شرمتیمو شی مو ازم خم کلوتیمم
امان از دل که ری گردی سوارم کردِ بدجوری
اما الدن همی جوری همی جوری که رسمن جون
نمی فهمی خراوی دل امارم کردِ بدجوری
دلم هی مثل مشکی سی تو جون تو تنگ و ورتنگن
تو بسی لیت رسوی خت حصارم کردِ بدجوری
نواپشکی چشی تناز عشکم بخت برگشتم
که عشک کافلت شی گل غوارم کردِ بد جوری

احمد شمس العلماء
خواننده: طاها عمرانی، خواننده ای از بندر دیر، استان بوشهر.
تصاویر: بندر دیر، استان بوشهر.

http://t.me/mostafamehraeen
26.04.202500:38
اندیشیدن انفعال نیست بلکه تجربه ای درونی است که نور می آفریند

۱.در فضای سیاست زدایی شده جامعه امروز ما که سیاست به "انباشت خشم" تقلیل یافته است، تصور بر آن است که دعوت به اندیشیدن دعوت به انفعال و بی عملی ست.سامانتا رز هیل از شارحان آثار هانا آرنت در شرح کتاب " حیات ذهن" آرنت نشان می دهد که چگونه آرنت فکر کردن و اندیشیدن را نه یک انفعال بلکه نوعی تجربه معنابخشی عمیق به زندگی می دانست. ما عمدتا تصور میکنیم که حیات فعال حیاتی در بیرون است که ذهن و فعالیت های ذهنی تنها به بیان این حیات بیرونی می پردازند و اصولا تاملات فکری خود نه یک فعالیت که نوعی انفعال هستند.

۲.آرنت فکر کردن را فعالیتی عینی و واقعی می دانست که "حاصلش ساختن معناست" و نه " میل به دانستن و رسیدن به حقیقت". آرنت فکر کردن و خلق معنا برای زندگی را در پیوند با "عشق" یا تمنای آنچه که فاقد آن هستیم می دانست. او معتقد بود همانگونه که عاشق راجع به معشوقش سخن می گوید تا او را آشکار سازد، انسان اهل فکر هم تنها می تواند همچون یک عاشق به عشق ورزیدن به امور دوست داشتنی چون آزادی، زیبایی، عدالت و خرد بپردازد و با توصیف آنها و سخن گفتن از آنها جهان ما را معنادار سازد. به همین دلیل، آرنت معتقد بود ما نمی توانیم به امور شرورانه بیندیشیم چون شر از جنس فضیلت نیست.

۳.او معتقد بود اندیشیدن فعالیتی همچون عشق ورزیدن و توصیف معشوق است و در این حال متفکر تجربه ای درونی را در خود می یابد که جز در فکر کردن ممکن نمی شود؛ فکر کردن عمل معنادار ساختن زندگیست. آرنت فکر کردن را مهمترین پاسخ ما به زندگی در دوره های تاریک زندگی انسان می دانست. او با شرح داستان زندگی متفکرانی که در دوره سیاه زندگی خود توانسته بودند " نور" را از درون ظلمانی ترین دوران زندگی خود بیرون بکشند معتقد بود " سخن گفتن از تجربیات زندگی" همان اندیشیدن و معنا بخشیدن به زندگی ست. او در عین حال، معتقد به وجود پیوندی عمیق میان اندیشه و دوستی بود و معتقد بود گفتگو و سخن گفتن دوستانه و تجربه ای که از حضور و سخنان دوست بر جان انسان می نشیند مهمترین وجه فعالیت فکری ماست. بنابراین، اندیشیدن نه صرف یک فعالیت ذهنی، بلکه حیاتی پویا شامل گفتگو، دوستی، پذیرش تکثر، شاعری، دوام آوری، داستان گویی، معناآفرینی و عشق است و اینها همه یعنی " انسان بودن در زمانه ظلمت و تاریکی". به زبان آرنت اندیشیدن نه یک انفعال بلکه مهمترین فعالیت برای ایجاد نور در درون تاریکی ست و این نور حیات خود را مدیون دیدار انسان های اهل گفتگو است. اینان اگر چه اندکند اما می توانند با زندگی اندیشه ورزانه خود زندگی تاریک مردم یک دوران را روشن سازند و معنا بخشند.

http://t.me/mostafamehraeen
اگر عزیزم من از نگاه تو "اسوه بلاهتم"، شما مدت هاست از نگاه مردم......این را گذاشتم تا بدونی عزت را "مردم" دهند نه " سلطان".

http://t.me/mostafamehraeen
به همه کسانی که در اینروزهای جامعه ایران به دنبال خواندن یک کتاب خوب درباره شرایط سخت انسانی و چگونگی برخورد امیدوارانه انسانها با این شرایط هستند، خوندن این کتاب را توصیه میکنم.از این نمونه کتاب فقط یک کتاب دیگر میشناسم و آن " زندگی در اعصار ظلمانی" اثر هانا آرنت است که می تونید فایل آن را در گوگل بیابید و مطالعه کنید.هر دو کتاب قصه های برخورد امیدوارانه چند انسان با شرایط سخت زندگی انسانی ست.

http://t.me/mostafamehraeen
29.04.202501:11
خطاب به مردم عزیز ایران: چه کسی قرار است قدرت نظام سیاسی را محدود یا مهار کند؟

۱.می دانم همه سوگواریم، سوگوار زندگی های از میان رفته، سوگوار زندگی های بی آرزو، سوگوار بودن های فراموش شده، سوگوار زنده بودن های پر از رنج نتوانستن : ما می سوزیم تا ندانند که چگونه مرده ایم؛ ما بی هویت می میریم تا ندانند که چه کسی مرده است؛ ما شمرده نمی شویم تا کسی نداند ما "بیشماران" مرده ایم. اما ما محکوم به زیستن ایم که نفس زنده بودن انباشته از دنیایی گرفتاری است و این گونه زندگی می کوشد خود را بر مرگ برتری بخشد.

۲.باید از خود بپرسیم خصلت رادیکال و رهایی بخش و شادی آفرین و نهایتا دردناک و پر از آه و خون حوادثی چون دوم خرداد، ۸۸، ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۱، و....که ما را در کنار هم به خیابان ها می آورد و ما را با هم متحد می ساخت تا آنجا که به هنگام هم آوازی دسته جمعی شعارهایمان ما را از خود بیخود می کرد، حالا به کجا رفته است؟ چه کسانی، چه چیزهایی، و چگونه فرآیندهایی خصلت قدرت آفرین و رهایی بخش این رخدادها را در ما کشتند و آن ها را تبدیل به نمونه هایی از شکست و نقصان و ناتوانی در اتحاد برای ما ساختند و به ما چنین القا نمودند که " قدرت حاکمان در قدرت از قدرت شما مردم بیشتر است" و شما هرگز نباید امید به رهایی و تجربه زندگی دگرگونه داشته باشید؟

۳. اکنون پرسش این است: چگونه می توان قدرت حاکمان را محدود یا مهار ساخت؟ چگونه می توان به حاکمان نشان داد که قدرت مردم همواره از شما بیشتر بوده و است و خواهد بود و اصولا قدرت چیزی نیست جز " قدرت مردم". اگر بپذیریم که قدرت حاصل برابری و اتحاد است، باید به زبان کانت بپذیریم که همه ما در تفکر و به کار گرفتن قدرت خرد خود در مهار قدرت هم برابریم و هم بیشمار: باید برابری و اتحاد در اندیشیدن به مهار قدرت را ممکن سازیم. نباید احساساتی شد.نباید درگیر امور جزیی شد. باید مستقیما به امر " عام و کلی" و درد همگانی پرداخت: چگونه می توان قدرت را مهار کرد؟ این پروژه همگانی و عمومی مردم ایران در زمانه فعلی است.آیا پاسخ قدرتی که به ما می گوید " فکر نکن، اطاعت کن" این است که به صورت انقلابی بگوییم " از تو اطاعت نمی کنم، و با عقل خودم می اندیشم" و تصور کنیم که این گونه قادر به مهار قدرت و رفتن به سوی آینده دیگریم؟

۴. شاید به زبان کانت عقلانی ترین پاسخ برای مهار قدرتی که می گوید " فکر نکن، اطاعت کن" آن است که به خود بگوییم " فکر کن، اطاعت کن". من با این شعار به قدرت می گویم که در عرصه عمومی و مسائل کلان جامعه دیگر به سان تو نمی اندیشم و با کاربرد آزادانه عقل و خرد خود در پی یافتن شیوه دیگر زیستنم، اما تا آن زمان در زندگی خصوصی خود که همچون بخشی از ادامه نظم موجود است اطاعت می کنم: اطاعت من فریبی است برای همنوایی ظاهری من با تو، اما اندیشیدن انتقادی من در حوزه عمومی و مسائل عام جامعه نقطه آغاز جدایی سهمگین من از توست: ما با ممکن ساختن اندیشه خود در فضای عمومی تمامی ضعف ها و بی عدالتی های موجود در نظم زندگی خود را می شناسیم و با شکل دادن به " خرد عمومی" و ایجاد اتحاد میان اذهان متکثر جامعه، " شب جهان" خود را از بین خواهیم برد: قدرت بداند ما مردمانی ساده دل هستیم، اما بدا به روزی که از شاعران و موسیقیدانان الهام بگیریم و با خواندن هماهنگ و هم آوای اشعار وطن پرستانه بسیج شویم و به قدرت نشان دهیم که هیچ قدرتی بزرگتر از قدرت مردم نیست: سوگ مرگ های آوار شده بر ما بهانه خشم ما نیست، بلکه بهانه ای است برای فهم بهتر حد و حدود فردیت و شخصیت ما و آنچه با ناتوانی خود در بهره گرفتن از قدرت خرد خود بر خود آوار ساخته ایم.عقل و خرد جمعی ما قدرت تو را مهار خواهد ساخت.

http://t.me/mostafamehraeen
26.04.202522:35
فایل سخنرانی با عنوان "بی تفاوتی اجتماعی در اندیشه سیاسی هانا آرنت" که در انجمن جامعه شناسی ارائه شده است.http://t.me/mostafamehraeen
16.04.202522:47
آن ها از عشق می ترسند

درست چهل و پنج سال قبل، صبح روزی مثل همین امروز،به خانه مان حمله کرده بودند تا پدرم را دستگیر کنند.پدرم از مامورها پرسیده بود قهوه میل دارند؟ رد کرده بودند و با خنده گفته بود:" خوردن قهوه ایرادی نداره، رشوه حساب نمی شه". دژاوو نبود.واقعیت داشت تکرار می شد. این کشور چنان کند از دل تاریخ عبور می کند که زمان توان پیش روی اش را از دست می دهد و در عوض توی خودش تا می خورد. چهل و پنج سال گذشته و زمان به صبح همان روز بازگشته. در فاصله صبحی که چهل و پنج سال به طول انجامید، پدرم مرد و من پیر شدم، اما کماکان سپیده می دمید و پلیس به خانه ها حمله می کرد.(دیگر رنگ دنیا را نخواهم دید: حبسیات یک داستان نویس، اثر احمد آلتان، ترجمه ایمان رهبر).

http://t.me/mostafamehraeen
Паказана 1 - 24 з 188
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.